اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان من و خواهر خانومم(این داستان الکیه ما دختریم♥♥♥)

#1
Rainbow 
من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم والدینم خیلی کمکم کردند
دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود.
فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود...!
اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد .
و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم...
یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی
سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت:
اگه همین الان ۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو......!
من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم.
اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم.
وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم.
و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم.
یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم.
پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی...!
ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم و هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم .
به خانوادهء ما خوش اومدی!!! ru1



نتیجه اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید!؟ Big Grin



سپاس و نظر یادتون نره...با تشکر Heart  Heart
داستان من و خواهر  خانومم(این داستان الکیه ما دختریم♥♥♥)
پاسخ
 سپاس شده توسط み£∂ɨע£ ، *Ramesh* ، sama00 ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، محمدرضا.ر ، دریای بی موج ، ѕтяong ، مهدی1381
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان من و خواهر خانومم(این داستان الکیه ما دختریم♥♥♥) - space - 03-01-2017، 13:03

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان