امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

[ گُفتگوےِ آزاد ( 260 ) ]

عالی غزلی (=
[/quote]
چیشده ؟ ._.
(20-08-2015، 16:58)mel نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
حالا ول کن داستانو دختر
تو هنو دهنت بو شیر میده می خوای مامان من باشی خجالت بکش حیا کن(؛

منم از داستان گذشته دارم میگم !

بازم گمشو :|
 سپاس شده توسط # αпGεʟ ، ḲℑℳℐÅ ، Silver Sun
آگهی
اینترنتم هی قطع میشه
:|
بابامم کامپیوتر نمیگیره >_<
[ گُفتگوےِ آزاد ( 260 ) ] 107


 سپاس شده توسط ḲℑℳℐÅ ، Silver Sun
(20-08-2015، 17:00)✘ Aυтυмη Pяιηcєѕѕ ✘ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
عالی غزلی (=
چیشده ؟ ._.
----------------------------------------------
هیچی .-.
 





دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ گُفتگوےِ آزاد ( 260 ) ] 107

                       
 سپاس شده توسط # αпGεʟ
میخواین ی راز مدیریت ک هیچکس نمیدونه رو بتون بگم؟.__.
 سپاس شده توسط Silver Sun ، # αпGεʟ
(20-08-2015، 16:59)omidcr7 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
اهم اهم من دیروز ساعت دو و نیم خوابیدم و  در خواب دیدم: از اینجا به بعد تو خوابم بودم Blush 
خدارو شکر تمام حرفا تو خوابم یادمه هیچ وقت از یادم نمیره

ساعت داستان نصف شب بود یادمه

من:بچه ها این همه جا میتونستیم بیایم برا تفریح چرا اومدیم اینجا 

سینا:میخواستی نیای ....گفتیم اینجا جای باحالیه اومدیم 

من:حالا گیرا باحال باشه اینجا کمپ اراذل اوباشه منو چه به این جاها 

پوریا: این امید راس میگه ها بریم یه پارک خوب...

مصطفی:پارک ملت چطوره؟؟؟

سینا : بریم 

من:سینا کی از تو نظر خواس فسقل من باید بگم بریم یا نریم

مصطفی:امید تو الان چی گفتی؟؟

من:هیچی هیچی من حرفی نزدم

مصطفی:اها فک کردم حرفی زدی

پوریا:برو که بریم

داشتیم میرفتیم که یهو چند نفر ظاهر شدن جلومون من هرچی فک کردم نفهمیدم اینا از کجا اومدن رفتم پشت بچه ها قایم شدم ..... 
مصطفی رف جلو گف : چی میگین شما ؟

یکیشون  گفت : گوشیاتونو بدین بعد اشاره کرد به من گفت تو دوچرختو هم بده همراه گوشی 

گفتم:گوشیمو میدم ولی اگه دوچرخمو میخوای میخوای بیا اول از رو نعشم رد شو 

گفتش: حتما .... چاقوشو در اورد اومد سمتم تا اومد بزنه مچشو گرفتم پیچوندم چاقو از دستش افتاد بعد فرار کردم رفیقام موندن ...... سریع رکاب زدم رفتم رسیدم به یه سوپر یه نوشیدنی گرفتم اومدم بیرون دیدم دوتا از همون اراذل صدمتری من فاصله دارن.... داد زدن گفتن اقای امید ارجمند چرا فرار میکنی ها؟؟ تو اگه خیلی به نظر خودت قوی هستی بیا ما رو بزن ..... سوار چرخ شدم به تندی فرار کردم تو کوچه پس کوچه ها و اون دونفر هم یواش دنبال من میومدن...... رفتم تو یه کوچه دیدم دوستام تو کوچن همون مصطفی و پوریا و سینا.... گفتم فرار کردین ؟؟؟ مصطفی : نه گفتن اون رفیقتونو برام بیارین بعد ازادمون کردن. گفتم : الان میخواین منو ببرین پیشش..... مصطفی : نه نمیبریمت دو تا راه داریم یا برگردی پشت سرتو نگاه کنی و اون دونفر دخلشونو بیاری یا اینکه فرار کنی کدوم راه؟؟ برگشتم یه نیشخند زدم به دوستام گفتم میکشمون..... سریع دویدم رفتم که یه مشت بزنم تو صورتش که دستمو گرفت بعد با یه دستش گردنمو گرفت برد از زمین بالا بعد رو کرد به دوستش گف این همون نبود دو دقیقه پیش میخواس مارو بکشه؟؟؟ اون یکی خندید گفت چرا خود خودشه دخلشو بیار..... همونطور که به حرفاشون گوش میکردم یه لگد زدم تو شکمش و سریع برگشتم پیش دوستام و اونا همچنان میخندیدن.... پوریا گفت: اینا مخشون کم داره فک کنم چون همش دارن میخندن ... گفتم:برم بهشون حرفتو بگم پوری Big Grin  پوریا گف:پسر جون تو اگه نزدیکشون بشی جونی برات نمیمونه امار منو بدی بدبخت... گفتم:ناموسا با این بی عقلیت خوب حرفی زدی..... مصطفی:الان وقت شوخی نیس بچه ها امید منم باهات میام حالشونو بگیرم.... گفتم : باشه بریم... رفتیم یکم من رجز خونی کردم بعد تو چندتا حرکت مصطفی به همراه من زدیمشون بعد نیم ساعت.... برگشتیم بریم پیش بچه ها یهو قلبم ریخت داد زدم دوچرخم کوش؟  crying گفت یه نفر اومد چرختو برداشت برد.... گفتم : برداشت برد به همین راحتی؟؟؟ اخه اسکولا شما چه گ*** میخوردین؟؟؟ گفتم سریع بریم دنبالش بعدا برای شما دارم ...رفتیم  دنبالش دیدیم رسیدم به پاتوق همه ی اراذل مشهد حدود 30 نفر اونجا بودن .... رییسشون گف: کدوم یکیتون مچ دس بچه منو شکسته؟؟؟؟

ادامه
................................................................................​................................................................................​...

همه ی اراذلو میشناختم فقط نمیدونستم چرا علیه من بودن  شاید چون خواب بودم 

ما وقتی اون حرفو شنیدم تازه متوجه شدیم چه غلطی کردیم 

پوریا در گوشم گف ببین بخاطر دوچرخت چه بلایی سرمون اوردی ... اصن این دوچرخه مزخرف البالویی رنگ تو ارزش این همه بدبختیو داره؟؟

گفتم: اره داره تو هم نمیخواد بترسی اینا تا دیروز زیر دست خودم بودم تنهایی حریفشونم خودتم که پوریا تو باشگاه دیدی بیشتر از اینا رو زدم خودت یادت رفته پریروز چطوری ارشدو چطوری زدم 

پوریا:راس میگی طفلی ابروش رف.... حالا گیرا که چی الان ینی میخوای سی نفر رو تنهایی بزنی؟؟

گفتم : تنهایی!!! نه بابا چهار نفره میزنیمشون 

پوریا : مثل این که امید زیادی زدی

گفتم: چی زیادی زدم؟؟

پوریا:هیچی باو دیروز تو یه فیلم اینو گف گفتم منم به تو بگم

مصطفی:شما دوتا انقد زر نزنید ببینم چکار میتونم بکنم

من و پوریا:چشم

رییس اراذل:نگفتین کدومتون بود؟

مصطفی : من بودم واقعا فکر نمیکردم پسر شماس وگرنه بجای مچ دستش گردنشو میشکستم

رییس اراذل: حالا وقتی جسدتو تو خیابابون پیدا کردن میفهمی پسر جون

من که نمیدونم چجوری عصبانی شده بودم سرمو انداختم پایین و گفتم ببین پیرمرد تو هیچ غلطی نمیکنی

رییس اراذل: تو چی گفتی؟

گفتم : تو چی شنیدی؟

گفت : الان میگم چی شنیدم

بعدش گفتش بیان مارو لت و پار کنن ما هم بعد یک ساعت مبارزه یه جورایی پیروز شدیم که همون مرد قد بلنده منو بدجوری زد بعد کشت بعد منم بیدار شدم 

خسته نباشی هموطن(:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ گُفتگوےِ آزاد ( 260 ) ] 107
 سپاس شده توسط omidkaqaz ، ḲℑℳℐÅ ، # αпGεʟ
(20-08-2015، 17:02)~ChaRizMa~ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میخواین ی راز مدیریت ک هیچکس نمیدونه رو بتون بگم؟.__.

بفرما بگو
 سپاس شده توسط Silver Sun ، # αпGεʟ
(20-08-2015، 17:00)✘ Aυтυмη Pяιηcєѕѕ ✘ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
عالی غزلی (=
چیشده ؟ ._.
(20-08-2015، 16:58)mel نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
حالا ول کن داستانو دختر
تو هنو دهنت بو شیر میده می خوای مامان من باشی خجالت بکش حیا کن(؛

منم از داستان گذشته دارم میگم !

