ترسناک ترین اتفاقی که براتون تو خونه یا هر جای دیگه ای افتاد چی بود؟

[A lover]

ترسناک ترین اتفاق والا تا جایی که یادم میاد تا حالا روح و جن ندیدم فقط یبار بارون میومد و شب بود  ماهم تو باغ بودیم داشتم قدم میزدم حواسم نبود خیلی ا باغ دور شدم یهو پام رفت تو چاله نگا کردم چیزی ندیدم نور گوشیمو انداختم دیدم پام رفته تویه قبرقدیمی  تا 1 هفته مریض شدم یبارم تصادف کردم یه لحضه خیلی ترسیدم وقتی دیدم همجام خونه هرچقدر داد زدم کسی جواب نداد فک کردم مردم داشت گریم میگرفت که اجیم بغلم کرد گریه کرد ولی بعدش ترسم ریخت فقط عصبانی بودم کم مونده بود راننده اونیکی ماشینو جر بدم

[*مونا*]

هیچی نشد فقط بچه بودم کابوس دیدم که خونمون تو آتییش سوخت و من اونجا تنهام پیش آتیشا یکیم داره منو هل میدوه تو بیوفتم توآتیش منم اون نفرو با چاقو میکشم همین

[尺ξžά]

من واقعیت از در بسته تو تاریکی میترسم یه بار برادر کوچیکم چون شیطون اومد این در و بست اونم تو خاموشی انقدر ترسیدم  چنان دویدم که فکر کنم رکورد اوسن بولت رو شکوندم  در و باز کردم

[n.leito]

اینکه خواب نمیبینم......فقط تصاویر مبهم میبینم......مثل پریدن گربه از یه جای بلند....فقط همین

بیخیال عزیزم منم همینطوری هستم ولی خواب هم میبینم.کابوس من دیدن یه زن و شوهر و یک نوزاد بغل خانومس که خانومه برهنس و کلا هیچکدوم چهره ندارن.همچنین یه قطره خون مثل آویز از گردن خانونه آویزونه.به نظرم بهتره به دعانویس مراجعه کنی روانشناسی و اینا یه مشت چرته!

[[ SouL ]]

اینکه خواب نمیبینم......فقط تصاویر مبهم میبینم......مثل پریدن گربه از یه جای بلند....فقط همین

بیخیال عزیزم منم همینطوری هستم ولی خواب هم میبینم.کابوس من دیدن یه زن و شوهر و یک نوزاد بغل خانومس که خانومه برهنس و کلا هیچکدوم چهره ندارن.همچنین یه قطره خون مثل آویز از گردن خانونه آویزونه.به نظرم بهتره به دعانویس مراجعه کنی روانشناسی و اینا یه مشت چرته!

تا حالا اسم جیباد به گوشت خورده؟
تو خسروشهر آذر بایجان شرقی زندگی میکنه
ی دعا نویسه....
با جن کار میکنه....
اونم نتونست..............

[n.leito]

اینکه خواب نمیبینم......فقط تصاویر مبهم میبینم......مثل پریدن گربه از یه جای بلند....فقط همین

بیخیال عزیزم منم همینطوری هستم ولی خواب هم میبینم.کابوس من دیدن یه زن و شوهر و یک نوزاد بغل خانومس که خانومه برهنس و کلا هیچکدوم چهره ندارن.همچنین یه قطره خون مثل آویز از گردن خانونه آویزونه.به نظرم بهتره به دعانویس مراجعه کنی روانشناسی و اینا یه مشت چرته!

تا حالا اسم جیباد به گوشت خورده؟
تو خسروشهر آذر بایجان شرقی زندگی میکنه
ی دعا نویسه....
با جن کار میکنه....
اونم نتونست..............

خب متاسفم.تنها راهی که به نظرم میاد خوندن آیت الکرسیه چون یک باطل السحر عالیه و اینکه قران یا کتاب دعا شبا رو سرت بزاری.من همیشه این کارو میکنم و راحت میخوابم

[لاله ناز]

خونمون تازه سازه ولی قبلا یه ویلای بزرگ بوده مال استانداره رضا شاه توی کرمانشاه بعد از انقلاب متروکه می مونه تا یه 11 12 سال پیش که میان یه اپارتمان بسازن کارگرا از ترس وارد ویلا نمیشدند بلاخره خونه رو میکوبن از اول می سازن یه اپارتمان 26 واحدی از اهالی محل هم سوال کردیم گفتن خیلی ترسناک بوده من یکی از همکلاسیهام که همسایمون بودن تو اپارتمان توی خونشون جن داشت حتی دعا خوندن دعانویس اوردن ولی جن بیرون نرفت بالاخره مجبور شدند خونشون رو هم بفروشن واقعا خونشون ترسناک بود بعد از اون ماجرا حالا من احساس می کنم خونمون جن داره تازه مادرم می گفت یه شب تو خواب راه می رفتی و من وقتی بیدار شدم که وایساده بودم خیلی ترسیدم وقتی خونه تنهام توی اتاق خوابم که درشو می بندم صدای شکستن وسایل میاد خیلی هم بلند ولی وقتی نگاه می کنم همه چیز سر جاشه خیلی بخاطرش گریه کردم احضار جن هم کردم و اون حضورشو بهم با کوبیدن به دیوار اعلام کرده حتی مادرم هم میدونه ولی چیزی نمیگه تا نترسم همش احساس میکنم یکی دستشو روی گردنم و بدنم میکشه که واقعا بعدش جاش داغ میشه ...توروخدا کمکم کنید بهم بگید چیکار کنم خیلی میترسم نظر بدید لطفا

[soheilszs]

نصف شب ماشین بابامو کش میرفتم اونم قهمید و دیگه نگم براتون بهنره

[Cigarettes.at.daybreak]

-__- وقتی مردن خودمو دیدم و برگشتم بدترینش بود

[Atosa.m]

اینکه خواب نمیبینم......فقط تصاویر مبهم میبینم......مثل پریدن گربه از یه جای بلند....فقط همین

بیخیال عزیزم منم همینطوری هستم ولی خواب هم میبینم.کابوس من دیدن یه زن و شوهر و یک نوزاد بغل خانومس که خانومه برهنس و کلا هیچکدوم چهره ندارن.همچنین یه قطره خون مثل آویز از گردن خانونه آویزونه.به نظرم بهتره به دعانویس مراجعه کنی روانشناسی و اینا یه مشت چرته!

تا حالا اسم جیباد به گوشت خورده؟
تو خسروشهر آذر بایجان شرقی زندگی میکنه
ی دعا نویسه....
با جن کار میکنه....
اونم نتونست..............

آره به گوش من خورده ..

---

منم همیشه خواب یه زن رو میبینم که پشت به من وایساده هر وقت بهش نزدیک میشم شلنش بلند میره .. شلنش بنفشه .. ازش می ترسم .. یه بار که برگشت دیدم جای صورتش یه هاله سیاهه !
ناخوناشم بلنده ..

****
یه بارم خواب دیدم که در اتاقم باز شد و از توش صدای گریه نوزاد میومد ..
رفتم تو دیدم رو تختم پره خونه !
گریه نوزادم از تو کمد بود ..
..
دو سه بارم دیدم یه نفر داره تو حموم اتاقم خون گریه میکنه ! خم شدم تو وان دو تا دست از تو وان اومد بیرون و گردنم رو چسبید ..
...

یه بارم تو آینه حموم یه گربه سیاه دیدم ! گربه تو حموم ؟! :/

--'---

جیباد رو می شناسی ؟! بهش اعتماد نکن ! با دعا و اینا خوب نمیشه ! من دو سه شبه فقط آیت الکرسی می خونم کمتر شده ..