07-08-2013، 15:53
دلم برایت تنگ شده است قدِ یکی از سه نقطه های آخرِ نوشته هایم …
.
.
|
×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم " نُسخـــه ی ســہ "♥ } × |
||||||||
07-08-2013، 15:53
دلم برایت تنگ شده است قدِ یکی از سه نقطه های آخرِ نوشته هایم …
.
07-08-2013، 15:53
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید من روزی در این دنیا بودم. خدایا می شود استعـــــفا دهم؟! کم آورده ام ...!
07-08-2013، 15:53
از می عشق تو مست افتادهام
از می عشق تو مست افتادهام بر درت چون خاک پست افتادهام مستیم را نیست هشیاری پدید کز نخستین روز مست افتادهام در خرابات خراب عاشقی عاشق و دردیپرست افتادهام توبه من چون بود هرگز درست کز ملامت در شکست افتادهام نیستی من ز هستی من است نیستم زیرا که هست افتادهام میتپم چون ماهیی دانی چرا زانکه از دریا به شست افتادهام بی خودم کن ساقیا بگشای دست زانکه در خود پای بست افتادهام دست دور از روی چون ماهت که من دورم از رویت ز دست افتادهام این زمان عطار و یک نصفی شراب کز زمان در نصف شست افتادهام
07-08-2013، 15:54
نه با خودت چتـــر داشتی
نه روزنـــامه نه چمـــدان… عـــاشقت شدم… از کجا می فهمیدم مســـافری؟؟؟
07-08-2013، 15:54
حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم می شود نه با نوشتن … دلم تو را می خواهد !
07-08-2013، 15:54
هیـــــچ گاه به خاطـــــر "هیـــــچ کـــــس"
دســـــت از "ارزشــــهایت" نکـــــش... چــــون .... زمانــــی که اون فـــــــرد از تــــو دســـــت بکشــــد، تــــو مــــی مانـــی و یـــک ..... "مـــن " بــــــی ارزش !!
07-08-2013، 15:55
من شراب از ساغر جان خوردهام
من شراب از ساغر جان خوردهام نقل او از دست رضوان خوردهام گوییا وقت سحر از دست خضر جام جم پر آب حیوان خوردهام لب فرو بستم تو میدان کین شراب با حریفی آب دندان خوردهام تو مخور زنهار ازین می تا تویی زانکه من زنهار با جان خوردهام چون تویی تو نماند آنگهی نعرهزن زان می که من زان خوردهام چون دریغ آمد به خویشم این شراب لاجرم از خویش پنهان خوردهام بر فراز عرش باز اشهبم زقهها از دست سلطان خوردهام دل چو در انگشت رحمان داشتم شیر از انگشت رحمان خوردهام در فرح زانم که همچون غنچه من این قدح سر در گریبان خوردهام این زمان عطار گر نوشد شراب زیبدش چون زهر هجران خوردهام
07-08-2013، 15:57
دلم تنگ است مثلِ لباسِ سال های دبستانم ، مثلِ سال های ماموریت های طولانی پدر که نمی فهمیدم وقتی می گویند کسی دور است یعنی چقدر دور است …
07-08-2013، 15:57
هَــرکه مــی خــواهـی بـــاش
ایـن عادت مُـــشتَــرک انسـانهــاســت تـــو نیــز ، روزی , ســاعـتی , لـَحظــه ای احــساس خـواهـی کـرد کـــه . . . هیــچکـَـس دوسـتت نَــدارد ...!
07-08-2013، 15:57
من نذر کرده ام که اگر روزی بیایی
به اندازه تمام مهربانی ات غزل بسرایم قدری تحمل کن،هنوز مانده که عاشق ترین شوم من نذر کرده ام که اگر روزی عاشق ترین شوم در کنار پنجره نگاهت بایستم و با پیراهن آبی به رکوع روم و وقتی بر می خیزم،لبریزشوم از وجود تو پس بیا ای کمشده من،مگر نمی بینی که عاشق ترینم | ||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|