شیر (نام علمی: Panthera leo) پستانداری گوشتخوار از سردهٔ پلنگیان خانوادهٔ گربهسانان است. با بدنی بزرگ که وزنش در میان نرها گاه به ۲۵۰ کیلوگرم میرسد؛ این جانور نیرومند دومین عضو بزرگجثهٔ سردهٔ خود پس از ببر است. شیر به خاطر بدن بزرگ و هیبت و چالاکیش در هنگام شکار لقب «سلطان جنگل» را به خود گرفته؛ اگرچه بیشتر در مناطق ساوانایی آفریقا زندگی میکند و تنها تعداد کمی از آن در جنگل گیر در هندوستان یافت میشوند. آنها طعمههای گوناگونی را بهعنوان خوراک اختیار میکنند که شامل بیشتر جفتسمان بومی آفریقا و بهندرت جانداران بزرگی چون فیل و زرافه میشوند.
با آنکه در گذشته شیرها در آفریقا، خاورمیانه، و جنوب آسیا (از جمله ایران) به فراوانی یافت میشدند، امروزه تعداد محدودی از آنها در آفریقا و آسیا باقی ماندهاند که جمعیتشان به سوی کمتر شدن پیش میرود. در حال حاضر اتحادیه بینالمللی حفاظت از محیط زیست وضعیت بقای گونهٔ شیر را در حالت آسیبپذیر طبقهبندی کردهاست.[۱]
شیرها ساختار اجتماعی مشخصی دارند که بر پایهٔ تشکیل گروهی به سرپرستی یک تا سه نر و تعدادی ماده به همراه تولههایشان است. آنها به صورت گروهی به شکار میروند و شکارکردن بیشتر بر دوش شیرهای ماده است. با آنکه شیرهای نر شکار نمیکنند اما وظیفهٔ محافظت از گروه و قلمرو آن را بر دوش دارند؛ ناحیهای که میتواند تا ۲۶۰ کیلومتر مربع را پوشش دهد.
به این جانور با ابهت از دیرباز تا کنون در فرهنگ و ادبیات ملل گوناگون جهان توجه شده است. نگارههای غار در لاسکو فرانسه نخستین نقاشیهای یافت شده از شیر در جهانند که مربوط به ۱۷٬۰۰۰ سال پیش هستند. به عنوان نمادی از پادشاهی و قدرت در طبیعت، تصویر شیر از دیرباز در فرهنگ ایرانی نمایندهٔ شاهنشاهی بوده و اشاره به آن در طول تاریخ از سنگنگارههای تخت جمشید تا پرچم ایران و خاندان شاهنشاهی پهلوی دیده میشود.
نَـــر
مـآده ( شیـر )
{ فرگشت و ردهبندی }
شیر گونهای از سردهٔ پلنگیان است و خویشاوندان نزدیکش دیگر گونههای این سرده چون ببر، پلنگ، و یوزپلنگ هستند. به احتمال زیاد سردهٔ پلنگیان در آسیا تکامل یافت ولی ریشههای دقیق آن نامشخص هستند.[۲] شواهد سنگوارهای نشان میدهند که این سرده میبایست میان ۲ تا ۳٫۸ میلیون سال پیش بر روی زمین پا گذاشته باشد.[۳] شیر خود میان ۱ میلیون تا ۸۰۰٬۰۰۰ سال پیش در آفریقا تکامل یافت و در زیستگاههای نیمکره شمالی پراکنده شد.[۴]
کهنترین سنگوارههای یافت شدهٔ شیر در اروپا مربوط به ۷۰۰٬۰۰۰ سال پیش هستند که مربوط به زیرگونه Panthera leo fossilis در ایسرنیا، ایتالیا میشوند. شیرهای غارنشین (Panthera leo spelaea) بازماندگان این گونه شیر هستند که ۳۰۰٬۰۰۰ سال پیش ظاهر شدند.[۵] شیرهای شمال اوراسیا در پایان واپسین دورهٔ یخبندان زمین نزدیک به ۱۰٬۰۰۰ سال پیش منقرض شدند.[۶] شیرهای اروپا در دورهٔ پلیستوسن بالایی[پانویس ۱] نه تنها در اوراسیا حضور داشتند که به آمریکای شمالی راه پیدا کردند و در جنوب تا پرو پراکنده شدند.[۷]
{ زیرگونهها }
به صورت سنتی میتوان گفت که ۱۲ زیرگونهٔ معاصر شیر شناسایی شدهاند که با هم در ظاهر یال، اندازهٔ بدن، و گسترهٔ پراکندگی تفاوت دارند. با این حال همهٔ این زیرگونهها، زیرگونهٔ واقعی نیستند چرا که گاه تغییرات در ظاهر آنچنان کماهمیت و ناچیز بودهاند که صرفاً نشاندهندهٔ تنوع فراوان در ظاهر شیرهای مختلف هستند. از این رو امروزه تنها ۸ زیرگونه پذیرفته شدهاند[۶] که از میان آنها نیز شیر دماغه (Panthera leo melanochaita) به احتمالی یک زیرگونهٔ واقعی نیست.[۸]
{ معاصر }
هشت زیرگونهٔ شناساییشدهٔ معاصر (مربوط به دوران هولوسین) به ترتیب زیر هستند:
شیر ایرانی (P. l. persica) که به نامهای شیر آسیایی، جنوب آسیا، و هندی نیز شناخته میشود،[پانویس ۲] روزگاری در گسترهٔ وسیعی که از ترکیه آغاز میشد، جنوب غرب آسیا را در بر میگرفت، و به سرزمینهای شبهقاره هند (پاکستان، هند، و بنگلادش امروزی) کشیده میشد، زندگی میکرد. گلههای گستردهٔ این جانور و عادتشان به فعالیت در روز، شکار آنها را آسان کرد و جمعیتهای محلی آن در بیشتر مناطقی که پیشتر یافت میشدند، از میان رفتند. امروزه تنها نزدیک به ۴۰۰ عدد از آنها در جنگل گیر در هندوستان زندگی میکنند.[۹] بررسیهای ژنتیکی نشان میدهند که اجداد این شیرها میان ۷۴ تا ۲۰۳ هزار سال پیش از اجداد شیرهای آفریقایی امروزین جدا شدند.[۶]
شیر بربری (P. l. leo) که در نواحی کوههای اطلس در مراکش و مصر یافت میشد و امروزه نسلش در حیات وحش منقرض شدهاست. واپسین شیر بربری در حیات وحش در سال ۱۹۲۲ در مراکش کشته شد.[۱۰] این شیر یکی از بزرگجثهترین زیرگونههای شیر بود و بر پایهٔ گزارشها طول بدنش ۳ تا ۳٫۳ متر و وزنش بالغ بر ۲۰۰ کیلوگرم در نرها بود. به نظر میآید که این زیرگونه بیشتر به شیرهای آسیایی نزدیک بود تا شیرهای آفریقا. تعدادی شیر در اسارت وجود دارند که به زیرگونهٔ بربری نسبت داده میشوند،[۱۱] به ویژه آنکه ۹۰ شیر از مجموعهٔ شخصی پادشاه مراکش در باغ وحش رباط باقی ماندهاند.[۱۲]
شیر غرب آفریقا (P. l. senegalensis) در مناطق غرب آفریقا، از سنگال تا جمهوری آفریقای مرکزی یافت میشود.
شیر شمالشرقی کنگو (P. l. azandica) در مناطق شمال و شمالشرقی کشور کنگو یافت میشود.
شیر شرق آفریقا (P. l. nubica) که به نام شیر ماسای شناخته میشود در شرق آفریقا، از اتیوپی و کنیا تا تانزانیا و موزامبیک یافت میشود.
شیر جنوبغربی آفریقا یا شیر کاتانگا (P. l. bleyenberghi) در جنوبغربی قارهٔ آفریقا و کشورهای نامیبیا، بوتسوانا، آنگولا، کنگو، زامبیا، و زیمبابوه زندگی میکند.[۱۳]
شیر جنوبشرقی آفریقا (P. l. krugeri) که به نام شیر ترانسفال خوانده میشود، در استان ترانسفال در جمهوری آفریقای جنوبی که پارک ملی کروگر را نیز در بر میگیرد، یافت میشود.[۱۳]
شیر دماغه (P. l. melanochaita) در حوالی سال ۱۸۶۰ میلادی منقرض شد. نتایج آزمایشهای دیانای میتوکندریایی این جانور را یک زیرگونهٔ مستقل از شیر به حساب نمیآورند. به نظر میآید که شیرهای دماغه تنها جمعیتهای محلی گونهٔ P. l. krugeri ساکن در نواحی انتهایی جنوبی آفریقا بودهاند.[۸] این جانور نخستین زیرگونهٔ شیر بود که در دوران معاصر منقرض شد.[۱۴]
پلیستوسن[ویرایش]
چندین گونه شیر در دورهٔ پلیستوسن زندگی میکردند که ویژگیهای مشترکی از جمله فقدان یال در نرها داشتند.[۱۵] چند زیرگونه منقرض شده از شیر در دورههای پیشاتاریخی به شرح زیر هستند:
شیر غارنشین اروپایی دورهٔ میانی پلیستوسن (P. l. fossilis) یا شیر موسباخ نزدیک ۵۰۰٬۰۰۰ سال پیش در اروپا زندگی میکرد. سنگوارهٔ این جانور در آلمان و ایتالیا پیدا شدهاست. جثهٔ این شیر بزرگتر از شیرهای آفریقایی بوده و به اندازهٔ جثهٔ شیرهای غارنشین آمریکایی میرسیدهاست.[۶]
شیرهای غارنشین در اتاق گربهسانان، غارهای لاسکو، فرانسه
شیر غارنشین (Panthera leo spelaea) که به آن شیر غارنشین اروپایی، شیر غارنشین اوراسیایی، و شیر غارنشین اروپایی پلیستوسن نیز گفته میشود، در میان ۳۰۰ تا ۱۰ هزار سال پیش در اوراسیا زندگی میکرد.[۶] این شیر بازماندهٔ شیر موسباخ است؛ با آنکه جثهٔ شیرهای موسباخ ۲۵ درصد بزرگتر از شیرهای کنونی بود، با گذر زمان اندازهٔ این جثه کوچکتر شد تا آنکه در شیر غارنشین به ۸ تا ۱۰ درصد بیشتر از جثه شیرهای کنونی رسید.[۱۶] این زیرگونه بیشتر از روی نقاشیهای غار مربوط به دوران پارینهسنگی در اروپا، کندهکاری بر عاج، و تصاویر روی کوزهها شناخته شدهاست.[۱۷] این تصاویر نشان میدهند که این جانور گوشهای برآمده، دم منگولهوار، و به احتمالی خطوط محوی همانند خطوط بدن ببر بر روی تن داشته. با آنکه باور بر این است که این شیر بییال بوده، تصاویر نشان میدهند که حداقل بعضی از نرهای این گونه یال مختصری دور گردن خود داشتهاند.[۱۵]
شیر آمریکایی یا شیر غارنشین آمریکایی (P. l. atrox) در ۱۰٬۰۰۰ سال پیش در دورهٔ پلیستوسن از کانادا در آمریکای شمالی تا پرو در آمریکای جنوبی به فراوانی یافت میشد. این زیرگونه ارتباط نزدیکی با P. l. spelaea داشته و به احتمال زیاد از جدا شدن گروهی از P. l. spelaeaها در ۳۴۰٬۰۰۰ سال پیش پدید آمدند.[۱۸] به عنوان یکی از بزرگترین گونههای شیر که بر زمین زندگی میکردند، طول این شیرها میان ۱٫۶ تا ۲٫۵ متر بود و وزنشان به ۵۲۰–۳۴۰ کیلوگرم میرسیده؛ وزنی دو برابر وزن شیرهای کنونی و قابل قیاس با بزرگترین خرسهایی که تاکنون زیستهاند.[۱۹]
{ مورد ابهام }
شیر یونگی (P. l. youngi) نزدیک ۳۵۰٬۰۰۰ هزار سال پیش در مناطق شمالشرقی چین زندگی میکرد. رابطهٔ این زیرگونه با شیرهای کنونی نامشخص است و احتمال دارد که این شیر گونهای جدا باشد.[۲۰]
شیر سریلانکا (P. l. sinhaleyus) که به نظر میرسد نزدیک به ۳۹٬۰۰۰ سال پیش منقرض شده باشد. این جانور تنها از روی دو دندان پیدا شده در کوروویتا شناخته شده و در سال ۱۹۳۹ طبقهبندی شد.[۲۱]
شیر غارنشین برینگی (P. l. vereshchagini) در یاقوتستان، روسیه، آلاسکا، ایالات متحده آمریکا، و منطقهٔ یوکان در کانادا زندگی میکرد و به دلایل ریختشناسانه به عنوان زیرگونهای جدا از P. l. spelaea شناخته شده. با این حال بررسیهای دیانای میتوکندریایی انجام شده بر روی سنگوارههای این شیرهای غارنشین در اروپا و آلاسکا فرقی میان آنها نشان نمیدهند.[۱۸]
شیر اروپایی (P. l. europaea) که به احتمالی با یکی از دو شیر آسیایی Panthera leo persica و غارنشین Panthera leo spelea همسان بوده، در سال ۱۰۰ پیش از میلاد مسیح در اروپا به دلیل شکار و از میان رفتن قلمرو منقرض شد. این شیر ساکن بالکان، شبهجزیره ایتالیا، جنوب فرانسه، و شبهجزیره ایبری بودهاست. شکار کردن شیر اروپایی از علایق ویژهٔ مردمان روم باستان و یونان باستان بودهاست.
