امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امتیازات: 4.56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چه بر ســــ ـر عـشـ ــــــق آمــ ـده

یک گره در پای من از عشق تو
یک گره بر قلب من از هجر تو

این گره ها را تو بخشیدی به من
تو مرا انداختی در این گره

باید از دولتسرای عشق تو
واکنم این بندهای پرگره

یا بپرسم از تو ای گم گشته ام
هیچ می دانی که ماندم در گره

کاش کور می شد دوچشمم آن دمی
که نگاهت روی آن می خورد گره
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ
آگهی
خطــــت را

که عوض کردی مـن مانـدم

و دوستــــــت دارم هایی که

هیـچ وقـت دلیـور نشد ..!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چه بر ســــ  ـر عـشـ   ــــــق آمــ   ـده 26
پاسخ
قشنگ بود ممنونSadSadSadSad
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://upload7.ir/images/21576864900611013422.jpg na emzamikonam na angosht mizanam
he he
پاسخ
تازه فهمیدم چرا پشت سر مرده ها آب نمی ریزند…



چون این دنیا ارزش برگشتن ندارد…!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چه بر ســــ  ـر عـشـ   ــــــق آمــ   ـده 26
پاسخ
من دل به غم تو بسته دارم ای دوست

درد تو به جان خسته دارم ای دوست

گفتی که به دل شکستگان نزدیکم

من نیز دلی شکسته دارم ای دوست
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ
می روی و رنگ ها را با خودت می بری

نقاش می میرد

در این دنیای سیاه و سفید
پاسخ
به من حق بده
که میل به خوردن نداشته باشم
این بغض‌ها که
تو به خورد من می‌دهی
سیر سیرم می‌کند …
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ
باز هم قلبی به پایم افتاد ،باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و دار یک نبرد،عشق من بر قلب سردی چیره شد
.
.
.
.
کاش چون زمستان سرد بودم،مثل قلبی سرد و خاموش
کاش چون پاییز بودم،کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگ های ارزویم زرد میشد،افتاب دیدگانم بی نور
قلبم از سنگ میشد،بغضم از سکوت تو صد رنگ میشد
کاش میتوانستم بگویمت ای دل تو کجایی حال؟ هی

شعر اول از:فروغ فرخزاد
شعر دوم از:خودم نوشتم ارزش سپاس نداره؟
یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم ، لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم
دانی که چیست موزون میکند شعر مرا ؟ در قدم برداشتن های تو دقت میکنم  
کاظم بهمنی 
پاسخ
من از اعدام نمیترسم!
نه از “چوبش” نه از “دارش”
من از پایان بی دیدار میترسـم
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ
میان این همه مفاهیم پیچیده ریاضی تنها حکایت اعداد فرد را خوب آموخته بود
” فرد ” آن یک نفر است که وقتی زوج ها با هم میروند، او باید یک تنه جور تنهایی اش را بکشد …
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 13 مهمان