30-04-2013، 18:42
سيگار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ضررش از قليون كه كم تره
|
سیگــار .. |
|||||||||||||||||||||||
30-04-2013، 18:42
سيگار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ضررش از قليون كه كم تره
01-05-2013، 16:59
قشنگترین اتفاق ذهنم حادثه ی شنیدن صدای تو بود …
چقدر تنهایم وقتی گاهی کم می شوی …
01-05-2013، 17:12
من زنی را میشناختم
مهربان و صمیمی میخندید و قلبش را با صداقت میبخشید آسمانی را به دوش میکشید خسته میشد و میخندید مثل بهار بود بارانیه بارانی و باز به زندگی میخندید زنی که شکست زنی که دیگر نمیخندد و ا ا ا ا ی قلبِ شکسته قلبهایِ شکسته عجیب درد دارند و درد این دردهایِ مزمنِ کشنده عجیب یک زن را میشکنند عجیب قلبِ یک زن را میشکنند کاش یکی قدر این زن قدر عشقش قدر دوست داشتن را میدانست کاش یکی خندههایش را میفهمید کاش من زنی را میشناسم که روزی عاشق بود زنی که دیگر نیست زنی که دیگر نمیخندد و حالا من حتی به جای او سیگار میکشم
01-05-2013، 17:17
اون خودش پیش یکی دیگه داره سیگارشو میکشه تو ریه های خودتو خراب نکن
01-05-2013، 17:17
تنهایی یعنی همیشه سر به سر شیشه میگذارم و اشکهایم جاری میشوند بر سینه ی پنجره …
01-05-2013، 17:20
چچچچچچررررررا از ااااین همه چیز سسسسسسسسسییییییییگگگگگگگاااااارررررر
01-05-2013، 17:26
دنیا تنهایی های زیادی داره اما تنهایی من دنیایی داره …
01-05-2013، 17:35
نیازم نه دیگر به ا غوشش است
نه به لبانش نه به گیس سیاهش ونه چشم خمارش... با یک نخ "سیگار" فرو میبرم دوست داشتنش را...!
01-05-2013، 17:41
وقتی که تنهام ، بالاتر و بهتر میتونم پرواز کنم چون نه نگران جا موندنم و نه نگران جا گذاشتن …
.
02-05-2013، 8:14
اي سفر كردهي من
تو سفر كردي و رفتي و شكستي دل من خوش نشستي تو در آن غربت و من خستهي تو اندرين خانه چه غربت زده شد به تو عادت زده بود بيتو ماتم زده شد جاي خاي تو اينجا پرشد از گريه وغم و مَنِ خستهي تو به تمناي يكي بوي خوشت يا يكي يافتن خاطرهات باگل تنهايي كه همي روئيده است و گل خاطرهات كه به روح و تن من پيچيده است در يكي گل كدهي اين مَنِ تو جاي خوش كرده و هم منتظريم ما به اميد يقين آورديم و به بيحاصلي عمر درازو بر اين نكته بسي آگاهيم: فاصله تا من و تو فاصله تا تن و تو فاصله تا من و ما يك نفس گردش چرخ يك نظر لطف خدا و كمي همّت ماست آري اين نازترين اي پرآوازترين قصّهي هجرتت و شبح ديو جدايي است كه در هر شب مارنگ كابوس شده است ليك اينبارمنم مغ آتشكدهبان و نخواهم بگذاشت آتش تشكدهي عشق و اميد يك نفس درشب و روز رنگ خاموش بگيرد به رُخش كاش آن باد صبا كه در اقصايي دور خبر از يار به دلدار رساند لحظهاي چند ز من بگذرد شو پيامي برساند به توام كه تو اي دخترعشق: من همان ققنوسم كه تنم جنگلي عشق تو شد ز تن جنگليم آتشي خواهم ساخت و فرو خواهم سوخت هر چه جان در طلبت داشتهام تا در اين آتش عشق كودك عشق تو رادريابم كاش ميدانستم با كدامين واژه باكدامين غزل و شعر و يا با كدامين زاري با تو خواهم بودن و كنون بازمنم عاشق مِي زده است كه به هر جام كه در كام فرو در دام و به هر درد كه در پيچيد مو به هر راز كه در دل دارم من نينديشيدم به تو انديشيدم به توعادت زدهام بيتو ماتم زدهام.
| |||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|