17-11-2015، 13:56
اردیبهشت ماه نوبت تولید کتاب است. ناشران تمام تلاش خود را می کنند تا عنوان های جدیدشان را به نمایشگاه برسانند. با توجه به این که به تازگی نمایشگاه کتاب تمام شده در این شماره نیز برخلاف معمول با معرفی 8 عنوان کتاب جدید همراه شما هستیم. در این شماره با رمان بچه رزمری، یادداشت های روزانه مهدی مظفری ساوجی درباره سیمین بهبهانی، کتابی درباره ی زندگی در عصر دیجیتال و... آشنا شوید.
بچه رزمری
اوایل قرن نوزدهم، مری شلی، همسر بیست ساله ی پرسی شلی شاعر انگلیسی، که می ترسید مبادا جنینی که در شکم دارد ناقص یا غیر عادی باشد نگرانی اش را در قالب داستانی روی کاغذ آورد به نام فرانکشتاین. دانشمندی با تلفیق دانش شیمی جدید و کیمیاگری باستان موجودی می آفریند که موحش و ویرانگر از کار در می آید و آفریننده اش را هم نابود می کند.
اما در انتها بچه ی رزمری تقریباً همه خشنودند: محفل از این که شیطان اکنون دارای فرزند زمینی است؛ همسر رزمری از این که با فروختن فرزندش (یا در واقع با اجاره دادن زنش، چون بچه محصول او نیست) می تواند به موفقیت حرفه ای دست یابد و به هالیوود راه پیدا کند (یادآور دکتر فاوست گوته که روحش را به ابلیس می فروشد)؛ و رزمری از این که سرانجام صاحب بچه ای شده که گرچه شاخ و دم دارد، چانه و موهایش مامانی است. برای رسیدن به این موفقیت ها دو سه نفر هم از سر راه برداشته شده اند.....
بچه رزمری، رمانی کوتاه یا داستانی بلند، یکی از بهترین نمونه های ایجاد تعلیق میان وهم و واقعیت است. فیلمی درخشان که رومن پولانسکی از روی آن ساخت در بسیار موارد برگردان سطر به سطر و حتی کلمه به کلمه ی رمان آیرا لوین به تصویر است.
پرداختن به فرواقعی معمولاً با دلهره و سایه روشن هایی پر رمز و راز همراه است. بچه ی رزمری دلهره ی ماوراء طبیعه را وارد اتاق نشیمن پر از رنگ و نور آدم های عادی و مضحک می کند وارد کردن وقایع فوق طبیعی در زندگی روزمره راهگشای ژانری در ادبیات عامه پسند شد که پس از چندین دهه همچنان پرخواستار است.
اعتقاد بدون تعصب
می توان موضعی میانه بین نسبی گرایی و بنیادگرایی اتخاذ کرد؛ نه فقط در حوزه ی دین و اخلاق بلکه در حوزه ی سیاست. ایدئولوژی های رادیکال اغلب بنیادگرایانی را می پرورد که می خواهند سلطه ی بدیهی جهان بینی شان را تثبیت کنند. از سوی دیگر نسبی گرایان سیاسی هم می خواهند سیاست را از هر حقیقت اخلاقی جدا کنند.
ما نمی توانیم از آزادی ها و حقوق خودمان دم بزنیم اما آن را تا حد آرا یا سلیقه های محض تقلیل دهیم و مثلاً بگوییم: «من شکنجه را محکوم می کنم، اما به حق تو برای مخالفت احترام می گذارم.» با همان لحنی که نگار داریم می گوییم: «من موتسارت را ترجیح می دهم اما تو آزادی بتهوون را ترجیح بدهی.» سیاست میانه روی هم از نسبی گرایی و هم از بنیادگرایی دوری می کند.
ساعت ها (فیلم نامه)
ساعت ها فیلمی است درباره ی کشمکشی بی وقفه با دیو افسردگی که تا زمان ساختنش شاید نمونه اش هرگز در سینما دیده نشده بود
اقتباسی است محزون از تعمق مایکل کانینگهام بر «خودکشی» فیلمی است درباره ی انسان هایی که به خاطر یکدیگر زنده اند، اما در نهایت به انتحار خود دست می زنند: دو خودکشی موفق و یک ناموفق توسط کسی که تصمیم می گیرد زندگی را به مرگ ترجیح دهد، اما این تصمیم هزینه گزاف تری را برایش به همراه می آورد.
ساعت ها فیلمی است درباره ی ویرجینیا وولفی که در سال 1941 خود راا در رودخانه ی اوز غرق می کند، اما نه تنها تأثیر کتاب ها و سبک ادبی اش بلکه شیوه ی خودکشی اش تا امروز با مانده است. ساعت ها فیلمی است که ثابت می کند یک محصول ادبی حزین، می تواند مبنای یک اثر سینمایی مهیج قرار بگیرد.
چگونه در عصر دیجیتال عقب نمانیم
این کتاب، این موضوع را بررسی می کند که چطور همه ی ما در دنیای دیجیتال زندگی و پیشرفت می کنیم؛ یا به گفته ی تورو، «چگونه عمیق زندگی کنیم» و امکانات زمانه مان را کشف کنیم. کشف این امکانات، مانند کشف شهر یا قاره ای جدید است. ما در حال ورود به مکانی هستیم که در آن ماهیت انسان ها ثابت باقی می ماند، اما ساختارهایی که این مکان را تشکیل می دهد، با ماهیت انسان ها سازگار نیست. دنیای دیجیتال امروزی، ایده یا مجموعه ای ابزار نیست؛ آن چه باعث فراغت یا لذت انسان ها می شود، فراتر از دستگاه های دیجیتالی مدرن است.
از آن جایی که تعداد انسان ها روز به روز افزایش می یابد، دنیای دیجیتال، دریچه ای است رو به مکانی که در آن تفریح و کار، به یک اندازه در زندگی انسان ها وجود دارد؛ عرصه ای که در آن، در جنبه های مختلف زندگی، مانند روابط دوستانه، استفاده از رسانه ها، تجارت، خرید کردن، تحقیقات، سیاست، بازی و امور مالی، دائم غافلگیر می شویم....
دیگری (مجموعه داستان)
شنیتسلر در آثار خود اغلب به سرنوشت قهرمانانش از دیدگاه روان شناختی می پردازد. رویدادهای آثار او بیش تر در شهر وین رخ می دهند. قهرمانان او شخصیت های تیپیکی هستنداز جامعه ی آن روز وین: افسران، پزشکان، هنرمندان، خبرنگاران، بازیگران، افراد خانواده ی سلطنتی، وابستگان دربار و البته دخترکان زیباروی حاشیه شهر. در آثار او به کارگران و تهی دستان کم تر بر می خوریم. از همین رو برخی از منتقدان ادبی او را به یکسویه نگری متهم می کنند.
شنیستلر در آثار خود به توصیف اختلالات روانی نمی پردازد، مسئله ی مورد علاقه ی او آن روندی است که در درون شخصیت هایش جریان می یابد: کشمکشی که قهرمانانش در راه دستیابی به امیالشان با آن روبرو هستند. تصادفی نیست که شنیتسلر در نوول «ستوان گوستل» مونولوگ درونی را برای نخستین بار در ادبیات آلمانی زبان به کار می گیرد و موفق می شود فضایی بیافریند که خواننده اش بتواند کشمکش درونی قهرمان اثر را عمیق تر دریابد. شنیتسلر می کوشد راست و دروغ هایی را آشکار کند که شخصیت هایش در چنبره ی مقررات و ممنوعیت های اجتماعی با آن درگیرند. تلاش قهرمانان او برای رهایی از چارچوب تنگ بایدها و نبایدهای اجتماعی اغلب به فاجعه می انجامد.
یادداشت های روزانه (110 روز با سیمین بهبانی)
آن چه در این کتاب از نظرتان می گذرد، یادداشت هایی است که من در فاصله ی سال های 1381 تا 1393 نوشته ام . در واقع حاصل روزهایی است که با سیمین بهبهانی تماس می گرفتم یا به شکل حضوری به دیدارش می رفتم.
برشی از یک یادداشت این کتاب
امروز سیمین خانم کمی درباره ی خودش و پدرش صحبت کرد. گفت در سال 1306 خورشیدی در تهران به دنیا آمدم پدرم نوه ی حاج میرزا خلیل بود که مجتهد اعلم و مرجع تقلید همه ی شیعیان به حساب می آمد. اگر از روحانیون بپرسید می شناسندش.
حاج میرزا خلیل حوالی تهران متولد شده بود و تحصیلات حوزوی را در شهر قم آغاز کرده و در نجف به پایان رسانده و به مقام مرجعیت رسیده بود. بعد همچنین همان جا ماندگار شده و ازدواج کرده بود و بچه ها و زاد و رودش هم آنجا ماندند تا پدر من...
