اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی 4

#1
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی
(بخش چهارم)
 بسیاری از تعبیر های فارسی بی ‌آن كه از زبان های اروپایی ترجمه شده باشند، مشابهت فراوانی با تعبیر های اروپایی دارند. دلیل این كه این گونه تعبیر ها و واژه‌ها از فرنگی ترجمه نشده‌اند، آن است كه در آثار قدیم فارسی كه هیچ ارتباطی با زبان های فرانسوی و انگلیسی نداشته‌اند، به كار رفته‌اند. مثال:
تحت فرمان، زیر فرمان (انگ.)  Under the command
- زمین و زمان زیر فرمان توست. (فردوسی)
- «تخمینن به قدر هفتاد نفر از امیرزادگان تحت امر و نهی‌ام بودند.» (رستم التواریخ، برگ  ۱۹، تصحیح محمد مشیری، چاپ اول)
- «از عهد آدم تا كنون كه اكثر اقالیم در تحت تصرف و فرمان اروغ چنگیز خان است.» (تاریخ جهانگشا، برگ ۲۱، ج ۱، تصحیح قزوینی).
ناتمام (انگ.)  Incomplete(فر.)  Inachevé
- ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است / به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را (حافظ)
آب انبار (انگ.)  Water storage 
چهارپا (فر.)  Quadrupiède 
تشنه به خون (انگ.)  Bloood - thirsty
عقب مانده  / واپس مانده (انگ.)  Remain behind
- به واپس ماندگان از كاروآن ها (نظامی)
بی‌توقف، بی‌وقفه (فر.)  Sans arrêt
آب جاری، آب روان (انگ.)  Running water
- چو نالان آیدت آب روان پیش / مدد بخشش ز آب دیده خویش (حافظ)
مانداب (انگ.)  Stagnant water
شكستن مجلس (ختم جلسه) (انگ.)  To break up a session
- «چون مجلس بر شكست شرابدار گفت ...» (منتخبات بهارستان، برگ ۱۸، چاپ امیركبیر، چاپ اول)
شكل گرفتن (فر.)  Prendre forme (انگ.)  Take shape
- هلال، شكل ز نعل سمند او گیرد / ز این سبب ز خسوف ایمن است شكل هلال (ازرقی)
حیاتی تازه (تجدیدحیات) (فر.)  Renaissance
- «چون از وصل او خبر یافتند شادمان گشتند و حیاتی تازه و عیشی نو به مكان او در اجرا و اجسام ایشان ظاهر شد.» (ترجمه ی تاریخ یمینی، برگ ۹۵، س ۱۴).
نیمروز (فر.)  Midi
شكستن بازار (سیاه) (انگ.)  Crack (black) market
- یارم چون قدح به دست گیرد / بازار بتان شكست گیرد (حافظ)
- كرشمه‌ای كن و بازار ساحری بشكن / به غمزه رونق ناموس سامری بشكن (حافظ)
چشمه ی حیوان، چشمه ی زندگی (انگ.)  Fountain of life
گشودن باب مذاكرات (فر.)  Ouvire la porte (du pouparler)
- عسی الله یقضی بانهم نبیله فیختم بالحسنی و یفتح بابا (مرزبان‌نامه، برگ ۴۱)
ناطبیعی (غیر طبیعی)  Abnormal
- «هرچه تن مردم را طبیعی است بشناسد، و هر چه ناطبیعی است بشناسد.» (ذخیره خوارزمشاهی، برگ  ۱۵، چاپ دانشگاه تهران، طبع اول).
نامستقیم (غیر مستقیم) (انگ.) Indirect
- دل چون كانون و دیده چون آتش / كار نامستقیم و حال سقیم  (ابوالعلاء، به نقل از واژه نامه)
«نامستقیم» این جا به معنی «كج» است ولی «غیر مستقیم» و «نا مستقیم» كه بر اثر ترجمه وارد زبان ما شده به معنی «از راه دیگر» است.