بازم گمشو :|
[/quote]

خیلی مچکر از این همه لطف که به من داری|:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ گُفتگوےِ آزاد ( 260 ) ] 107
 سپاس شده توسط tyjtfhdhr ، # αпGεʟ
(20-08-2015، 17:04)omidcr7 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 17:02)~ChaRizMa~ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میخواین ی راز مدیریت ک هیچکس نمیدونه رو بتون بگم؟.__.

بفرما بگو

میگم هیچکس نمیدونه من از کجا باید بدونم؟:|
 سپاس شده توسط omidkaqaz ، Silver Sun ، # αпGεʟ
من یه اصیل بی سرو و صدا و بانمکم...... 


همه از نقششون راضی هستن؟

(20-08-2015، 17:03)mel نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 16:59)omidcr7 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
اهم اهم من دیروز ساعت دو و نیم خوابیدم و  در خواب دیدم: از اینجا به بعد تو خوابم بودم Blush 
خدارو شکر تمام حرفا تو خوابم یادمه هیچ وقت از یادم نمیره

ساعت داستان نصف شب بود یادمه

من:بچه ها این همه جا میتونستیم بیایم برا تفریح چرا اومدیم اینجا 

سینا:میخواستی نیای ....گفتیم اینجا جای باحالیه اومدیم 

من:حالا گیرا باحال باشه اینجا کمپ اراذل اوباشه منو چه به این جاها 

پوریا: این امید راس میگه ها بریم یه پارک خوب...

مصطفی:پارک ملت چطوره؟؟؟

سینا : بریم 

من:سینا کی از تو نظر خواس فسقل من باید بگم بریم یا نریم

مصطفی:امید تو الان چی گفتی؟؟

من:هیچی هیچی من حرفی نزدم

مصطفی:اها فک کردم حرفی زدی

پوریا:برو که بریم

داشتیم میرفتیم که یهو چند نفر ظاهر شدن جلومون من هرچی فک کردم نفهمیدم اینا از کجا اومدن رفتم پشت بچه ها قایم شدم ..... 
مصطفی رف جلو گف : چی میگین شما ؟

یکیشون  گفت : گوشیاتونو بدین بعد اشاره کرد به من گفت تو دوچرختو هم بده همراه گوشی 

گفتم:گوشیمو میدم ولی اگه دوچرخمو میخوای میخوای بیا اول از رو نعشم رد شو 

گفتش: حتما .... چاقوشو در اورد اومد سمتم تا اومد بزنه مچشو گرفتم پیچوندم چاقو از دستش افتاد بعد فرار کردم رفیقام موندن ...... سریع رکاب زدم رفتم رسیدم به یه سوپر یه نوشیدنی گرفتم اومدم بیرون دیدم دوتا از همون اراذل صدمتری من فاصله دارن.... داد زدن گفتن اقای امید ارجمند چرا فرار میکنی ها؟؟ تو اگه خیلی به نظر خودت قوی هستی بیا ما رو بزن ..... سوار چرخ شدم به تندی فرار کردم تو کوچه پس کوچه ها و اون دونفر هم یواش دنبال من میومدن...... رفتم تو یه کوچه دیدم دوستام تو کوچن همون مصطفی و پوریا و سینا.... گفتم فرار کردین ؟؟؟ مصطفی : نه گفتن اون رفیقتونو برام بیارین بعد ازادمون کردن. گفتم : الان میخواین منو ببرین پیشش..... مصطفی : نه نمیبریمت دو تا راه داریم یا برگردی پشت سرتو نگاه کنی و اون دونفر دخلشونو بیاری یا اینکه فرار کنی کدوم راه؟؟ برگشتم یه نیشخند زدم به دوستام گفتم میکشمون..... سریع دویدم رفتم که یه مشت بزنم تو صورتش که دستمو گرفت بعد با یه دستش گردنمو گرفت برد از زمین بالا بعد رو کرد به دوستش گف این همون نبود دو دقیقه پیش میخواس مارو بکشه؟؟؟ اون یکی خندید گفت چرا خود خودشه دخلشو بیار..... همونطور که به حرفاشون گوش میکردم یه لگد زدم تو شکمش و سریع برگشتم پیش دوستام و اونا همچنان میخندیدن.... پوریا گفت: اینا مخشون کم داره فک کنم چون همش دارن میخندن ... گفتم:برم بهشون حرفتو بگم پوری Big Grin  پوریا گف:پسر جون تو اگه نزدیکشون بشی جونی برات نمیمونه امار منو بدی بدبخت... گفتم:ناموسا با این بی عقلیت خوب حرفی زدی..... مصطفی:الان وقت شوخی نیس بچه ها امید منم باهات میام حالشونو بگیرم.... گفتم : باشه بریم... رفتیم یکم من رجز خونی کردم بعد تو چندتا حرکت مصطفی به همراه من زدیمشون بعد نیم ساعت.... برگشتیم بریم پیش بچه ها یهو قلبم ریخت داد زدم دوچرخم کوش؟  crying گفت یه نفر اومد چرختو برداشت برد.... گفتم : برداشت برد به همین راحتی؟؟؟ اخه اسکولا شما چه گ*** میخوردین؟؟؟ گفتم سریع بریم دنبالش بعدا برای شما دارم ...رفتیم  دنبالش دیدیم رسیدم به پاتوق همه ی اراذل مشهد حدود 30 نفر اونجا بودن .... رییسشون گف: کدوم یکیتون مچ دس بچه منو شکسته؟؟؟؟

ادامه
................................................................................​................................................................................​...

همه ی اراذلو میشناختم فقط نمیدونستم چرا علیه من بودن  شاید چون خواب بودم 

ما وقتی اون حرفو شنیدم تازه متوجه شدیم چه غلطی کردیم 

پوریا در گوشم گف ببین بخاطر دوچرخت چه بلایی سرمون اوردی ... اصن این دوچرخه مزخرف البالویی رنگ تو ارزش این همه بدبختیو داره؟؟

گفتم: اره داره تو هم نمیخواد بترسی اینا تا دیروز زیر دست خودم بودم تنهایی حریفشونم خودتم که پوریا تو باشگاه دیدی بیشتر از اینا رو زدم خودت یادت رفته پریروز چطوری ارشدو چطوری زدم 

پوریا:راس میگی طفلی ابروش رف.... حالا گیرا که چی الان ینی میخوای سی نفر رو تنهایی بزنی؟؟

گفتم : تنهایی!!! نه بابا چهار نفره میزنیمشون 

پوریا : مثل این که امید زیادی زدی

گفتم: چی زیادی زدم؟؟

پوریا:هیچی باو دیروز تو یه فیلم اینو گف گفتم منم به تو بگم

مصطفی:شما دوتا انقد زر نزنید ببینم چکار میتونم بکنم

من و پوریا:چشم

رییس اراذل:نگفتین کدومتون بود؟

مصطفی : من بودم واقعا فکر نمیکردم پسر شماس وگرنه بجای مچ دستش گردنشو میشکستم

رییس اراذل: حالا وقتی جسدتو تو خیابابون پیدا کردن میفهمی پسر جون

من که نمیدونم چجوری عصبانی شده بودم سرمو انداختم پایین و گفتم ببین پیرمرد تو هیچ غلطی نمیکنی

رییس اراذل: تو چی گفتی؟

گفتم : تو چی شنیدی؟

گفت : الان میگم چی شنیدم

بعدش گفتش بیان مارو لت و پار کنن ما هم بعد یک ساعت مبارزه یه جورایی پیروز شدیم که همون مرد قد بلنده منو بدجوری زد بعد کشت بعد منم بیدار شدم 

خسته نباشی هموطن(:

ممنون هموطن عزیز

(20-08-2015، 17:05)~ChaRizMa~ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 17:04)omidcr7 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 17:02)~ChaRizMa~ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میخواین ی راز مدیریت ک هیچکس نمیدونه رو بتون بگم؟.__.

بفرما بگو

میگم هیچکس نمیدونه من از کجا باید بدونم؟:|

هههه ..... تو اصیلی یا پلشت؟
 سپاس شده توسط Silver Sun ، ḲℑℳℐÅ ، # αпGεʟ
لش ترین خمار ترین عمله ترین دختر باز ترین ومپایر اصیل منم:/\
بعدشم امیر علیه:/\
کلا گو*تریناییم تو اکادمی غزل با صابر صحبت کن واس ما ی اتاق جدا بزنه:/\
 سپاس شده توسط # αпGεʟ ، ( lιεβ )


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 66 مهمان