فهرست حسرت ها
«باران هم چنان به جان درختان برهنه افتاده و تازیانه شان می زند. باد نیز هم دست باران شده و تا آن جا که در توان دارد می تازد. خیابان را مه گرفته. چترهایی به سرعت به این سو آن سو می دوند. چترش را به سختی باز می کند که چترش با باد بلند می شود و به هوا می رود. اگر باد شدیدتر می وزید، شاید تمام آدم های کوچه با چترهاشان بلند می شدند و پرواز می کردند.
یاد نقاشی سورآلیستی رنه مارگریت می افتد: قطرات باران به شکل انسان هایی سیاه پوش درآمده اند که بر زمین می بارند» این رمان روایت یک زندگی از دو نگاه است. زندگی با خوشی ها، خاطره ها، سوتفاهم ها و حسرت هایش. رمانی است از ناگفته ها و سکوت ها و لب گزیدن ها. رمانی از عشق روزمرگی و تنهایی و امید. رمانی از ایامی که می گذرد و گاهی ما را جا می گذارد.
شپش پالاس
الیف شافاک، نویسنده ی ترک تبار در استراسبورگ به دنیا آمد. کودکی و جوانی اش را در آنکار، مادرید، عمان، کلن، استانبول، بوستون، میشیگان و آریزونا گذراند. در رشته ی روابط بین الملل از دانشگاه فنی خاورمیانه فارغ التحصیل شد. فوق لیسانسش را در رشته ی مطالعات زنان همان دانشگاه و دکترایش را در حوزه ی علوم سیاسی خواند.
شافاک درباره ی فکر اولیه نوشتن رمان شپش پالاس می گوید: «می دانید چه شد نوشتن این رمان را شروع کردم؟ روزی از روزها که نزدیکی میدان تاکسیم قدم می زدم، نوشته ای به رنگ سفید دیدم که کنار چشمه ای تاریخی حک شده بود: در این مکان درویشی آرمیده است، آشغال نریزید و گر نه به زمین گرم می خورید. شاید ده بیست دقیقه همان جا ایستادم. به این فکر افتادم چه طور شده این را نوشته اند، خیال بافتم و رمان در ذهنم آغاز شد.»
بچه رزمری
- آیرا لوین
- ترجمه ی محمد قائد
- نشر کلاغ
- چاپ اول: 94
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اوایل قرن نوزدهم، مری شلی، همسر بیست ساله ی پرسی شلی شاعر انگلیسی، که می ترسید مبادا جنینی که در شکم دارد ناقص یا غیر عادی باشد نگرانی اش را در قالب داستانی روی کاغذ آورد به نام فرانکشتاین. دانشمندی با تلفیق دانش شیمی جدید و کیمیاگری باستان موجودی می آفریند که موحش و ویرانگر از کار در می آید و آفریننده اش را هم نابود می کند.
اما در انتها بچه ی رزمری تقریباً همه خشنودند: محفل از این که شیطان اکنون دارای فرزند زمینی است؛ همسر رزمری از این که با فروختن فرزندش (یا در واقع با اجاره دادن زنش، چون بچه محصول او نیست) می تواند به موفقیت حرفه ای دست یابد و به هالیوود راه پیدا کند (یادآور دکتر فاوست گوته که روحش را به ابلیس می فروشد)؛ و رزمری از این که سرانجام صاحب بچه ای شده که گرچه شاخ و دم دارد، چانه و موهایش مامانی است. برای رسیدن به این موفقیت ها دو سه نفر هم از سر راه برداشته شده اند.....
بچه رزمری، رمانی کوتاه یا داستانی بلند، یکی از بهترین نمونه های ایجاد تعلیق میان وهم و واقعیت است. فیلمی درخشان که رومن پولانسکی از روی آن ساخت در بسیار موارد برگردان سطر به سطر و حتی کلمه به کلمه ی رمان آیرا لوین به تصویر است.
پرداختن به فرواقعی معمولاً با دلهره و سایه روشن هایی پر رمز و راز همراه است. بچه ی رزمری دلهره ی ماوراء طبیعه را وارد اتاق نشیمن پر از رنگ و نور آدم های عادی و مضحک می کند وارد کردن وقایع فوق طبیعی در زندگی روزمره راهگشای ژانری در ادبیات عامه پسند شد که پس از چندین دهه همچنان پرخواستار است.