دل شكسته (انگ.)  Broken heart
- بكن معامله‌ای وین دل شكسته بخر / كه با شكستگی ارزد به صد هزار درست  (حافظ)
اختلاف آراء (اختلاف نظر) (فر.)  La divergence de vue
- «میان كزلی و پسر و اصحاب اختلاف آراء پدید آمد.» (جهانگشای جوینی، ج ۲، برگ ۷۲، تصحیح قزوینی)
- «و عجز و قصور و اختلاف آراء اهوای هر كس باز نمود.» (جهانگشای جوینی، ج ۱، برگ ٦۸).
عقده گشایی، گره‌گشایی كردن (فر.)  Denouer
- چو غنچه گرچه فرو بستگیست كار جهان / تو همچو باد بهاری گره‌گشا می‌باش  (حافظ)
به شرط این كه (فر.)  A condition que
به علت این كه، به سبب این كه (فر.)  A cause que
بی‌آن كه، بی از آن كه (فر.)  Sans que
- بی از آن كاید از او هیچ گنه از كم و بیش / سیزده سال كشید از ستم چرخ ذمیم (ابوحنیفه اسكافی)
پیش‌تر از آن كه، پیش تا (فر.) Ravant we

- یارب از ابر هدایت برسان بارانی / پیش تر ز آن كه چو گردی ز میان برخیزم (حافظ)
- خیز تا بر گل نو كوز گكی باده خوریم / پیش تا كوزه كند از گل ما دست زمان  (فرخی)
با وجودی كه (فر.)  Malgré que
- در نمازی ور شك می‌كشدم / با وجودی كه با خدای منی
بعد از آن كه (فر.)  Après que Depuis que
علی‌رغم، به رغم (انگ.)  In spite of(فر.)  En depit de
به نیروی (فر.)  A forte de            
- به نیروی یزدان نیكی دهش. (فردوسی)
به یاری (انگ.)  In aid of
بر اثر، در پی (فر.)  A la suite de
- صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند / بر اثر صبر نوبت ظفر آید (حافظ)

اصطلاح هایی كه مشابهت چندانی با اصطلاح های ترجمه ‌ای ندارند
در قدیم به جای تعبیر ها و اصطلاح های ترجمه ‌ای، غالبن تعبیر های دیگری به كار می‌رفته است كه در عین این كه با آن اصطلاح ها تفاوت داشته است، به آن ها نیز كم و بیش شبیه بوده است. از آن جمله اند:
«نخست بار» به جای «برای نخستین بار» (انگ.) For the first time
- نخست بار كه بر كان او گذشت فلك / بریده یافت شب و روز را ز یكدیگر  (مختاری، به نقل از المعجم، چاپ خاور ۱۳۱۵)
«قولا واحدن» به جای «به اتفاق آراء»:
- «والف شیدا و پیدا و هویدا و آشكارا و پیشوا و اندروا و نانبا، قولن واحدن روا باشد كه روی سازند.» (المعجم، برگ ۱۵۷، س ۱۲، چاپ خاور  ۱۳۱۵).
شرقی جنوبی به جای جنوب شرقی، غربی جنوبی به جای جنوب غربی، غربی شمالی به جای شمال غربی، شرقی شمالی به جای شمال شرقی
- «پس نام آن چهار یك كه میان شرق و جنوب است شرقی جنوبی است و آن كه میان جنوب و مغرب است غربی جنوبی بود و آن كه میان مغرب و شمال است، غربی شمالی بود و آن كه میان شمال و مشرق است شرقی شمالی بود.» (التفهیم، برگ ٦۵ و ٦٦، تصحیح استاد همایی، سال ۱۳۱۸).
«به كس داشتن و به كس شماردن» به جای «روی كسی حساب كردن»:
- گر فریدون بود به عزت مال / بی‌هنر را به هیچ‌كس مشمار  (سعدی)
«وجهی اندیشیدن» به جای «تدبیری اتخاذ كردن»:
- «اكنون حكم مروت و قضیت كرم آن است كه بردن مرا وجهی اندیشید.» (كلیله و دمنه، چاپ قریب، برگ  ۱۰۱).
«تدبیری اندیشیدن» به جای «تدبیری اتخاذ كردن»
- «حالی به صلاح آن لایق‌‌تر كه تدبیری اندیشی و بر وجه مسارعت روی به حلیت آری.» (كلیله و دمنه، تصحیح مینوی، چاپ اول، برگ ۱۰۱).
مثال برای موردهای كه میان تعبیر های فارسی و فرنگی مشابهت بیش تری است:
«اختلاف كلمه و تفرق كلمه» به جای «اختلاف نظر»: (فر.)  La divergence de vue
- «هیچ استعلای دشمن را چون نفرت مخلصان و تفرق كلمه لشكر و رعیت نیست.» (كلیله و مینوی، ۱۳٦٦).
- «در اثنای آن، خبر اختلاف کلمات امرای عراق رسید.» (تاریخ جهانگشای جوینی، برگ ۳٧، ج ۲، تصحیح قزوینی).
«اتفاق كلمه» به جای «اتفاق نظر و وحدت نظر»: (فر.)  Unite de vue 
- «دانی و قاضی و مطیع و عاصی را در امتثال فرمان، اتفاق كلمه پدید آید.» (التوسل الی الترسل، برگ ۹٦، س ۱۵، چاپ بهمنیار).
«تحت قدرت» شبیه «تحت نفوذ»: (انگ.)  Under the influence of
- «چون ایام خشم به سر آید و نوبت رضا در آید، عوض آن دادن و تلافی آن فرمودن در تحت قدرت فطری بشری و امكان قوت بنیت آدمی نیاید.» (التوسل الی الترسل، برگ ۲٦).
«تحت تصرف» شبیه «تحت اشغال»:  (فر.)  Sous l’ccupation de
- «آن ولایت در تحت تصرف خود در آورد.» (چهار مقاله، چاپ معین، برگ ۱٦، س ۴).
یادآوری: مانند این تعبیر ها كه با «تحت» ساخته‌ شده‌اند، فقط در فارسی ترجمه‌ای دیده می‌شود:
تحت این شكل (فر.)  Sous cette forme
تحت بررسی، تحت آزمایش (انگ.) Under examination
تحت مطالعه (انگ.)  Under study
تحت بازجویی (انگ.)  Under investigation
و از این قبیل‌ است: تحت تعقیب، تحت پیگرد، تحت نظر، تحت نظارت، زیر نظر.
برخی از این گروه ها در فارسی و فرنگی، كار صفت را می‌كنند مانند:
مواد تحت بررسی (انگ.)  The material under examination
«مجاری احوال» مانند «جریان امور»:
- «و در تضاعیف آن مكاتیب از مجاری احوال خویش و كید حساد و اهمال حقوق و اصغا و اجابت كه از حضرت بخارا بنمایم خصوم او رفته بود.» (ترجمه ی تاریخ یمینی، برگ ٧۰، س ٧).
- اگر محول جهانیان نه قضاست / چرا مجاری احوال بر خلاف رضاست  (انوری)
گاهی دو تعبیر فارسی و فرنگی عینن مانند هم‌اند، اما معنی آن ها در دو زبان متفاوت‌ است. مانند: «تصمیم گرفتن» در فارسی و «Prendre décision» در فرانسه:
- «عزیمت نهضت برای تحری رضای او بر آن بخش تصمیم گرفت.» (التوسل، برگ  ۱٦٦، س ۲۱) «نیز عزیمت این جانب (بر نهضت) سوی خراسان تصمیم گرفته بود.» (التوسل، برگ ۱۸۴، س ۱۰).
چنان که دیده می‌شود، مسند الیه و فاعل تصمیم گرفت «عزیمت» است نه انسان، بنابراین میان معنی «تصمیم گرفتن» امروز كه به انسان اسناد داده می‌شود و از زبان های اروپایی ترجمه شده است و تصمیم گرفتن که در قدیم به عزم و عزیمت نسبت داده می شده است، تفاوت است. زیرا تصمیم در قدیم به معنی «گزیدن و گذشتن در كار عزیمت بوده است» (واژه نامه) ولی امروز به معنی اراده است.
- «و چون امیر ناصرالدین خاطر از كار قصدار بپرداخت، عزم غز و كفار مصمم كرد.» (ترجمه تاریخ یمینی، برگ ۲٧، س ٧). - «آتش غیرت در نهاد ناصرالدین متصاعد شد و عزم انتقام مصمم كرد.» (همان كتاب برگ ۳۱، س ۱۲).

- «چون این جواب به عضدالدوله رسید خشمناك شد و عزم مقاومت و مكاوحت قابوس مصمم كرد.» (همان كتاب، برگ ۴۹، س ۱۳).
حاصل سخن آن كه تعبیر های ترجمه ‌ای غیر علمی و غیر فنی كه وارد زبان ما شده است، از ده هزار متجاوز است و نگارنده تنها ده هزار از این اصطلاح ها را كه نمونه ی آن ها داده شد، به دو زبان فرانسه و انگلیسی گرد آورده است. برخی از متعصبان، با این اصطلاح ها مخالف‌اند و وجود آن ها را در زبان فارسی دلیل ناتوانی و ضعف آن می‌دانند و این امر طبیعی را مغایر غرور ملی و مخالف شئون فرهنگی ایران می‌دانند. ولی این اندیشه پنداری باطل بیش نیست، زیرا در جهان نه زبان پاك وجود دارد نه نژاد و فرهنگ خالص و زبان ها و فرهنگ های جهان از آمیزش و پیوند با یكدیگر به وجود می‌آیند و بارور می‌شوند و زبان و فرهنگ پاك چیزی جز زبان و فرهنگ ناتوان نیست. نهایت آن كه گرفتن فرهنگ و تمدن و تعبیر های بیگانه، نباید استقلال زبان و فرهنگ ما را از میان ببرد، و الا اگر این كار موجب غنی شدن و بارور گردیدن آن شود، بسیار هم مفید است. مثلن ورود عین واژه های بیگانه در زبانی، اگر از حد اعتدال بگذرد، خوب نیست، ولی ورود تعبیر های ترجمه‌ای بسیار مفید است و نشانه ی زنده بودن و باروری زبان است. نشانه این است كه زبان به اندازه‌ای تواناست كه می‌تواند ده ها هزار تعبیر ترجمه ‌ای بیگانه را در خود حل كند و آن ها را هضم و جذب نماید و آن عناصر را چنان به رنگ ملی و محلی در آورد، كه كسی به بیگانه بودن آن ها پی نبرد و نداند كه این همه واژه و اصطلاح از زبان های دیگر آمده است. همان طور كه در زبان ما چنین شده است.
وانگهی، این نفوذ در هر زبانی دیده می‌شود و امری است کاملن طبیعی؛ به طوری كه این تأثیر در نوشته ی ادیبان و قلم زنان دانشمند كشور ما نیز دیده می‌شود. در نوشته ی كسانی مانند دكتر صفا، دكتر خانلری، دكتر زرین‌كوب. این نشانه این است كه این كار نقضی برای زبان ما نیست.
در این جا نمونه هایی از این گونه اصطلاح ها را از آثار ادیبان معاصر را نگاه می کنیم:
قضاوت عجولانه (فر.)  Le jugement hâtif
- «و در این قضاوت عجولانه، از طریق انصاف و عدالت خارج گشته‌اند.» (نقد ادبی، برگ ۱۷۴، چاپ اول از دكتر زرین كوب).
یك برهه از زمان (انگ.)  A period of time
- «و البته واقعه‌ای كه در یك برهه از زمان حادث می‌شود، تأثیرش به مراتب بیش تر است.» (همان كتاب، برگ ۲۵۰).
نقش باختن و نقش بازی كردن (انگ.) To play of the role (فر.)  Jouer role
- «درصدد بر آمد كه در این دوره‌های تعصب و شقاق، چنان که باید نقش سیاسی مؤثری ببازد.» (ادبیات فرانسه در دوره رنسانس، ترجمه دكتر زرین كوب، برگ  ۹۲).
