امتیاز موضوع:
  • 29 رأی - میانگین امتیازات: 4.79
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مشاعره

دل نبندند عزيزان جهان در وطني
که به يوسف ندهد وقت سفر پيرهني

when you smile , I melt inside

آگهی
یک تیر رمیده می رود سوی نشانه می رود / ما که نشسته ایم پس چشم و چراغ می رسد
دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید
نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را

میشه دیگه از د نگی؟

when you smile , I melt inside

آسمان وقف نگاهت گل من / مانده ام چشم به راهت گل من
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

when you smile , I melt inside

اگر آن ترک شیرازی بدست ارد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
افشاند هزار دل ز هر حلقه ی زلف
گفتا دل خود بجوی و بردار و برو


when you smile , I melt inside

وقتی تو می گویی وطن بر خویش می لرزد قلم / من نیز رقص مرگ را با او در دفتر می کنم
من نمی گویم ملایک بال در بالم شنا کردند
من نمی گویم که باران طلا آمد

when you smile , I melt inside

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سر زنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ▪◆▪مشاعره با شعر نو▪◆▪
  مشاعره با اشعار خودمان
  مشاعره (نسخه دوم)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 191 مهمان