بغض قلم ❥ ..

[Đęąđ.ğïřł]

ما از همان کودکی

بازیچه دست نویسندگان شدیم

و گرنه کدام روباه پنیر میخورد

---

مــَـن بـی تــو شعـــر خــواهــم نــوشتـــ؛ تـــو بــی مـَـن چــِـه خــواهــی کــــرد؟

اصـــلا” یــــادت هَستـــ کــِــه نیستــَـمــ …؟

•

[امیر‌حسین]

تو خيابون داد زدم نميخوامت...!!!
رفتم تو كوچه ای خلوت گريه كردم... :‌)
امان از درگیری عقل و قلب !

[Đęąđ.ğïřł]

میان آن همه الف و ب و مشق دبستان …
آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود …

[امیر‌حسین]

من بودم و یه شب تاریک ..
زیر پتو پشت گوشی ، اهنگ پخش میشد ..
با یه عالمه بغض و حرفای نگفته ..
نبود تو ..

=

زمینه جدایی !

[Đęąđ.ğïřł]

صبح یا عصر

زیاد فرقی نمیکند

دلتنگیِ جمعه

از جایی شروع میشود

که دهانت پر از حرف است برای گفتن

اما کسی را نداری برای شنیدن...

[امیر‌حسین]

‌
#دو_خط_شعر

از تو هم دل کَندم و
دیگر نپرسیدم ز خویش

چاره ی معشوق اگر
عاشق از او دل کند چیست؟

#فاضل_نظری

[کسی پشت سرم اب نریخت]

تسلیم نخواهم شد !
زندگی می کنم …
برای رویاهایی که منتظرند به دست من واقعی شوند …
من فرصتی برای بودن دارم،
پس ساکت نمی نشینم ….!!!
می گذارم همه بدانند که من با تمام توانایی ها و کاستی ها، شاهکار زندگی خود هستم ؛
کافی ست لحظات گذشته را رها کنم و برای ثانیه های آینده زندگی کنم …!!!
چون رویاهایم آنجاست ،
و من فقط ؛ یک بار فرصت زندگی کردن را دارم …

[امیر‌حسین]

♡
یه چیزایی تو زندگی
دیگه مثل قبل نمیشه،
مث اولین باری که
دلت رو به غرورت ترجیح دادی
و هردوش شکست ...!

[Đęąđ.ğïřł]

دلم ﯾﮏ تصادف ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ، ﭘﺮ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ...ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪﻫﻤﻪ ﻯ ﺁﻥ ﮐﺴﺎﻧﻰ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ!ﻭ ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﮕﺬﺭﺩ....!ﺁﺭﺯﻭ ﻫﺎﻯ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﺸﺪ!ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺳﻨﺪ!

[امیر‌حسین]

گاهى كارى با تو مى كنند
كه آدم از آدم بودنش خسته مى شود
بيشتر از هميشه دلش مى خواهد برود
احساسش را بردارد و بريزد دور
هى روى آن قدم بزند