♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2)

[bahare_021]

اولیــن بار،
کــه بــخــواهم بـگــویـم دوستـت دارم خــیلـی سخت است.
تــب می کنم، عرق می کنم، می لرزم،
جان می دهم هزار بار،
می میـرم و زنــده می شوم پـیشِ چشمهای تو،
تـا بگـویــم دوستـت دارم،
اولـیـــن بار که بخواهم بگویم دوستـت دارم، خیـلی سخت است.
اما آخرین بار،
آن از همیشه سخـت تر است،
و امـــروز می خـواهـم بـرای آخـریـن بار بگویـم دوستـت دارم
و بـعد راهـم را بـگیـرم و بروم،
چـون تازه فهمیدم،
تو هرگز دوستـم نـداشتی

[maryam.ekh]

چيه..؟؟

با خودت گفتي فعلا با من بگذروني؟

بعد از من يه آدم جديد پيدا ميكني؟

سرگرمي خوبي بودم...؟

باشه..!برو..!ديگه برو...!

فقط نفهميدم...تو از نژاد كدوم سگ بودي..؟

آخ...به هيچكدومشون شبيه نبودي!

[maryam.ekh]

خدايا!

اين روزها حرف هايم

بوي ناشكري ميدهند...

اما تو..

به حساب تنهايي و درد دل بگذار..!

[maryam.ekh]

خدايا!

اين روزها حرف هايم

بوي ناشكري ميدهند...

اما تو..

به حساب تنهايي و درد دل بگذار..!

[ashkyakhee]

سیگارها معتاد انگشت هایم شده اند
و دستانم متورم از خونی که شب و روز
درمن بالا و پایین می رود!
و نمی فهمد درد این روح از کجاست...؟!

[nazi98]

ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺤﺾ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺖ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻼ‌ﻣﻬﺎﯾﺖ
ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯽ
ﻓﻘﻂ ﮐﻼ‌ﻡ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩ
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ …
ﺗﮑﯿﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ!

[maryam.ekh]

گــــاهی وقتهـــا آدمهــا...




از یکـــ جایی به بعــــــد ...




از یکـــ روزی به بعـــــــد...




از یکـــ نفـــــــر به بعـــــد...




دیگــــــــر هیچ چیز برایشان معنی ندارد ...




نه رنگـــ ها ،




نه خیـابانهـــا ،




نه فصلهــــــــا ...





گاهـــــــی وقتهــــا آدمهـــا




از یک نفــــــــر به بعـــــد فقط دلتنگ اند ...

[nazi98]

ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﯿﭻ!
ﻣﯿﺎﻥ «ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ»
ﺍﯾﻦ «ﻭﺍﻭ» ﺣﺮﻑ ﺑﯽ ﺭﺑﻄﯽ ﺍﺳﺖ.

[maryam.ekh]

سر میز شام...




یادت که می افتم...




بغض میکنم....




اشک در چشمانم حلقه میزند...




همه متعجب نگاهم میکنند...




لبخند میزنم و میگویم:




آخ چقد داغ بود....!

[nazi98]

ﭘﺸﺖ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ!

ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩﻡ”ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ”

ﺗﺎﻫﺮﺟﺎﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯼ ﮐﻤﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﻨﯽ..

ﯾﺎﺩﻣﻦ ﺑﯿﻔﺘﯽ

ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻌﺪ ﻣﻦ

ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺮﺍﻏﻬﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺳﺒﺰ ﺷﻮﻧﺪ