22-02-2015، 12:57
راستی را کس نمی داند که در فصل بهار/از کجا گردد پدیدار این همه نقش و نگار؟
|
مشاعره (نسخه دوم) |
|||||||||||||||||||||||
22-02-2015، 12:57
راستی را کس نمی داند که در فصل بهار/از کجا گردد پدیدار این همه نقش و نگار؟
22-02-2015، 13:48
رام تو نمی شود زمانه
رام از چه شدی رمیدن اموز
22-02-2015، 14:49
زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفردر دل شب یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفرهمسفر سختی هاست چشم تاباز کنیم عمرمان میگذرد ما همه همسفر ورهگذریم انچه باقیست فقط خوبیهاست!
22-02-2015، 16:38
تمام عبادات ما عادت است
به بی عادتی کاش عادت کنیم
22-02-2015، 16:45
من پای بدی های خودم میمانم
من پای بدی های تو هم میمانم لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سرم آوردند
22-02-2015، 16:49
در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت
. و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل
22-02-2015، 17:05
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن
لب وا کن و با واژه بزن جادو کن لیلی بنشین .. حرف بزن .. نوبت توست بعد از من و جان کندن من نوبت توست
22-02-2015، 17:56
تورا من چشم در راهم!
شباهنگام که میگیرد در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
22-02-2015، 19:06
یارم تویی در عالم، یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان، دل از تو بر ندارم
22-02-2015، 19:08
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن | |||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|