: فرار از فلش ._.
(یادی از فریـد رومل)
داستان کوتاه▼
ایــرآن » تهران تابستانِ 94
بیشتر مُدیرای فلش خسته شده بودَن و تو فکر رفتن بودن بعضیام ناز میکردن! اما فریــد رَفت و کِی دوباره برمیگردهـ خدا میدونه احتمالا فُسیل میشیم تا اون موقع :|
تو ایــن هم همه» بعضیـا تا آخر در کنارفلش موندَن تا اوقات بیکاریشون پُر بشه :|||||||
خُب یکم فانتزیش کُنیـم ._.▼
یعضی از مُدیرا میخواستن توظئه کُنن از ایـن رو به سُراغِ اَدمینِ سایت رفتن تا نابودِش کُنن x__x
اَما در ایــن میان مُدیران با شرافتی نیز بودَن جَنگِ سایبری به راه اُفتاد :||||||||||||||||||
مُدیرا همدیگرو تعلیق میکردنُ اخطار میدادن ناگهان اِژدهای پنهان روح بزرگ بزرگُ العُظـَما (پورمَن) پیداش شُد :|
و با آقا صابر ایـن توطئه رو خُنثی کردن و به کسایی که در مقابلِ کُفارِ فلش ایستاده بودن مدال افتخار دادن ._.
و ایـن دلاوران افتخاری دیگر برای فلش آفریدَند
تا فیلم های هالیوودی دیگر بِدرود .__.
THE END
(یادی از فریـد رومل)
داستان کوتاه▼
ایــرآن » تهران تابستانِ 94
بیشتر مُدیرای فلش خسته شده بودَن و تو فکر رفتن بودن بعضیام ناز میکردن! اما فریــد رَفت و کِی دوباره برمیگردهـ خدا میدونه احتمالا فُسیل میشیم تا اون موقع :|
تو ایــن هم همه» بعضیـا تا آخر در کنارفلش موندَن تا اوقات بیکاریشون پُر بشه :|||||||
خُب یکم فانتزیش کُنیـم ._.▼
یعضی از مُدیرا میخواستن توظئه کُنن از ایـن رو به سُراغِ اَدمینِ سایت رفتن تا نابودِش کُنن x__x
اَما در ایــن میان مُدیران با شرافتی نیز بودَن جَنگِ سایبری به راه اُفتاد :||||||||||||||||||
مُدیرا همدیگرو تعلیق میکردنُ اخطار میدادن ناگهان اِژدهای پنهان روح بزرگ بزرگُ العُظـَما (پورمَن) پیداش شُد :|
و با آقا صابر ایـن توطئه رو خُنثی کردن و به کسایی که در مقابلِ کُفارِ فلش ایستاده بودن مدال افتخار دادن ._.
و ایـن دلاوران افتخاری دیگر برای فلش آفریدَند
تا فیلم های هالیوودی دیگر بِدرود .__.
THE END