21-09-2024، 11:36
دراین قضه زندگی چقدر خودت دوست داری
تونستی با خوب بد خودت راه بری
خسته نشدی(:
درک شد آن که تَرك شد!_
تونستی با خوب بد خودت راه بری
خسته نشدی(:
درک شد آن که تَرك شد!_
|
بغض قلم ❥ .. (نسخه یازدهم) |
||||||||||||||
21-09-2024، 11:36
دراین قضه زندگی چقدر خودت دوست داری
تونستی با خوب بد خودت راه بری خسته نشدی(: درک شد آن که تَرك شد!_
21-09-2024، 14:47
اما سالها بگذره ، آدم بیشعور ، بیشعور میمونه.
18-10-2024، 19:06
یهو یه حرفی میشنوی و میری به گذشتهها و غرق میشی توو هر چی غصهس...
داشتن خاطرات کودکیمو تعریف میکردن، اینکه انقد بچهی آروم و ساکتی بودم که یه اسباببازی ساده میدادن دستم و تا ساعتها باهاش مشغول میشدم و جیکمم درنمیومد.. اینکه بچگیام اغلب اوقات و همیشه با خودم بازی میکردم و به هیچ دوست و حتی پدر و مادرم وابسته نبودم.. خوششون میومد از این خاطرات ولی خب من دلم گرفت... اینا از دل من و حرفای نگفتهم توو این بیست و خوردهای سال خبر ندارن ولی من هر چی بزرگتر میشم بیشتر میفهمم که از همون بچگی همیشه یه غم عمیقی توو دلم بوده که باعث میشده ساکت باشم، آروم باشم، تنها باشم و وابسته نشم....اینکه یه بچهی چهارساله علاقهای به روابط اجتماعی نداشته باشه، طبیعی نیس.. این برخلاف روند نرمال تکاملشه.. من با همهی این روحیات و ویژگیها بزرگ شدم و الان یه آدم آروم و سایلنتم که اکثر اوقات با همه چیز سازگاره و اکثرا هر شرایطی رو تحمل میکنه، اسمش انعطاف پذیری نیس... اسمش نشناختن خودمه.. من از همون بچگی خودمو نشناختم و همچنان دارم با این جسم و روح ناشناس زندگی میکنم.. وقتی خودتو نمیشناسی، در طول روز، در طول ماه و سالها حس میکنی یه چیزی گم شده و هر چی میگردی پیداش نمیکنی... همیشه فکر میکنی تلاشهات برای اهدافیکه یه روز انگیزه داری براشون یه روز نه، کافی نیس... کمالگرا میشی و تصمیماتت محکم و قاطع نیستن.. نمیتونی توو لحظه زندگی کنی و یا به گذشته وصلی یا استرس آینده رو داری... حد و مرزات مشخص نیست و ممکنه بارها وارد روابط اشتباه بشی... دور و برتو آدمای سمی تشکیل دادن و اختیار و قدرت حذفشونو نداری... هیچ چیزی درونت ریشه نگرفته و همهچیز متزلزله.. مخصوصا احساساتت... مخصوصا اعتقادات و ارزشات... خلاصه که بزرگوارا مرور خاطراتشون تموم شد و هر کی رفت سراغ کار خودش ولی من همچنان غرق بودم توو تاریکترین نیمهی وجودم... اینم از ۲۷مهرِ من...
24-10-2024، 12:29
شکسپیر
عشقی که با اشک چشم شست و شو شود همیشه پاک و تمیز خواهد بود.
26-10-2024، 19:02
از احساس شوق وجود تو
میخواهم با دسته گل یاس به دیدار خدا بروم.
27-10-2024، 17:49
بودن و یا نبودنت مهم نیست
آنقدر دوستت دارم که به حضورت نیازى نیست همانند خدا که هست اما نیست.
28-10-2024، 0:49
(آخرین ویرایش در این ارسال: 28-10-2024، 3:07، توسط مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב.)
خنده داره نه دلم تنگه حتی واسه اخلاق زهر مارتم
الکی فکر میکردم قهرمانتم ولی از یه جا به بعد دیدم کنارت نیستم من سد راهتم اولش انقد راحت شدیم از اینا که چفتن باهم سعیمو کردم از هرچی که بودم بسازم یه آدم بهتر واست ولی هرچی داشتیم ازمون زدن شدی دلیل عقب موندنم اینا ام که میپری باهاشون میدونی الگوی همشون منم یه روز جات سفت بود کف سینم الان رفتی اونجا که همه میرن من نمیگم همه دیدن شدی از اینا که به هیچی نه نمیگن خیلی چیزا ازت طلبمه من کم ندیدنتم بغل من همیشه یه جوری شکوندی قلبمو این یه بارم از طرف من خنده داره نه دلم تنگه حتی واسه اخلاق زهر مارتم الکی فکر میکردم قهرمانتم ولی از یه جا به بعد دیدم کنارت نیستم من سد راهتم دیگه قلبم بی حسه از الان از تو خونه چی بشه من درام داری با خودت چیکار میکنی شهر کوچیکه میرسه خبرا تا دیر نشده به خودت بیا از تو پوچی ولی دکورت زیاد تو قشنگ تر از این حرفا بودی اینی که شدی به تو نمیاد
02-11-2024، 7:36
یادته عاشق سابقت واسه این رابطه
چه جونی کندش که آروم بمونه خشگل دیوونه حالا چی شده که برگشتی دوباره خودت یه کاری کردی که هیچ راهیی نمونهـ
05-11-2024، 21:00
چرخ گردون
چه بخندد چه نخند تو بخند مشکلی گر سـَـر راه ِ تـو ببندد تـو بخند غصهها فانی و باقی همه زنجیر به هم گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند آری بخند.
07-11-2024، 16:39
لیلا که شدی حرف مرا میفهمی!
مجنون تمام قصه نامردند... عشق جدایی خیانت️ | ||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|