مشاعره (نسخه دوم)

[KᏙ¥றᏙƝ]

دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد
کز حضرت سليمان عشرت اشارت آمد

[امیررضا*]

دین و دل بردند و قصد جان کنند

الغیاث از جور خوبان الغیاث.

[KᏙ¥றᏙƝ]

ثبت است به کار روزگارم

بر دیده وظیفه ی تو دارم

[امیررضا*]

مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد..

[KᏙ¥றᏙƝ]

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
خداحافظ تافرداساعت 11

[امیررضا*]

مژه ی سیاهت ار کرد به خون ما اشارت

ز فریب او بندیش و غلط مکن نگارا

[KᏙ¥றᏙƝ]

افسوس که آنچه بردهام باختنیست
بشناخته ها تمام نشناختنیست
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت
بگذاشته ام هرآنچه برداشتنیست

[امیررضا*]

ترا که هرچه مراد است در جهان داری

چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

[KᏙ¥றᏙƝ]

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپرشدنش سوز و گدازی نکنیم

[شهرزاد(شری گرگی)]

ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جانو دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد زخاک و باد و از آتش و آب