جالب ترین اتفاقی که برایتان افتاد چه بود ؟؟

[gita mini]

خالیبندیارو
یه بار می خواستم برم مدرسه دیرم شده بود جورابام خیس بود جورابامو گذاشتم تو ماکروویوبعدش بوی بد بد اومد ولی اتیش نگرفت چون سریع اوردمش بیرون
یه بارم با اتوی مو پیشونیم سوخت

[فرشته ي كوچولو]

اتفاق مهم زندگيم اين بود كه با دوستام تو مدرسه با چند نفر دعوا كرديم اينم چه دعوايي همشون زخمي بودن وقتي ناظمم اومد سر كلاس تا كسايي كه دعوا كردن اخراج كنه من و دوستم پيش معلم پرورشي بوديم و فقط ما دو تا بين كسايي كه دعوا كردن اخراج نشديم

[pegah-p]

یه بار سال دوم راهنمایی دبیر زبان انگلیسیمون پاش لیز خورد وافتاد و ما هم بهش کلی خندیدیم واین خیلی با حال بود

[یاسی..]

پارسال تو مدرسه من و چند تا از بچه ها رفتیم کنار پنجره . بعد قوطی اب یکی از بچه ها رو ورداشتم منتظر بودیم تا ناظممون بیاد. یدفعه اومد. اونوقت من و دوستام این قوطی ابه رو تا اخرش ریختیم سر ناظم و الفرار. زودی جیم شدیم. ناظمه اومد بالا تو کلاس. ماهم که زودی رفته بودیم بیرون. خلاصه این ناظمو اگه میدیدی! انگار رفته بود زیر دو.ش. خیلی خوب بودوای یادش به خیر

[ROOZBEH]

قرار بود خاطره باشه نه خالي بندي!
منحرف كنندگان موضوع......

[shahzade]

من بچه ک بودم کارای خطرناک زیاد کردم اما همیشه برادرم منو از مرگ نجات داده

[نورما جین بارک]

یکی از تجربه هام این بوده که یک روز داشتیم با مدیره پرورشیمون سرود کار میکردیم منم خوب داشتم شیطونی میکردم ماله پارساله میکردم من از کمر افتادم رویه این لبه هایه دیوار وای خدا شانس اورردم طوری افتادم که کمرم سابیده داشت میشد منه بد بخت حالته مثله از حال رفتن داشتم با کلی بد بختی رفتم خونه وبعد رفتم دکتر خدا رو شکر کمرم اسیبه جدی ندیده بود من کلا اگه بخوام از اتفاقام بگم کلی میشه شاید با حاش بتونم کتاب بزنم

---

این بود که دیشب داشتم بازی ترسناک میکردم همون بازی house 2 تو تاریکی صداشم تا ته زیاد سرمو یه لحضه چرخوندم یکی رو دیدم راه میره تو اتاقم خداشاهده دیدم خدا وکیلی نمیدونم کی بود فک کنم جن اینا بود باور کنین راست میگم

وای نگو تو اتاق تنهام خدا بحت رحم کنه من که از حال رفتم قلبم داره مثله بم میزنه وای بسم الله

---

ی روز رفته بودم شهر بازی کشتی صبا سوار شدم و کنارم ی دختره نشست و وقتی کشتی میرفت بالا و پایین دختره نتونس خودشو نگه داره اومد تو بغلم و ازون موقع باهم دوستیم ولی الان باهم بهم زدیم

بابا خالی بندیتون با حاله

---

اوا دیگه خال نبنددین

---

خدایا فکرکنم راست میگم یه چیزه سفید دیدم

[hasti1379]

همه چیز زندگی من جالبه

[نورما جین بارک]

فکر کنید حالم چجوری بود

[زیبایه خفته]

جالب ترین اتفاق همین امروز بود که نزدیک بود بسوزم تو حموم بودم که یهوی حواسم نبود ابه سرد واز نیست رفتم زیره دوش ابه جوش ریخت رم الان بدنم یکم درد داره