امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر بگو شعر بشنو ،فقط شعر عربی :]

" عِزة نَفسي اقوى من المَحبه ،
انه واحد بَيدة جر شريان گلبه"


عزت نفس من قوی‌تر از عشق است ،
من ان کسی هستم که با دستان خودش
رگ‌‌های قلبش را بیرون کشید
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
آگهی
والبعض يراك نظيفاً ،
فيبتعد عنك باحثاً عن قمامه تحتويه


و بعضی از افراد تورا پاک می‌یابند،
پس از تو در جستجوی زباله‌ایی که به آن پناه ببرند
دور می‌شوند
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
Book 
الناس في بلادي جارحون كالصقور
غناؤهم كرجفة الشتاء في ذؤابة الشجر
وضحكهم يئز كاللهيب في الحطب
خطاهم تريد إن تسوخ في التراب
ويقتلون، يسرقون، يشربون يجشأون
لكنهم بشر
وطيبون حين يملكون قبضتي نقود
ومؤمنون بالقدر

مردم سرزمین من چون باز شکاری زخم زننده اند
ترانه هایشان بسان لرزش زمستانی ست زیر گیسوان درختان
و خنده هایشان چون شعله در هیزم زبانه می کشد
گام هاشان در خاک فرو رونده
می کشند، می دزدند، می نوشند، آروغ می زنند
اما انسانند
خوبند آنگاه که دو مشت پول به کف می آورند
و به سرنوشت ایمان دارند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چالش 


ایمان به خدا اعتماد می‌آفریند، 
حتی زمانی که نقشه‌های او را نفهمی!
پاسخ
 سپاس شده توسط מַברִיק
Book 
 صفحه اول فهرست قرآن جستجوی قرآن مقالات 
سوره 12: يوسف - سوره و ترجمه

قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۶﴾انصاریان: یوسف گفت: او از من خواستار کام جویی شد. و گواهی از خاندان بانو چنین داوری کرد: اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده، بانو راست می گوید و یوسف دروغگوست.
خرمشاهی: [يوسف‏] گفت او بود كه از من كام خواست، و شاهدى از كسان زن شهادت داد كه اگر پيراهن او از جلو دريده شده، زن راست مى‏گويد و مرد دروغگوست‏
فولادوند: [يوسف] گفت او از من كام خواست و شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد اگر پيراهن او از جلو چاك خورده زن راست گفته و او از دروغگويان است
قمشه‌ای: یوسف جواب داد: این زن خود (با وجود انکار من) با من قصد مراوده کرد. و بر صدق دعویش شاهدی از بستگان زن گواهی داد گفت: اگر پیراهن یوسف از پیش دریده، زن راستگو و یوسف از دروغگویان است.
مکارم شیرازی: (يوسف) گفت او مرا با اصرار بسوي خود دعوت كرد و در اين هنگام شاهدي از خانواده آن زن شهادت داد كه اگر پيراهن او از پيش رو پاره شده آن زن راست مي‏گويد و او از دروغگويان است.
 وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۲۷﴾انصاریان: و اگر پیراهنش از پشت پاره شده، بانو دروغ می گوید و یوسف راستگوست.
خرمشاهی: و اگر پيراهنش از پشت دريده شده، زن دروغ مى‏گويد و مرد راستگوست‏
فولادوند: و اگر پيراهن او از پشت دريده شده زن دروغ گفته و او از راستگويان است
قمشه‌ای: و اگر پیراهن او از پشت سر دریده، زن دروغگو و یوسف از راستگویان است.
مکارم شیرازی: و اگر پيراهنش از پشت سر پاره شده آن زن دروغ مي‏گويد و او از راستگويان است.
 فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ ﴿۲۸﴾انصاریان: پس همسر بانو چون دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده، گفت: این [فتنه و فساد] از نیرنگ شما [زنان] است، بی تردید نیرنگ شما بزرگ است.
خرمشاهی: و چون ديد كه پيراهنش از پشت دريده شده [حقيقت را دريافت و] گفت اين از مكر شما [زنان‏] است كه مكرتان شگرف است‏
فولادوند: پس چون [شوهرش] ديد پيراهن او از پشت چاك خورده است گفت بي‏شك اين از نيرنگ شما [زنان] است كه نيرنگ شما [زنان] بزرگ است
قمشه‌ای: چون شوهر دید که پیراهن از پشت سر دریده است گفت: این از مکر شما زنان است، که مکر و حیله شما زنان بسیار بزرگ و حیرت‌انگیز است.
مکارم شیرازی: هنگامي كه (عزيز مصر) ديد پيراهن او (يوسف) از پشت سر پاره شده گفت اين از مكر و حيله شماست كه مكر و حيله شما زنان عظيم است.
 يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ ﴿۲۹﴾انصاریان: یوسفا! این داستان را ندیده بگیر. و تو [ای بانو!] از گناهت استغفار کن؛ زیرا تو از خطاکارانی.
خرمشاهی: اما يوسف تو از اين ماجرا درگذر، و [اما] تو اى زن براى گناهت استغفار كن، چرا كه از خطاكاران بوده‏اى‏
فولادوند: اى يوسف از اين [پيشامد] روى بگردان و تو [اى زن] براى گناه خود آمرزش بخواه كه تو از خطاكاران بوده‏ اى
قمشه‌ای: ای یوسف، از این درگذر (یعنی قضیه را از همه پنهان دار) و (زن را گفت) تو هم از گناه خود توبه کن که سخت از خطاکاران بوده‌ای.
مکارم شیرازی: يوسف! از اين موضوع صرفنظر كن، و تو اي زن نيز از گناهت استغفار كن كه از خطاكاران بودي.
 وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۳۰﴾انصاریان: و گروهی از زنان در شهر شایع کردند که همسر عزیز [مصر] در حالی که عشق آن نوجوان در درون قلبش نفوذ کرده از او درخواست کام جویی می کند؛ یقیناً ما او را در گمراهی آشکاری می بینیم.
خرمشاهی: و زنانى در شهر [بودند كه‏] گفتند همسر عزيز [مصر] از غلامش كام خواسته است و پاك، دل در گرو محبت او داده است، ما او را در گمراهى آشكار مى‏بينيم‏
فولادوند: و [دسته‏ اى از] زنان در شهر گفتند زن عزيز از غلام خود كام خواسته و سخت‏ خاطرخواه او شده است به راستى ما او را در گمراهى آشكارى مى ‏بينيم
قمشه‌ای: و زنانی در شهر مصر گفتند: زن عزیز مصر قصد مراوده با غلام خویش داشته و حب او وی را شیفته و فریفته خود ساخته و ما او را (از فرط محبت) کاملا در ضلالت می‌بینیم.
مکارم شیرازی: گروهي از زنان شهر گفتند كه همسر عزيز جوانش (غلامش را) بسوي خود دعوت مي‏كند و عشق اين جوان در اعماق قلبش نفوذ كرده، ما او را در گمراهي آشكار مي‏بينيم!
 فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ ﴿۳۱﴾انصاریان: پس هنگامی که بانوی کاخ گفتارِ مکرآمیز آنان را شنید [برای آنکه به آنان ثابت کند که در این رابطه، سخنی نابجا دارند] به مهمانی دعوتشان کرد، و برای آنان تکیه گاه آماده نمود و به هر یک از آنان [برای خوردن میوه] کاردی داد و به یوسف گفت: به مجلس آنان در آی. هنگامی که او را دیدند به حقیقت در نظرشان بزرگ [و بسیار زیبا] یافتند و [از شدت شگفتی و حیرت به جای میوه] دست هایشان را بریدند و گفتند: حاشا که این بشر باشد! او جز فرشته ای بزرگوار نیست.
خرمشاهی: و چون بدگويى ايشان را شنيد [كسى را براى دعوت‏] به سوى ايشان فرستاد و براى آنان مجلسى آماده ساخت و به هر يك از آنان كاردى داد و [به يوسف‏] گفت بر آنان ظاهر شو، آنگاه كه ديدندش بس بزرگش يافتند و [از بى‏حواسى‏] دستانشان را [به جاى ترنج‏] بريدند و گفتند پناه بر خدا، اين آدميزاده نيست، اين جز فرشته‏اى گرامى نيست‏