اعتقاد بدون تعصب
- پیتر برگر- آنتوان زاید رولد
- ترجمه ی محمود حبیبی
- نشر گمان
- چاپ اول: 94
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
می توان موضعی میانه بین نسبی گرایی و بنیادگرایی اتخاذ کرد؛ نه فقط در حوزه ی دین و اخلاق بلکه در حوزه ی سیاست. ایدئولوژی های رادیکال اغلب بنیادگرایانی را می پرورد که می خواهند سلطه ی بدیهی جهان بینی شان را تثبیت کنند. از سوی دیگر نسبی گرایان سیاسی هم می خواهند سیاست را از هر حقیقت اخلاقی جدا کنند.
ما نمی توانیم از آزادی ها و حقوق خودمان دم بزنیم اما آن را تا حد آرا یا سلیقه های محض تقلیل دهیم و مثلاً بگوییم: «من شکنجه را محکوم می کنم، اما به حق تو برای مخالفت احترام می گذارم.» با همان لحنی که نگار داریم می گوییم: «من موتسارت را ترجیح می دهم اما تو آزادی بتهوون را ترجیح بدهی.» سیاست میانه روی هم از نسبی گرایی و هم از بنیادگرایی دوری می کند.
ساعت ها (فیلم نامه)
- دیوید هِر
- ترجمه ی آرش ثابتی
- نشر افراز
- چاپ اول: 94
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ساعت ها فیلمی است درباره ی کشمکشی بی وقفه با دیو افسردگی که تا زمان ساختنش شاید نمونه اش هرگز در سینما دیده نشده بود
اقتباسی است محزون از تعمق مایکل کانینگهام بر «خودکشی» فیلمی است درباره ی انسان هایی که به خاطر یکدیگر زنده اند، اما در نهایت به انتحار خود دست می زنند: دو خودکشی موفق و یک ناموفق توسط کسی که تصمیم می گیرد زندگی را به مرگ ترجیح دهد، اما این تصمیم هزینه گزاف تری را برایش به همراه می آورد.
ساعت ها فیلمی است درباره ی ویرجینیا وولفی که در سال 1941 خود راا در رودخانه ی اوز غرق می کند، اما نه تنها تأثیر کتاب ها و سبک ادبی اش بلکه شیوه ی خودکشی اش تا امروز با مانده است. ساعت ها فیلمی است که ثابت می کند یک محصول ادبی حزین، می تواند مبنای یک اثر سینمایی مهیج قرار بگیرد.
چگونه در عصر دیجیتال عقب نمانیم
- تام چتفیلد
- ترجمه ی ندا شادنظر
- نشر هنوز
- چاپ اول: 93
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این کتاب، این موضوع را بررسی می کند که چطور همه ی ما در دنیای دیجیتال زندگی و پیشرفت می کنیم؛ یا به گفته ی تورو، «چگونه عمیق زندگی کنیم» و امکانات زمانه مان را کشف کنیم. کشف این امکانات، مانند کشف شهر یا قاره ای جدید است. ما در حال ورود به مکانی هستیم که در آن ماهیت انسان ها ثابت باقی می ماند، اما ساختارهایی که این مکان را تشکیل می دهد، با ماهیت انسان ها سازگار نیست. دنیای دیجیتال امروزی، ایده یا مجموعه ای ابزار نیست؛ آن چه باعث فراغت یا لذت انسان ها می شود، فراتر از دستگاه های دیجیتالی مدرن است.
از آن جایی که تعداد انسان ها روز به روز افزایش می یابد، دنیای دیجیتال، دریچه ای است رو به مکانی که در آن تفریح و کار، به یک اندازه در زندگی انسان ها وجود دارد؛ عرصه ای که در آن، در جنبه های مختلف زندگی، مانند روابط دوستانه، استفاده از رسانه ها، تجارت، خرید کردن، تحقیقات، سیاست، بازی و امور مالی، دائم غافلگیر می شویم....
دیگری (مجموعه داستان)
- آرتور شنیتسلر
- ترجمه ی علی اصغر حداد
- نشر ماهی
- چاپ اول: بهار 94
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
شنیتسلر در آثار خود اغلب به سرنوشت قهرمانانش از دیدگاه روان شناختی می پردازد. رویدادهای آثار او بیش تر در شهر وین رخ می دهند. قهرمانان او شخصیت های تیپیکی هستنداز جامعه ی آن روز وین: افسران، پزشکان، هنرمندان، خبرنگاران، بازیگران، افراد خانواده ی سلطنتی، وابستگان دربار و البته دخترکان زیباروی حاشیه شهر. در آثار او به کارگران و تهی دستان کم تر بر می خوریم. از همین رو برخی از منتقدان ادبی او را به یکسویه نگری متهم می کنند.