ماروزی یا شیر خالدار (P. l. maculatus) نوعی شیر بوده که گاه گمان میرود زیرگونهای مستقل بودهاست ولی شاید شیری عادی در جوانی خود بوده که هنوز خالهای کودکی بر روی بدن آشکار هستند. این گونه تا سال ۱۹۳۱ منقرض شده بوده. پلنشیر دو رگه نیز به صورت طبیعی بر روی بدن خود چنین خالهایی دارد.
{ دورگهها }
شیرها به توانایی تولید مثل با ببرها (اغلب با ببر سیبری و بنگال) شناخته شدهاند. حاصل این درآمیختنها دو گونهٔ دورگه، شیببر و ببشیر هستند که نخستی از آمیزش شیر نر با ببر ماده و دومی از آمیزش شیر ماده با ببر نر پدید میآیند. شیرها با پلنگ نیز میآمیزند و حاصل آن پلنشیر است. دورگهٔ شیر و جگوار را جگشیر مینامند.[۲۲] امروزه به دلیل تاکید بر اهمیت نگهداری از گونهها و زیرگونه، دورگهسازی از شیرها توصیه نمیشود، با این حال هنوز در چین مراکز و باغوحشهای خصوصی اقدام به این کار میکنند.
ژن رشد در شیببرها از ببر ماده منتقل نمیشود و این شیر نر است که ژن رشد خود را به فرزند منتقل میکند. نتیجه آن میشود که شیببرها سریعتر از هر یک از والدینشان بزرگ میشوند. آنها ویژگیهای ظاهری و رفتاری هر دو پدر و مادر خود را به ارث میبرند؛ برای نمونه خالها و رگههایی بر روی پوستی به رنگ بدن شیر. شیببرهای نر توانایی باروری ندارند ولی مادهها بارورپذیر هستند. احتمال آنکه نرها یال داشته باشند ۵۰ درصد است ولی حتا اگر یال در بیاورند اندازهٔ متوسطی خواهد داشت. طول بدن شیببرها میان ۳ تا ۳٫۷ متر و وزنشان میان ۳۶۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم یا بیشتر است. ببشیرِ کمتر مرسوم، حاصل آمیزش ببر نر و شیر ماده است. به دلیل اثرات متقابل وراثتی، اندازهٔ ببشیرها کوچکتر از مادر و پدرشان است.[۲۳]
{ توصیف ظاهری }
شیر بلندقامتترین گربهسان است و ارتفاع شانهاش ۱۴ سانتیمتر از ببر بلندتر است. پس از ببر، شیر دومین گربهسان بزرگجثه موجود از لحاظ اندازه و وزن است.[۲۴] جمجمه شیر همانندی بسیاری به ببر دارد ولی بخش جلویی آن اغلب بسیار صافتر است و دهانههای تنفسی بزرگتری دارد. در بیشتر موارد، اختلاف میان آرواره پایینی دو جانور میتواند تعلق یک جمجمه به هر یک را به سادگی آشکار سازد.[۲۵]
یک خانواده شیر در ماسایی مارا واقع در کنیا
رنگ بدن شیرها از سبز ملایم تا متمایل به زرد، قرمز، یا قهوهای تیره متغیر است. تولهها به همراه خالهایی بر پوستشان به دنیا میآیند که آنها را همانند پلنگ میکند. این خالها با گذر زمان محو میشوند ولی پس از بلوغ نیز نقطههای کمرنگ بر پاها و بخشهای پایینی بدن، به ویژه در مادهشیرها، دیده میشوند.[۲۶]
شیرها تنها اعضای خانواده گربهسانان هستند که دودیسی جنسی آشکار دارند، یعنی آنکه نرها و مادهها به روشنی با هم تفاوت ظاهری دارند.[۲۷] آنها همچنین دارای نقشهای مشخص در گروه هستند. برای نمونه، مادهشیرها که اغلب شکار را انجام میدهند، یال ضخیم نرها را ندارند. رنگ یال نرها از زرد تا سیاه متغیر است و اغلب به همراه پیرتر شدن شیر، تاریکتر میشود.
وزن شیرهای بالغ میان ۲۵۰–۱۵۰ کیلوگرم برای نرها و ۱۸۲–۱۲۰ کیلوگرم برای مادهها است.[۲۸] اندازه بدن شیرها به نسبت محیطی که در آن زندگی میکنند تغییر میکند و برای نمونه، شیرهای جنوب آفریقا در کل نزدیک به ۵ درصد سنگینتر از شیرهای ساکن شرق آفریقا هستند.[۲۹] میانگین وزنی شیر نر ۵۰ درصد بیشتر از میانگین وزنی مادهاست.[۳۰]
طول بدن شیرهای نر میان ۲۵۰–۱۷۰ سانتیمتر و شیرهای ماده ۱۷۵–۱۴۰ سانتیمتر است؛ ارتفاع شانه به ۱۲۳ سانتیمتر در نرها و کمینه ۹۱ سانتیمتر در مادهها میرسد. اندازه طول دم ۱۰۵–۹۰ سانتیمتر در نرها و ۱۰۰–۷۰ سانتیمتر در مادهها است.[۳۱] بزرگجثهترین شیر دیده شده شیری نر با یالهای سیاه بود که نزدیک به ۳،۶ متر طول داشت و در سال ۱۹۷۳ در جنوب آنگولا کشته شد. سنگینوزنترین شیر به دام افتاده نیز شیری آدمخوار با وزن ۳۱۳ کیلوگرم بود که در شرق استان ترانسفال در آفریقای جنوبی کشته شد.[۳۲] شیرهای در اسارت نگهداری شده اغلب جثه بزرگتری نسبت به شیرهای ساکن در حیات وحش دارند. سنگینوزنترین شیر در اسارت وزنی برابر ۳۷۵ کیلوگرم داشت و در دهه ۱۹۷۰ میلادی در باغوحشی در انگلستان نگهداری میشد.[۳۳]
مشخصترین ویژگی مشترک میان هر دو شیر نر و ماده این است که دم در انتهای خود شکلی گلولهوار و پشمی پیدا میکند. در بعضی شیرها این گلوله پشمی، انتهای مهرههای دمی را که اندازهٔ تقریبی ۵ میلیمتر دارد، میپوشاند. شیر تنها گربهسانی است که در انتهای دم خود چنین بخش مشخصی را دارد اما کارایی آن تاکنون مشخص نشدهاست. این گلوله که در هنگام تولد وجود ندارد، در نزدیکی میانهٔ ماه پنجم زندگی رشد میکند و در ۷ ماهگی تشخیصپذیر است.[۳۴]
شیرها قدرت بدنی بهنسبت فراوانی ندارند و دویدن زیاد آنها را خسته میکند. در هنگام دویدن، بیشترین سرعتی که میتوانند به آن دست پیدا کنند ۴۸ تا ۵۹ کیلومتر بر ساعت است.[۳۰]
{ یال }
یال شیرهای نر در میان گربهسانان منحصر به فرد است و یکی از بارزترین ویژگیهای ظاهری آنها به شمار میرود. وجود این یال کمک میکند که شیر خود را بزرگتر از آنچه هست نشان دهد و به او در نبرد با رقیبانی چون کفتار خالدار، ابهت ببخشد.[۳۵] وجود، عدم وجود، رنگ، و اندازه یال با شرایط وراثتی، بلوغ جنسی، آب و هوا، و تولید تستوسترون در ارتباط است و هرچه این یال سیاهتر باشد، شیر تندرستتر است.[۳۶] مادهها تمایل بیشتری به انتخاب نرهایی با یالهای ضخیمتر و تاریکتر برای جفتگیری دارند.[۳۷] بررسیها در تانزانیا نشان میدهند که یال ضخیمتر و تاریکتر میتواند نشاندهنده افزایش احتمال پیروزی یک نر در نبرد با نرهای دیگر باشد. همچنین نرهای با یال ضخیمتر دوره باروری بیشتری دارند و احتمال زنده ماندن بچههایشان بیشتر است اگرچه در فصلهای گرم سال متحمل سختی میشوند.[۳۸] عوامل محیطی همچون دما در میزان ضخامت و رنگ یال تاثیر دارند.[۳۸] نرهای زیرگونه آسیایی یالهای کمپشتتری نسبت به همنوعان آفریقایی خود دارند.[۳۹]
در پارک ملی پنجاری در بورکینا فاسو، تقریبا همه نرها بییال هستند و یا آنکه یالهای بسیار کمپشت دارند. شیرهای بییال همچنین در سنگال و پارک ملی ساوو در کنیا دیده میشوند. شیرهای پارک ساوو به «بییالی» شناخته شده هستند.[۴۰] میزان رشد یال شیر با تولید هورمون تستوسترون در بدن آن در ارتباط است و به دلیل آنکه تولید این هورمون با خایهها مرتبط است، شیرهایی که اخته میشوند هیچ و یا میزان بسیار کمی یال دارند.[۴۱]
دلایل گوناگونی برای اینکه چرا بعضی شیرها یال ندارند مطرح شدهاند: اینکه احتمال دارد شیرهای بییال زیرگونههایی جدا از شیر باشند و از لحاظ ژنتیکی با دیگر شیرها فرق داشته باشند،[۴۲] و یا آنکه به دلیل «پر هزینه» بودن نگهداری یال برای شیرها، که به قیمت گرمشدن بدن و سختی حمل آن و نیاز به آب بیشتر برای حفظ تعادل دمایی بدن تمام میشود، این بخش به تدریج حذف شدهاست،[۴۳] اینکه کمپشت شدن یال میتواند نشان از زخمیشدن، شرایط محیطی نامطلوب، یا سن بالا باشد،[۴۴] و یا آنکه کمبود یال نه به دلیل کمبود تستوسترون که به دلیل ازدیاد بیش از حد آن در شیرها پدید آمدهاست.[۴۵]
{ شیر سفید }
شیر سفید یک زیرگونه جدا از شیر نیست بلکه یک چندریخت با شرایط ژنتیکی ویژه، لیوسیسم، است که باعث کمرنگ شدن پوست بدن شده و آن را همانند ببر سفید ساخته است. چنین حالت ژنتیکی همانند ملانیسم در پلنگهای سیاه است که در آن رنگ پوست جانور به سیاهی میگراید. با این حال این شیرها زال نیستند و تجمع رنگدانهها در چشمها و پوستشان طبیعی است. شیرهای ترانسفال سفید تاکنون در گوشه و کنار پارک ملی کروگر و مناطق شرقی آفریقای جنوبی دیده شدهاند ولی بیشتر در اسارت است که شیرهای سفید زاییده میشوند چرا که پرورشدهندگان از قصد شیرهایی را به آمیزش با هم ترغیب میکنند که توانایی تولید توله با رنگ سفید داشته باشند. از آنجا که پوست سفید غیرمعمول آنها به دلیل چیرگی یک ژن است، بعضی پرورشدهندگان در آفریقای جنوبی آنها را تولید میکنند تا در مسابقات شکار تروفه مورد استفاده قرار گیرند.[۴۶]
با آنکه شیرهای سفید از لحاظ استتار دچار مشکل هستند، تبعیضی برای آنها در میان دیگر شیرها وجود ندارد و همچون دیگر اعضای یک گله به زندگی ادامه میدهند.[پانویس ۳]
با آنکه در گذشته شیرها در آفریقا، خاورمیانه، و جنوب آسیا (از جمله ایران) به فراوانی یافت میشدند، امروزه تعداد محدودی از آنها در آفریقا و آسیا باقی ماندهاند که جمعیتشان به سوی کمتر شدن پیش میرود. در حال حاضر اتحادیه بینالمللی حفاظت از محیط زیست وضعیت بقای گونهٔ شیر را در حالت آسیبپذیر طبقهبندی کردهاست.[۱]
شیرها ساختار اجتماعی مشخصی دارند که بر پایهٔ تشکیل گروهی به سرپرستی یک تا سه نر و تعدادی ماده به همراه تولههایشان است. آنها به صورت گروهی به شکار میروند و شکارکردن بیشتر بر دوش شیرهای ماده است. با آنکه شیرهای نر شکار نمیکنند اما وظیفهٔ محافظت از گروه و قلمرو آن را بر دوش دارند؛ ناحیهای که میتواند تا ۲۶۰ کیلومتر مربع را پوشش دهد.
به این جانور با ابهت از دیرباز تا کنون در فرهنگ و ادبیات ملل گوناگون جهان توجه شده است. نگارههای غار در لاسکو فرانسه نخستین نقاشیهای یافت شده از شیر در جهانند که مربوط به ۱۷٬۰۰۰ سال پیش هستند. به عنوان نمادی از پادشاهی و قدرت در طبیعت، تصویر شیر از دیرباز در فرهنگ ایرانی نمایندهٔ شاهنشاهی بوده و اشاره به آن در طول تاریخ از سنگنگارههای تخت جمشید تا پرچم ایران و خاندان شاهنشاهی پهلوی دیده میشود.
نَـــر
مـآده ( شیـر )
{ فرگشت و ردهبندی }
شیر گونهای از سردهٔ پلنگیان است و خویشاوندان نزدیکش دیگر گونههای این سرده چون ببر، پلنگ، و یوزپلنگ هستند. به احتمال زیاد سردهٔ پلنگیان در آسیا تکامل یافت ولی ریشههای دقیق آن نامشخص هستند.[۲] شواهد سنگوارهای نشان میدهند که این سرده میبایست میان ۲ تا ۳٫۸ میلیون سال پیش بر روی زمین پا گذاشته باشد.[۳] شیر خود میان ۱ میلیون تا ۸۰۰٬۰۰۰ سال پیش در آفریقا تکامل یافت و در زیستگاههای نیمکره شمالی پراکنده شد.[۴]
کهنترین سنگوارههای یافت شدهٔ شیر در اروپا مربوط به ۷۰۰٬۰۰۰ سال پیش هستند که مربوط به زیرگونه Panthera leo fossilis در ایسرنیا، ایتالیا میشوند. شیرهای غارنشین (Panthera leo spelaea) بازماندگان این گونه شیر هستند که ۳۰۰٬۰۰۰ سال پیش ظاهر شدند.[۵] شیرهای شمال اوراسیا در پایان واپسین دورهٔ یخبندان زمین نزدیک به ۱۰٬۰۰۰ سال پیش منقرض شدند.[۶] شیرهای اروپا در دورهٔ پلیستوسن بالایی[پانویس ۱] نه تنها در اوراسیا حضور داشتند که به آمریکای شمالی راه پیدا کردند و در جنوب تا پرو پراکنده شدند.[۷]
{ زیرگونهها }
به صورت سنتی میتوان گفت که ۱۲ زیرگونهٔ معاصر شیر شناسایی شدهاند که با هم در ظاهر یال، اندازهٔ بدن، و گسترهٔ پراکندگی تفاوت دارند. با این حال همهٔ این زیرگونهها، زیرگونهٔ واقعی نیستند چرا که گاه تغییرات در ظاهر آنچنان کماهمیت و ناچیز بودهاند که صرفاً نشاندهندهٔ تنوع فراوان در ظاهر شیرهای مختلف هستند. از این رو امروزه تنها ۸ زیرگونه پذیرفته شدهاند[۶] که از میان آنها نیز شیر دماغه (Panthera leo melanochaita) به احتمالی یک زیرگونهٔ واقعی نیست.[۸]
{ معاصر }
هشت زیرگونهٔ شناساییشدهٔ معاصر (مربوط به دوران هولوسین) به ترتیب زیر هستند:
شیر ایرانی (P. l. persica) که به نامهای شیر آسیایی، جنوب آسیا، و هندی نیز شناخته میشود،[پانویس ۲] روزگاری در گسترهٔ وسیعی که از ترکیه آغاز میشد، جنوب غرب آسیا را در بر میگرفت، و به سرزمینهای شبهقاره هند (پاکستان، هند، و بنگلادش امروزی) کشیده میشد، زندگی میکرد. گلههای گستردهٔ این جانور و عادتشان به فعالیت در روز، شکار آنها را آسان کرد و جمعیتهای محلی آن در بیشتر مناطقی که پیشتر یافت میشدند، از میان رفتند. امروزه تنها نزدیک به ۴۰۰ عدد از آنها در جنگل گیر در هندوستان زندگی میکنند.[۹] بررسیهای ژنتیکی نشان میدهند که اجداد این شیرها میان ۷۴ تا ۲۰۳ هزار سال پیش از اجداد شیرهای آفریقایی امروزین جدا شدند.[۶]
شیر بربری (P. l. leo) که در نواحی کوههای اطلس در مراکش و مصر یافت میشد و امروزه نسلش در حیات وحش منقرض شدهاست. واپسین شیر بربری در حیات وحش در سال ۱۹۲۲ در مراکش کشته شد.[۱۰] این شیر یکی از بزرگجثهترین زیرگونههای شیر بود و بر پایهٔ گزارشها طول بدنش ۳ تا ۳٫۳ متر و وزنش بالغ بر ۲۰۰ کیلوگرم در نرها بود. به نظر میآید که این زیرگونه بیشتر به شیرهای آسیایی نزدیک بود تا شیرهای آفریقا. تعدادی شیر در اسارت وجود دارند که به زیرگونهٔ بربری نسبت داده میشوند،[۱۱] به ویژه آنکه ۹۰ شیر از مجموعهٔ شخصی پادشاه مراکش در باغ وحش رباط باقی ماندهاند.[۱۲]
شیر غرب آفریقا (P. l. senegalensis) در مناطق غرب آفریقا، از سنگال تا جمهوری آفریقای مرکزی یافت میشود.
شیر شمالشرقی کنگو (P. l. azandica) در مناطق شمال و شمالشرقی کشور کنگو یافت میشود.
شیر شرق آفریقا (P. l. nubica) که به نام شیر ماسای شناخته میشود در شرق آفریقا، از اتیوپی و کنیا تا تانزانیا و موزامبیک یافت میشود.
شیر جنوبغربی آفریقا یا شیر کاتانگا (P. l. bleyenberghi) در جنوبغربی قارهٔ آفریقا و کشورهای نامیبیا، بوتسوانا، آنگولا، کنگو، زامبیا، و زیمبابوه زندگی میکند.[۱۳]
شیر جنوبشرقی آفریقا (P. l. krugeri) که به نام شیر ترانسفال خوانده میشود، در استان ترانسفال در جمهوری آفریقای جنوبی که پارک ملی کروگر را نیز در بر میگیرد، یافت میشود.[۱۳]
شیر دماغه (P. l. melanochaita) در حوالی سال ۱۸۶۰ میلادی منقرض شد. نتایج آزمایشهای دیانای میتوکندریایی این جانور را یک زیرگونهٔ مستقل از شیر به حساب نمیآورند. به نظر میآید که شیرهای دماغه تنها جمعیتهای محلی گونهٔ P. l. krugeri ساکن در نواحی انتهایی جنوبی آفریقا بودهاند.[۸] این جانور نخستین زیرگونهٔ شیر بود که در دوران معاصر منقرض شد.[۱۴]
پلیستوسن[ویرایش]
چندین گونه شیر در دورهٔ پلیستوسن زندگی میکردند که ویژگیهای مشترکی از جمله فقدان یال در نرها داشتند.[۱۵] چند زیرگونه منقرض شده از شیر در دورههای پیشاتاریخی به شرح زیر هستند:
شیر غارنشین اروپایی دورهٔ میانی پلیستوسن (P. l. fossilis) یا شیر موسباخ نزدیک ۵۰۰٬۰۰۰ سال پیش در اروپا زندگی میکرد. سنگوارهٔ این جانور در آلمان و ایتالیا پیدا شدهاست. جثهٔ این شیر بزرگتر از شیرهای آفریقایی بوده و به اندازهٔ جثهٔ شیرهای غارنشین آمریکایی میرسیدهاست.[۶]
شیرهای غارنشین در اتاق گربهسانان، غارهای لاسکو، فرانسه
شیر غارنشین (Panthera leo spelaea) که به آن شیر غارنشین اروپایی، شیر غارنشین اوراسیایی، و شیر غارنشین اروپایی پلیستوسن نیز گفته میشود، در میان ۳۰۰ تا ۱۰ هزار سال پیش در اوراسیا زندگی میکرد.[۶] این شیر بازماندهٔ شیر موسباخ است؛ با آنکه جثهٔ شیرهای موسباخ ۲۵ درصد بزرگتر از شیرهای کنونی بود، با گذر زمان اندازهٔ این جثه کوچکتر شد تا آنکه در شیر غارنشین به ۸ تا ۱۰ درصد بیشتر از جثه شیرهای کنونی رسید.[۱۶] این زیرگونه بیشتر از روی نقاشیهای غار مربوط به دوران پارینهسنگی در اروپا، کندهکاری بر عاج، و تصاویر روی کوزهها شناخته شدهاست.[۱۷] این تصاویر نشان میدهند که این جانور گوشهای برآمده، دم منگولهوار، و به احتمالی خطوط محوی همانند خطوط بدن ببر بر روی تن داشته. با آنکه باور بر این است که این شیر بییال بوده، تصاویر نشان میدهند که حداقل بعضی از نرهای این گونه یال مختصری دور گردن خود داشتهاند.[۱۵]
شیر آمریکایی یا شیر غارنشین آمریکایی (P. l. atrox) در ۱۰٬۰۰۰ سال پیش در دورهٔ پلیستوسن از کانادا در آمریکای شمالی تا پرو در آمریکای جنوبی به فراوانی یافت میشد. این زیرگونه ارتباط نزدیکی با P. l. spelaea داشته و به احتمال زیاد از جدا شدن گروهی از P. l. spelaeaها در ۳۴۰٬۰۰۰ سال پیش پدید آمدند.[۱۸] به عنوان یکی از بزرگترین گونههای شیر که بر زمین زندگی میکردند، طول این شیرها میان ۱٫۶ تا ۲٫۵ متر بود و وزنشان به ۵۲۰–۳۴۰ کیلوگرم میرسیده؛ وزنی دو برابر وزن شیرهای کنونی و قابل قیاس با بزرگترین خرسهایی که تاکنون زیستهاند.[۱۹]
{ مورد ابهام }
شیر یونگی (P. l. youngi) نزدیک ۳۵۰٬۰۰۰ هزار سال پیش در مناطق شمالشرقی چین زندگی میکرد. رابطهٔ این زیرگونه با شیرهای کنونی نامشخص است و احتمال دارد که این شیر گونهای جدا باشد.[۲۰]
شیر سریلانکا (P. l. sinhaleyus) که به نظر میرسد نزدیک به ۳۹٬۰۰۰ سال پیش منقرض شده باشد. این جانور تنها از روی دو دندان پیدا شده در کوروویتا شناخته شده و در سال ۱۹۳۹ طبقهبندی شد.[۲۱]
شیر غارنشین برینگی (P. l. vereshchagini) در یاقوتستان، روسیه، آلاسکا، ایالات متحده آمریکا، و منطقهٔ یوکان در کانادا زندگی میکرد و به دلایل ریختشناسانه به عنوان زیرگونهای جدا از P. l. spelaea شناخته شده. با این حال بررسیهای دیانای میتوکندریایی انجام شده بر روی سنگوارههای این شیرهای غارنشین در اروپا و آلاسکا فرقی میان آنها نشان نمیدهند.[۱۸]
شیر اروپایی (P. l. europaea) که به احتمالی با یکی از دو شیر آسیایی Panthera leo persica و غارنشین Panthera leo spelea همسان بوده، در سال ۱۰۰ پیش از میلاد مسیح در اروپا به دلیل شکار و از میان رفتن قلمرو منقرض شد. این شیر ساکن بالکان، شبهجزیره ایتالیا، جنوب فرانسه، و شبهجزیره ایبری بودهاست. شکار کردن شیر اروپایی از علایق ویژهٔ مردمان روم باستان و یونان باستان بودهاست.
ماروزی یا شیر خالدار (P. l. maculatus) نوعی شیر بوده که گاه گمان میرود زیرگونهای مستقل بودهاست ولی شاید شیری عادی در جوانی خود بوده که هنوز خالهای کودکی بر روی بدن آشکار هستند. این گونه تا سال ۱۹۳۱ منقرض شده بوده. پلنشیر دو رگه نیز به صورت طبیعی بر روی بدن خود چنین خالهایی دارد.
{ دورگهها }
شیرها به توانایی تولید مثل با ببرها (اغلب با ببر سیبری و بنگال) شناخته شدهاند. حاصل این درآمیختنها دو گونهٔ دورگه، شیببر و ببشیر هستند که نخستی از آمیزش شیر نر با ببر ماده و دومی از آمیزش شیر ماده با ببر نر پدید میآیند. شیرها با پلنگ نیز میآمیزند و حاصل آن پلنشیر است. دورگهٔ شیر و جگوار را جگشیر مینامند.[۲۲] امروزه به دلیل تاکید بر اهمیت نگهداری از گونهها و زیرگونه، دورگهسازی از شیرها توصیه نمیشود، با این حال هنوز در چین مراکز و باغوحشهای خصوصی اقدام به این کار میکنند.
ژن رشد در شیببرها از ببر ماده منتقل نمیشود و این شیر نر است که ژن رشد خود را به فرزند منتقل میکند. نتیجه آن میشود که شیببرها سریعتر از هر یک از والدینشان بزرگ میشوند. آنها ویژگیهای ظاهری و رفتاری هر دو پدر و مادر خود را به ارث میبرند؛ برای نمونه خالها و رگههایی بر روی پوستی به رنگ بدن شیر. شیببرهای نر توانایی باروری ندارند ولی مادهها بارورپذیر هستند. احتمال آنکه نرها یال داشته باشند ۵۰ درصد است ولی حتا اگر یال در بیاورند اندازهٔ متوسطی خواهد داشت. طول بدن شیببرها میان ۳ تا ۳٫۷ متر و وزنشان میان ۳۶۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم یا بیشتر است. ببشیرِ کمتر مرسوم، حاصل آمیزش ببر نر و شیر ماده است. به دلیل اثرات متقابل وراثتی، اندازهٔ ببشیرها کوچکتر از مادر و پدرشان است.[۲۳]
{ توصیف ظاهری }
شیر بلندقامتترین گربهسان است و ارتفاع شانهاش ۱۴ سانتیمتر از ببر بلندتر است. پس از ببر، شیر دومین گربهسان بزرگجثه موجود از لحاظ اندازه و وزن است.[۲۴] جمجمه شیر همانندی بسیاری به ببر دارد ولی بخش جلویی آن اغلب بسیار صافتر است و دهانههای تنفسی بزرگتری دارد. در بیشتر موارد، اختلاف میان آرواره پایینی دو جانور میتواند تعلق یک جمجمه به هر یک را به سادگی آشکار سازد.[۲۵]
یک خانواده شیر در ماسایی مارا واقع در کنیا
رنگ بدن شیرها از سبز ملایم تا متمایل به زرد، قرمز، یا قهوهای تیره متغیر است. تولهها به همراه خالهایی بر پوستشان به دنیا میآیند که آنها را همانند پلنگ میکند. این خالها با گذر زمان محو میشوند ولی پس از بلوغ نیز نقطههای کمرنگ بر پاها و بخشهای پایینی بدن، به ویژه در مادهشیرها، دیده میشوند.[۲۶]
شیرها تنها اعضای خانواده گربهسانان هستند که دودیسی جنسی آشکار دارند، یعنی آنکه نرها و مادهها به روشنی با هم تفاوت ظاهری دارند.[۲۷] آنها همچنین دارای نقشهای مشخص در گروه هستند. برای نمونه، مادهشیرها که اغلب شکار را انجام میدهند، یال ضخیم نرها را ندارند. رنگ یال نرها از زرد تا سیاه متغیر است و اغلب به همراه پیرتر شدن شیر، تاریکتر میشود.
وزن شیرهای بالغ میان ۲۵۰–۱۵۰ کیلوگرم برای نرها و ۱۸۲–۱۲۰ کیلوگرم برای مادهها است.[۲۸] اندازه بدن شیرها به نسبت محیطی که در آن زندگی میکنند تغییر میکند و برای نمونه، شیرهای جنوب آفریقا در کل نزدیک به ۵ درصد سنگینتر از شیرهای ساکن شرق آفریقا هستند.[۲۹] میانگین وزنی شیر نر ۵۰ درصد بیشتر از میانگین وزنی مادهاست.[۳۰]
طول بدن شیرهای نر میان ۲۵۰–۱۷۰ سانتیمتر و شیرهای ماده ۱۷۵–۱۴۰ سانتیمتر است؛ ارتفاع شانه به ۱۲۳ سانتیمتر در نرها و کمینه ۹۱ سانتیمتر در مادهها میرسد. اندازه طول دم ۱۰۵–۹۰ سانتیمتر در نرها و ۱۰۰–۷۰ سانتیمتر در مادهها است.[۳۱] بزرگجثهترین شیر دیده شده شیری نر با یالهای سیاه بود که نزدیک به ۳،۶ متر طول داشت و در سال ۱۹۷۳ در جنوب آنگولا کشته شد. سنگینوزنترین شیر به دام افتاده نیز شیری آدمخوار با وزن ۳۱۳ کیلوگرم بود که در شرق استان ترانسفال در آفریقای جنوبی کشته شد.[۳۲] شیرهای در اسارت نگهداری شده اغلب جثه بزرگتری نسبت به شیرهای ساکن در حیات وحش دارند. سنگینوزنترین شیر در اسارت وزنی برابر ۳۷۵ کیلوگرم داشت و در دهه ۱۹۷۰ میلادی در باغوحشی در انگلستان نگهداری میشد.[۳۳]
مشخصترین ویژگی مشترک میان هر دو شیر نر و ماده این است که دم در انتهای خود شکلی گلولهوار و پشمی پیدا میکند. در بعضی شیرها این گلوله پشمی، انتهای مهرههای دمی را که اندازهٔ تقریبی ۵ میلیمتر دارد، میپوشاند. شیر تنها گربهسانی است که در انتهای دم خود چنین بخش مشخصی را دارد اما کارایی آن تاکنون مشخص نشدهاست. این گلوله که در هنگام تولد وجود ندارد، در نزدیکی میانهٔ ماه پنجم زندگی رشد میکند و در ۷ ماهگی تشخیصپذیر است.[۳۴]
شیرها قدرت بدنی بهنسبت فراوانی ندارند و دویدن زیاد آنها را خسته میکند. در هنگام دویدن، بیشترین سرعتی که میتوانند به آن دست پیدا کنند ۴۸ تا ۵۹ کیلومتر بر ساعت است.[۳۰]
{ یال }
یال شیرهای نر در میان گربهسانان منحصر به فرد است و یکی از بارزترین ویژگیهای ظاهری آنها به شمار میرود. وجود این یال کمک میکند که شیر خود را بزرگتر از آنچه هست نشان دهد و به او در نبرد با رقیبانی چون کفتار خالدار، ابهت ببخشد.[۳۵] وجود، عدم وجود، رنگ، و اندازه یال با شرایط وراثتی، بلوغ جنسی، آب و هوا، و تولید تستوسترون در ارتباط است و هرچه این یال سیاهتر باشد، شیر تندرستتر است.[۳۶] مادهها تمایل بیشتری به انتخاب نرهایی با یالهای ضخیمتر و تاریکتر برای جفتگیری دارند.[۳۷] بررسیها در تانزانیا نشان میدهند که یال ضخیمتر و تاریکتر میتواند نشاندهنده افزایش احتمال پیروزی یک نر در نبرد با نرهای دیگر باشد. همچنین نرهای با یال ضخیمتر دوره باروری بیشتری دارند و احتمال زنده ماندن بچههایشان بیشتر است اگرچه در فصلهای گرم سال متحمل سختی میشوند.[۳۸] عوامل محیطی همچون دما در میزان ضخامت و رنگ یال تاثیر دارند.[۳۸] نرهای زیرگونه آسیایی یالهای کمپشتتری نسبت به همنوعان آفریقایی خود دارند.[۳۹]
در پارک ملی پنجاری در بورکینا فاسو، تقریبا همه نرها بییال هستند و یا آنکه یالهای بسیار کمپشت دارند. شیرهای بییال همچنین در سنگال و پارک ملی ساوو در کنیا دیده میشوند. شیرهای پارک ساوو به «بییالی» شناخته شده هستند.[۴۰] میزان رشد یال شیر با تولید هورمون تستوسترون در بدن آن در ارتباط است و به دلیل آنکه تولید این هورمون با خایهها مرتبط است، شیرهایی که اخته میشوند هیچ و یا میزان بسیار کمی یال دارند.[۴۱]
دلایل گوناگونی برای اینکه چرا بعضی شیرها یال ندارند مطرح شدهاند: اینکه احتمال دارد شیرهای بییال زیرگونههایی جدا از شیر باشند و از لحاظ ژنتیکی با دیگر شیرها فرق داشته باشند،[۴۲] و یا آنکه به دلیل «پر هزینه» بودن نگهداری یال برای شیرها، که به قیمت گرمشدن بدن و سختی حمل آن و نیاز به آب بیشتر برای حفظ تعادل دمایی بدن تمام میشود، این بخش به تدریج حذف شدهاست،[۴۳] اینکه کمپشت شدن یال میتواند نشان از زخمیشدن، شرایط محیطی نامطلوب، یا سن بالا باشد،[۴۴] و یا آنکه کمبود یال نه به دلیل کمبود تستوسترون که به دلیل ازدیاد بیش از حد آن در شیرها پدید آمدهاست.[۴۵]
{ شیر سفید }
شیر سفید یک زیرگونه جدا از شیر نیست بلکه یک چندریخت با شرایط ژنتیکی ویژه، لیوسیسم، است که باعث کمرنگ شدن پوست بدن شده و آن را همانند ببر سفید ساخته است. چنین حالت ژنتیکی همانند ملانیسم در پلنگهای سیاه است که در آن رنگ پوست جانور به سیاهی میگراید. با این حال این شیرها زال نیستند و تجمع رنگدانهها در چشمها و پوستشان طبیعی است. شیرهای ترانسفال سفید تاکنون در گوشه و کنار پارک ملی کروگر و مناطق شرقی آفریقای جنوبی دیده شدهاند ولی بیشتر در اسارت است که شیرهای سفید زاییده میشوند چرا که پرورشدهندگان از قصد شیرهایی را به آمیزش با هم ترغیب میکنند که توانایی تولید توله با رنگ سفید داشته باشند. از آنجا که پوست سفید غیرمعمول آنها به دلیل چیرگی یک ژن است، بعضی پرورشدهندگان در آفریقای جنوبی آنها را تولید میکنند تا در مسابقات شکار تروفه مورد استفاده قرار گیرند.[۴۶]
با آنکه شیرهای سفید از لحاظ استتار دچار مشکل هستند، تبعیضی برای آنها در میان دیگر شیرها وجود ندارد و همچون دیگر اعضای یک گله به زندگی ادامه میدهند.[پانویس ۳]