فولادوند: پس چون [همسر عزيز] از مكرشان اطلاع يافت نزد آنان [كسى] فرستاد و محفلى برايشان آماده ساخت و به هر يك از آنان [ميوه و] كاردى داد و [به يوسف] گفت بر آنان درآى پس چون [زنان] او را ديدند وى را بس شگرف يافتند و [از شدت هيجان] دستهاى خود را بريدند و گفتند منزه است‏ خدا اين بشر نيست اين جز فرشته‏ اى بزرگوار نيست
قمشه‌ای: چون (زلیخا) ملامت زنان مصری را درباره خود شنید فرستاد و از آنها دعوت کرد و (مجلسی بیاراست و) به احترام هر یک بالش و تکیه‌گاهی بگسترد و به دست هر یک کاردی (و ترنجی) داد و (آن گاه با زیب و زیور یوسف را بیاراست و) به او گفت که به مجلس این زنان درآ، چون زنان مصری یوسف را دیدند بس بزرگش یافتند و دستهای خود (به جای ترنج) بریدند و گفتند حاش للّه که این پسر نه آدمی است بلکه فرشته بزرگ حسن و زیبایی است.
مکارم شیرازی: هنگامي كه (همسر عزيز) از فكر آنها باخبر شد بسراغ آنها فرستاد (و از آنها دعوت كرد) و براي آنها پشتي هاي گرانقيمتي فراهم ساخت، و بدست هر كدام چاقوئي (براي بريدن ميوه) داد و در اين موقع (به يوسف) گفت وارد مجلس آنان شو، هنگامي كه چشمشان به او افتاد در تعجب فرو رفتند و (بي اختيار) دستهاي خود را بريدند! و گفتند منزه است خدا اين بشر نيست، اين يك فرشته بزرگوار است!
 قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿۳۲﴾انصاریان: بانوی کاخ گفت: این همان کسی است که مرا درباره عشق او سرزنش کردید. به راستی من از او خواستار کام جویی شدم، ولی او در برابر خواست من به شدت خودداری کرد، و اگر فرمانم را اجرا نکند یقیناً خوار و حقیر به زندان خواهد رفت.
خرمشاهی: [زليخا] گفت اين همان كسى است كه شما به خاطر او مرا سرزنش مى‏كرديد، و من از او كام خواسته بودم، ولى او خويشتندارى‏ورزيد، و اگر آنچه به او دستور مى‏دهم نكند، به زندان خواهد افتاد و خوار و زبون خواهد شد
فولادوند: [زليخا] گفت اين همان است كه در باره او سرزنشم میکرديد آرى من از او كام خواستم و[لى] او خود را نگاه داشت و اگر آنچه را به او دستور مى‏ دهم نكند قطعا زندانى خواهد شد و حتما از خوارشدگان خواهد گرديد
قمشه‌ای: گفت: این است غلامی که مرا در محبتش ملامت کردید! آری من خود از وی تقاضای مراوده کردم و او عفت ورزید و اگر از این پس هم خواهش مرا رد کند البته زندانی شود و از خوارشدگان گردد.
مکارم شیرازی: (همسر عزيز) گفت اين همان كسي است كه بخاطر (عشق) او مرا سرزنش كرديد. (آري) من او را به خويشتن دعوت كردم و او خودداري كرد، و اگر آنچه را دستور مي‏دهم انجام ندهد به زندان خواهد افتاد و مسلما خوار و ذليل خواهد شد!
 قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۳۳﴾انصاریان: یوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است از عملی که مرا به آن می خوانند، و اگر نیرنگشان را از من نگردانی به آنان رغبت می کنم و از نادانان می شوم.
خرمشاهی: [يوسف‏] گفت پروردگارا زندان براى من خوشتر است از آنچه مرا به آن مى‏خوانند، و اگر مكر آنان را از من باز ندارى، به آنان مى‏گرايم و از نادانان مى‏گردم‏
فولادوند: [يوسف] گفت پروردگارا زندان براى من دوست‏ داشتنى‏ تر است از آنچه مرا به آن مى‏ خوانند و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله] نادانان خواهم شد
قمشه‌ای: یوسف گفت: ای خدا، مرا رنج زندان خوشتر از این کار زشتی است که اینان از من تقاضا دارند و اگر تو حیله این زنان را از من دفع نفرمایی به آنها میل کرده و از اهل جهل (و شقاوت) گردم.
مکارم شیرازی: (يوسف) گفت پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا بسوي آن مي‏خوانند و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من بازنگرداني قلب من به آنها متمايل مي‏گردد و از جاهلان خواهم بود.
 فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۴﴾انصاریان: پس پروردگارش خواسته اش را اجابت کرد و نیرنگ زنان را از او بگردانید؛ زیرا خدا شنوا و داناست.
خرمشاهی: آنگاه پروردگارش [درخواست‏] او را اجابت كرد و مكر آنان را از او باز داشت، چرا كه او شنواى داناست‏
فولادوند: پس پروردگارش [دعاى] او را اجابت كرد و نيرنگ آنان را از او بگردانيد آرى او شنواى داناست
قمشه‌ای: خدایش هم دعای او را مستجاب کرده و مکر و دسایس آن زنان را از او بگردانید، که خداوند شنوا و داناست.
مکارم شیرازی: پروردگارش دعاي او را اجابت كرد و مكر آنها را از او بگردانيد چرا كه او شنوا و داناست.
 ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ﴿۳۵﴾انصاریان: آن گاه آنان پس از آنکه نشانه ها [یِ پاکی و پاکدامنی یوسف] را دیده بودند، عزمشان بر این جزم شد که تا مدتی او را به زندان اندازند.
خرمشاهی: سپس، بعد از آنكه نشانه‏ها را ديدند، بهتر آن ديدند كه او را تا مدت زمانى زندانى كنند
فولادوند: آنگاه پس از ديدن آن نشانه‏ ها به نظرشان آمد كه او را تا چندى به زندان افكنند
قمشه‌ای: و با آنکه دلایل روشن (پاکدامنی و عصمت یوسف) را دیدند باز چنین صلاح دانستند که وی را چندی زندانی کنند.
مکارم شیرازی: بعد از آنكه نشانه‏ هاي (پاكي يوسف) را ديدند تصميم گرفتند او را تا مدتي زنداني كنند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چالش 