اسكندر كبیر و دارای كبیر (فر.)  Alexandre le Grand(انگ.)  Alexandre the Great
- آن روز كه دارای كبیر از مدد بخت / بر كند ز بن ریشه آشوب و فتن‌ را  (بهار)
لقب كبیر برای پادشاهان و رجال تعبیری است فرنگی. زیرا در ایران اسلامی به چنین پادشاهی «سلطان اعظم» «پادشاه جهانگیر» و غیره می‌گفته‌اند.
نتایج درخشان (انگ.)  Brilliant results
- «قالب‌شكنی شعر نو همیشه و همه جا نتیجه درخشان به بار نیاورده است، اما ... .» (شعر بی‌دروغ شعر بی نقاب، برگ ۲۸۰، چاپ اول از دكتر زرین‌كوب).
كار درخشان (انگ.)  The brilliant work
- كار بزرگ و درخشان (تاریخ زبان، دكتر خانلری، برگ ۲۰۴، ج ۱).
تصمیم گرفتن (فر.)  Prendre decision 
- تصمیم به ترك وطن گرفت. (با كاروان حله، برگ ٦۳، تألیف دكتر زرین‌كوب).
پر كردن گودال، پر كردن شكاف (انگ.)  To fill the gap
- «باید گودالی را كه میان عواطف و افكار دیروزی و امروزی دهن باز كرده است، هر چه زودتر پر كنیم» (خطابه ی دكتر رعدی در فرهنگستان، از مجله ی گوهر شماره ی ۱۱ و ۱۲، سال ۱۳۵۲، برگ  ۱۰۰۹).
سازمان به اصطلاح ملی (انگ.)  So – called national organiatiuon
- «سازمان به اصطلاح ملی، با این پول های به قول خودش بی‌بركت ... .» (سه تار از جلال آل احمد).
مرحله ی ابتدایی (فر.)  La periode primitive
- «و هنوز آن مرحله ی ابتدایی نگذشته است.» (دانشمند واقعی و معرفت حقیقی از عباس اقبال).
امور اجتماعی (فر.)  Les affaires ocials(انگ.) The social affairs
- «همین امر سبب بود كه به تدریج دست برخی از مشایخ در امور اجتماعی گشوده شود.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳، چاپ اول، برگ ۱۸۳، تألیف دكتر صفا)
اتخاذ سیاست (فر.)  Prendre une diplomatie
- «پادشاهان زمان خصوصن سلاطین سلجوقی نیز با سیاست مذهبی خاصی كه اتخاذ كرده بودند، نسبت به مذاهب اهل سنت تعصب می‌ورزیده‌اند.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، برگ ۱۴۱، چاپ دوم).
وحدت عمل (فر.)  Unite d’action  
- «این مقاومت ها اگر با نقشه و تدبیر و وحدت عمل همراه بود، مسلمن كار مغول را می‌ساخت.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳، برگ ۵۹، چاپ اول).
«در درجه ی اول»، «در درجه ی اول اهمیت» و «اثر جاودانی» نیز از اصطلاح های ترجمه ‌ای است.
در درجه ی اول (فر.)  En premier lieu
- «آن چه برای ما در درجه ی اول اهمیت واقعیت است، خود شخصیت‌ شعری وعرفانی حافظ و اثر جاودانی اوست.» (مقام حافظ، برگ ۸، از استاد همایی).

- «اما از این نكته نمی‌توان نتیجه گرفت كه بیان اعتبار و ارزش چندانی ندارد یا در درجه ی دوم اهمیت است.» (مجله سخن، سال هفتم، شماره نهم، برگ ۸۳۴، مقاله دكتر خانلری).
«تحت طبع و زیر چاپ»:
- «این كتاب عظیم كه نخستین دائره‌المعارف زبان فارسی است، از چند سال به این طرف به خرج دولت تحت طبع است.» (سخن، شماره ۱، سال هفتم، برگ ۹۳، مقاله ی دكتر خانلری).