شنیستلر در آثار خود به توصیف اختلالات روانی نمی پردازد، مسئله ی مورد علاقه ی او آن روندی است که در درون شخصیت هایش جریان می یابد: کشمکشی که قهرمانانش در راه دستیابی به امیالشان با آن روبرو هستند. تصادفی نیست که شنیتسلر در نوول «ستوان گوستل» مونولوگ درونی را برای نخستین بار در ادبیات آلمانی زبان به کار می گیرد و موفق می شود فضایی بیافریند که خواننده اش بتواند کشمکش درونی قهرمان اثر را عمیق تر دریابد. شنیتسلر می کوشد راست و دروغ هایی را آشکار کند که شخصیت هایش در چنبره ی مقررات و ممنوعیت های اجتماعی با آن درگیرند. تلاش قهرمانان او برای رهایی از چارچوب تنگ بایدها و نبایدهای اجتماعی اغلب به فاجعه می انجامد.
یادداشت های روزانه (110 روز با سیمین بهبانی)
- مهدی مظفری ساوجی
- انتشارات نگاه
- چاپ اول: 94
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آن چه در این کتاب از نظرتان می گذرد، یادداشت هایی است که من در فاصله ی سال های 1381 تا 1393 نوشته ام . در واقع حاصل روزهایی است که با سیمین بهبهانی تماس می گرفتم یا به شکل حضوری به دیدارش می رفتم.
برشی از یک یادداشت این کتاب
امروز سیمین خانم کمی درباره ی خودش و پدرش صحبت کرد. گفت در سال 1306 خورشیدی در تهران به دنیا آمدم پدرم نوه ی حاج میرزا خلیل بود که مجتهد اعلم و مرجع تقلید همه ی شیعیان به حساب می آمد. اگر از روحانیون بپرسید می شناسندش.
حاج میرزا خلیل حوالی تهران متولد شده بود و تحصیلات حوزوی را در شهر قم آغاز کرده و در نجف به پایان رسانده و به مقام مرجعیت رسیده بود. بعد همچنین همان جا ماندگار شده و ازدواج کرده بود و بچه ها و زاد و رودش هم آنجا ماندند تا پدر من...
فهرست حسرت ها
- شهلا حائری
- نشر قطره
- چاپ اول: 93
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
«باران هم چنان به جان درختان برهنه افتاده و تازیانه شان می زند. باد نیز هم دست باران شده و تا آن جا که در توان دارد می تازد. خیابان را مه گرفته. چترهایی به سرعت به این سو آن سو می دوند. چترش را به سختی باز می کند که چترش با باد بلند می شود و به هوا می رود. اگر باد شدیدتر می وزید، شاید تمام آدم های کوچه با چترهاشان بلند می شدند و پرواز می کردند.
یاد نقاشی سورآلیستی رنه مارگریت می افتد: قطرات باران به شکل انسان هایی سیاه پوش درآمده اند که بر زمین می بارند» این رمان روایت یک زندگی از دو نگاه است. زندگی با خوشی ها، خاطره ها، سوتفاهم ها و حسرت هایش. رمانی است از ناگفته ها و سکوت ها و لب گزیدن ها. رمانی از عشق روزمرگی و تنهایی و امید. رمانی از ایامی که می گذرد و گاهی ما را جا می گذارد.
شپش پالاس
- الیف شافاک
- ترجمه ی تهمینه زاردشت
- انتشارات مروارید
- چاپ اول: 94
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
الیف شافاک، نویسنده ی ترک تبار در استراسبورگ به دنیا آمد. کودکی و جوانی اش را در آنکار، مادرید، عمان، کلن، استانبول، بوستون، میشیگان و آریزونا گذراند. در رشته ی روابط بین الملل از دانشگاه فنی خاورمیانه فارغ التحصیل شد. فوق لیسانسش را در رشته ی مطالعات زنان همان دانشگاه و دکترایش را در حوزه ی علوم سیاسی خواند.
شافاک درباره ی فکر اولیه نوشتن رمان شپش پالاس می گوید: «می دانید چه شد نوشتن این رمان را شروع کردم؟ روزی از روزها که نزدیکی میدان تاکسیم قدم می زدم، نوشته ای به رنگ سفید دیدم که کنار چشمه ای تاریخی حک شده بود: در این مکان درویشی آرمیده است، آشغال نریزید و گر نه به زمین گرم می خورید. شاید ده بیست دقیقه همان جا ایستادم. به این فکر افتادم چه طور شده این را نوشته اند، خیال بافتم و رمان در ذهنم آغاز شد.»