ایمان به خدا اعتماد می‌آفریند، 
حتی زمانی که نقشه‌های او را نفهمی!
پاسخ
 سپاس شده توسط מַברִיק
Book 
 عبدالوهاب البیاتی

سقطت فی العتمه والفراغ،

تلطخت روحک بالأصباغ،

شربت من آبارهم،

أصابک الدوار،

تلوثت یداک بالحبر وبالغبار،

وها أنا أراک عاکفا علی رماد هذي النار،

صمتک بیت العنکبوت،تاجک الصبار،

یا ناحرا ناقته للجار،

طرقت بأبي

بعد أن نام المغني،

بعد أن تحطم القیثار،

من أین لي و أنت في الحضرة تستجلي،

و أین أنتهی و أنت في بدایة أنتهاء،

موعدنا الحشر،

فلا تفض ختم کلمات الریح فوق الماء،

ولا تمس ضرع هذي العنزة الجرباء،

فباطن الأشیاء ظاهرها….

فظن ما تشاء،

من أین لي و نارهم في أبد الصحراء،

تراقصت و انطفأت،

وها أنا أراک في ضراعة البکاء،

في هیکل النور غریقا صامتا تکلم المساء !

————————

سقوط کردی در تهی و سیاهی

و روحت آغشته ی رنگ ها شد

و از چاه هایشان نوشیدی

تو را سر گیجه فرا گرفت

دستانت آلوده ی دوات و غبار شد

و می بینم تو را،

که بر خاکستر این آتش معتکف شده ای.

سکوتت خانه ی عنکبوت است و تاجت کاکتوس

ای قربانی کننده ی شتر خویش برای همسایه.

در خانه ام را کوبیدی،

بعد از آنکه خنیاگر خفت

بعد از آنکه گیتار متلاشی شد.

من کجا و تو کجا که در پیشگاه، خواهان تجلی هستی

و کجا به پایان برسم در حالیکه تو، در آغاز انتهایی .

رستاخیز میعاد ماست

مباد که مهر و موم کلمات باد را،

بر بلندای آب، بگشایی

و هرگز پستان این بز گر را، لمس مکن

چه، باطن اشیاء، ظاهر آن‌هاست

پس هر چه می خواهی گمان بدار،

چه می توانم کرد وقتی، آتش آن‌ها در دل صحرا،

رقصان شد و خاموش گشت

من اینک می بینم تو را،

در زاری گریه، در معبد نور،

غریق خاموشی هستی،

که با شبانگاهان به نجوا نشسته ای!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چالش 


ایمان به خدا اعتماد می‌آفریند، 
حتی زمانی که نقشه‌های او را نفهمی!
پاسخ
 سپاس شده توسط מַברִיק
أكثر شخص تحبه ،
حَيكون أكبر درس الك بحياتك


بیشترین کسی که دوست داری،
بزرگ‌ترین درس زندگی‌ات خواهد بود
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
 سپاس شده توسط مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב
Book 
خدا هیچ خائن نمک نشناسی را دوست ندارد.️
'عندما تُكسر الثقة الإعتذار لا يعني شيء'.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چالش 


ایمان به خدا اعتماد می‌آفریند، 
حتی زمانی که نقشه‌های او را نفهمی!
پاسخ
كُل شخص حلو لكن بطريقته

همه‌ی افراد به شیوه خود زیبا هستند
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان