گــفـتگـوے آزاد 【89】

[† αƖιєη †]

کلاغ:||

---

بگ!(:

جونم? [:
خوبی ؟
خوبم ٭_٭
می خوآم فردا با لباسای بگی عیدم از خونه فرار کنم |:

اونوقت پدر و مادرت یقه منو میگیرن
اعصاب ندارم-__-

به دا یه جوری گفتی انگار دامادشی /:
خخخ (:
نع باو قضیه این نیس -_-
مامانم هی اذیتم میکنه /:
هی میگه رکسانا پاشو فلان جا رو تمیز کن /:
رکسانا ظرفارو بشور /:
هی رکسانا رکسانا رکسانا
رکسانا اینجا رکسانا اونجا رکسانا همه جا |:
خستع شدم -_-
گفتم مامان از خونه فرآر میکنمآآ گف باشه |:

دلیل منطقی ای هس(:
برو منم باهات میام!

آری آری می دآنم [:
آخ جووون ^.^
کجا فرار کنیم ؟?
( بچه ها نن و اهورا می خوایم با هم فرار کنیم :| )

[★~Ѕдула~★]

برام واقعا اتفاق افتاده:

سـوار تاکسی بودم ، دیـدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته. پیـاده شد ، دست کرد تو کیفش ، گفــتم مهمون ما باش خانوم خوشگله ( دیـدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت: " ایـن قبضو بگیر بابا ، وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر " یعنی ریـدم به خودم ، هـی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم، گفتم : " دخـترتون هستن ، مـاشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود " رانـنده گفت : " دیگه گهم بخوری فایده نداره ، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم "

دروخگو>_<
من اینو قبلا خونده بودم:|
راست بگو از کجا کپیش کردی؟؟!:|

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

اهورا!!!
من اومدم سلام نکردی

سلام(:

[Thyme]

من که شوما رونمیشناسم!
یکی این فاطی 15 سالع که عاشخ لوییه رو به من معرفی کنع!
:4chs:

هـای آی اَم فـاطی فـاطی فـاطی قر و قـاطـی
عـاشخ لویی لوک جی تی کتی مایلی!

راس میقیــــــــــــــــــــ؟
فاطی بیا بامن ازدواج کن!
من عاشخت شودم بخداع!
تو خیلی خوبیـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مخصوصن با این صفاتی که گفتیع!!!!

آفــآی بی ژوعــور ..


اینجآ منو بوس میکنی .. بعدش اونجآ میپری به اون دخدرع درخوآس *مزدوج شدن* میدیع ؟؟

غلط کردم بخدا آیتیــــــــــــــــــــــــــــــــن
میرم الان توبه میکنم!

البت اگع قبول کنین من بین دوتا دوس دخترام فرخ نمیذارماااااااااااااا
خخخخ

[ற!ՖŠ Д¥Ť!Ñ]

برام واقعا اتفاق افتاده:

سـوار تاکسی بودم ، دیـدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته. پیـاده شد ، دست کرد تو کیفش ، گفــتم مهمون ما باش خانوم خوشگله ( دیـدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت: " ایـن قبضو بگیر بابا ، وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر " یعنی ریـدم به خودم ، هـی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم، گفتم : " دخـترتون هستن ، مـاشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود " رانـنده گفت : " دیگه گهم بخوری فایده نداره ، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم "

آخیششش .. -_________________________________=

قربون دهنه رآنندع .. !!

[~KiAηA~]

گلابی:|

کدو تمبل :|

اواکادو:|

خیار چمبر:|

بلوط وحشی:|

فلفل دلمه ای:|

[ற!ՖŠ Д¥Ť!Ñ]

من که شوما رونمیشناسم!
یکی این فاطی 15 سالع که عاشخ لوییه رو به من معرفی کنع!
:4chs:

هـای آی اَم فـاطی فـاطی فـاطی قر و قـاطـی
عـاشخ لویی لوک جی تی کتی مایلی!

راس میقیــــــــــــــــــــ؟
فاطی بیا بامن ازدواج کن!
من عاشخت شودم بخداع!
تو خیلی خوبیـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مخصوصن با این صفاتی که گفتیع!!!!

آفــآی بی ژوعــور ..


اینجآ منو بوس میکنی .. بعدش اونجآ میپری به اون دخدرع درخوآس *مزدوج شدن* میدیع ؟؟

غلط کردم بخدا آیتیــــــــــــــــــــــــــــــــن
میرم الان توبه میکنم!

البت اگع قبول کنین من بین دوتا دوس دخترام فرخ نمیذارماااااااااااااا
خخخخ

توبه ی شمآ مورد قبول حق تعالی هم باشع مورد قبول من نیست .. -____-

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

جونم? [:
خوبی ؟
خوبم ٭_٭
می خوآم فردا با لباسای بگی عیدم از خونه فرار کنم |:

اونوقت پدر و مادرت یقه منو میگیرن
اعصاب ندارم-__-

به دا یه جوری گفتی انگار دامادشی /:
خخخ (:
نع باو قضیه این نیس -_-
مامانم هی اذیتم میکنه /:
هی میگه رکسانا پاشو فلان جا رو تمیز کن /:
رکسانا ظرفارو بشور /:
هی رکسانا رکسانا رکسانا
رکسانا اینجا رکسانا اونجا رکسانا همه جا |:
خستع شدم -_-
گفتم مامان از خونه فرآر میکنمآآ گف باشه |:

دلیل منطقی ای هس(:
برو منم باهات میام!

آری آری می دآنم [:
آخ جووون ^.^
کجا فرار کنیم ؟?
( بچه ها نن و اهورا می خوایم با هم فرار کنیم :| )

یافت اباد:|
من حاضرم!

[P e D i]

اهورا!!!
من اومدم سلام نکردی

سلام(:

دیگـه با ما نمیپلکی؟!!
ما قدیمی شدیم دیه باس رف دنبال جدیدا

[★~Ѕдула~★]

اونوقت پدر و مادرت یقه منو میگیرن
اعصاب ندارم-__-

به دا یه جوری گفتی انگار دامادشی /:
خخخ (:
نع باو قضیه این نیس -_-
مامانم هی اذیتم میکنه /:
هی میگه رکسانا پاشو فلان جا رو تمیز کن /:
رکسانا ظرفارو بشور /:
هی رکسانا رکسانا رکسانا
رکسانا اینجا رکسانا اونجا رکسانا همه جا |:
خستع شدم -_-
گفتم مامان از خونه فرآر میکنمآآ گف باشه |:

دلیل منطقی ای هس(:
برو منم باهات میام!

آری آری می دآنم [:
آخ جووون ^.^
کجا فرار کنیم ؟?
( بچه ها نن و اهورا می خوایم با هم فرار کنیم :| )

یافت اباد:|
من حاضرم!

منم بیام؟؟!(: