مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 3 ]

[z_farhad]

تیر غیب از آسمان یک روز پایین می‌کشد 
آن کسانی را که ناحق، عشق بالا برده است 

[מַברִיק]

تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را

[ѕααяeη]

ﺍﻱ ﻏﺎﻳﺐ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻲ ﺳﭙﺎﺭﻣﺖ
ﺟﺎﻧﻢ ﺑﺴﻮﺧﺘﻲ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻣﺖ

[מַברִיק]

تنــم از واسـطه دوری دلـبر بگــداخت
جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت

[ѕααяeη]

ﺗﺎ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻣﺪ ﻏﻤﺶ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺪ ﻧﻔﺲ
ﻧﺎﺯﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺮﺩ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ﺭﺍ

[מַברִיק]

اگر شاهي، گدايي، آخرش مرگ
اگر زرين كلاهي، آخرش مرگ

[ѕααяeη]

گفتم از دل برود چون ز مقابل برود
غافل از اینکه چو رفت از پی او دل برود

[מַברִיק]

در مذهب ما باده حلال است ولیکن
به روی تو ای سرو گل اندام حرام است

[z_farhad]

تا تو بودی در شبم من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزل خوان داشتم

حال اگرچه هیچ نذری عهده دار وصل نیست
یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم

[מַברִיק]

من از بیگانگان هر گز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد