ارسالها: 3
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2013
سپاس ها 0
سپاس شده 4 بار در 3 ارسال
حالت من: هیچ کدام
یادش بخیر چهار سال پیش یعنی سوم راهنمایی بودش سر زنگ زبان که من سمت نجره نشسته بودم و من یه مگسو کشتمو انداختم رو کتاب دوستم اونم انداخت رو جلوییش /معلم وقتی در گیری این دو تا رو دیدی / کشیدشون بیرون و تا میخوردن میزدنشون
خخخخخ ...
ارسالها: 2,866
موضوعها: 1,288
تاریخ عضویت: Aug 2013
سپاس ها 2638
سپاس شده 12118 بار در 3679 ارسال
حالت من: هیچ کدام
همیشه شاگرد اوّل شدن و گرفتن 17 یا 18 تا تقدیر نامه. :cool:
به خدا راست میگم.
ارسالها: 13
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2013
سپاس ها 8
سپاس شده 17 بار در 12 ارسال
حالت من: هیچ کدام
22-11-2013، 20:23
(آخرین ویرایش در این ارسال: 22-11-2013، 20:24، توسط rozy.)
با بچه ها صندلی معلم رو گچی کرده بودیم با علامت ضربدر بعد هم معلم هم اومد و ما رو روده بر کرد...
در کلاس ها رو میزدیمدر میرفتیم...
عاشق کسی شدم که از مردن برام نمیترسه اما از گرفتن دستم میترسه...