مشاعره

[mohsenniceboy]

دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد

[jojojo]

در تیر شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان بدر آئی

[mohsenniceboy]

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

[jojojo]

نیست در کس کرم و وقت طرب می گذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم

[mohsenniceboy]

مهر ورزی تو با ما شهره ی آفاق بود

پیش از اینت بیش از این اندیشه ی عشاق بود

[jojojo]

دفتر دانش ما جمله بشوئید به می
که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود

[mohsenniceboy]

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گردباده و دفتر جایی
( ببخشید شهره هام تموم شدن ! )

[*larmes de Feu*]

یاران چه غریبانه رفتند ز این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

[همنفس]

هر چه زدم بی تو دلم وا نشد
جز تو کســی باب دل ما نشد
هر چه پرسـتو شدم و پر زدم
هم نفســی مثل تــو پیــدا نشد

[سنیتا]

دراین دنیا که مردانش عصا ازکورمی دزدند

من ازساده دلی اینجا محبت آرزو کردم