امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مشاعره (نسخه دوم)

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
 سپاس شده توسط Nυмв
آگهی
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور        کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
مشاعره (نسخه دوم) 149
 سپاس شده توسط Nυмв ، S H A Y A N
رفتم از کوچه که شاید به خیابان برسم
بوی زن دادم و زن داد به موی فشنم
راه رفتم که به بیراهه ی خود مطمئنم ..
 سپاس شده توسط S H A Y A N
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
 سپاس شده توسط Nυмв
ماه من بود و عشق دیوانه
تا که یک دفعه آفتاب امد
ماهی قرمزی که قلبم بود
مرد ارام و روی آب امد
 سپاس شده توسط S H A Y A N
دل ربودی و بحل کردمت ای جان ،لیکن

به از این دار نگاهش، که مـرا میداری
 سپاس شده توسط S H A Y A N
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
در خرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
 سپاس شده توسط S H A Y A N
من این حروف نوشتم چنانچه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
 سپاس شده توسط Nυмв
یک تیر برق گم شده در اوج تاریکی
در یک شب پوسیده در ظرفی پلاستیکی
زیر زمستان مردن هر خانه‌ای از درد
در فاضلابی یخ زده، در دست‌هایی سرد
 سپاس شده توسط S H A Y A N


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 247 مهمان