قابل توجه (فر.)  Remarquble
- «گاهی قطعات مطبوع انشایی نیز در این گونه كتب ملاحظه می‌شود، كه قابل توجه است.» (گنجینه سخن، ج ۱، برگ ۱۱۹ از دكتر صفا).
در جریان بودن (فر.)  Etre au conrant de
- «در سایر بلاد عراق و خراسان هم این نوع كشمكش های مذهبی دایمن در جریان بود.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، برگ ۱۴۷، تألیف دكتر صفا).
دوره ی طلایی (فر.) Temps dore (انگ.)  Golden age
چون گشت ز نو زمانه آزاد / ای كودك دوره ی طلایی (دهخدا)
دستگاه تبلیغاتی:
- «و برای جلب عامه، دستگاه تبلیغاتی مرتبی به وجود آوردند.» (با كاروان حله از دكتر زرین‌كوب، برگ ٦٦).
وارد بحث شدن:
- «می‌توانیم به بحثی كه در این جا مورد نظر ماست، وارد شویم.» (مجله ی سخن، مرداد ۱۳۳۴، سال ششم، برگ ۴۷۳، نوشته ی دكتر خانلری).
برخی از موردها:
- «در برخی از موردها شاعر می‌تواند از میزان اصلی وزن تجاوز كند.» (مجله سخن، سال پنجم، شماره هفتم، برگ ۴۹۷، مقاله ی دكتر خانلری).
محكوم كردن به معنی مجازی:
- «زبان‌آوری‌های تملق‌آمیز شاعران را لغو و عبث می‌شناسد و محكوم می‌كند.» (با كاروان حله، برگ ۸۰، چاپ اول).
عمق اشیاء:
- «اصلن نمی‌خواهند در عمق اشیاء تأمل كنند.» (با كاروان حله، برگ ۷٦).
معطوف داشتن توجه:
- «از اواسط سده ی هجدهم منابع و ذخایر شرق، توجه جهان جویان اروپا را به خود معطوف داشته بود.» (نقد ادبی، برگ ۱۸۵، چاپ اول).
افق نظر:
- «فرهنگ و ادب یونان ... افق نظر آن ها را توسعه بخشید.» (نقد ادبی، برگ ۲۷۹).

در پیش چشم داشتن:
- «برای او كه خاطره قهرمانی های محمد را هنوز در پیش چشم می‌داشت ... .» (با كاروان حله، برگ ٧۰).
در رأس چیزی قرار داشتن:
- «سخنوران فارس، یعنی غزل سرایان بزرگ سده های هفتم و هشتم كه سعدی و حافظ در رأس آن ها قرار دارند.» (دكتر خانلری، مجله سخن، شماره ی ۷، سال پنجم، برگ ۴۹٦).
فوق‌الذكر (فر.)  Sus – mentionné
«علاوه بر عوامل و اسباب فوق‌الذكر، بدیهه‌گویی را امرا و سلاطین خیلی پسند می‌كردند.» (شعر العجم، شبلی نعمانی، برگ ۱۱، ج ۴، ترجمه ی فخر داعی).
و از این قبیل است این اصطلاح ها:
سیر تدریجی (تاریخ ادبیات در ایران، برگ ۳۲٧، ج ۲)

شدت عمل (همان كتاب، ج ۳، برگ ۴۳، چاپ اول)
فقر عمومی (همان كتاب، برگ ٧٧).
شرایط نامساعد:
- «اگر از فردی كه تحت شرایط نامساعدی زیسته جرمی سر زند، مقصر جامعه است.» (فرهنگ شعرهای حافظ، تألیف دكتر احمدعلی رجایی، برگ ۲۳، مقدمه).
تحت تأثیر:
- «پوست باز كرده باید بگوید كه من بنده را در آغاز امر تحت تأثیر اطلاعاتی كه بعدن دانسته شد بر پایه ی عدم اطلاع استوار است.» (همان كتاب، برگ ۱۴، مقدمه).
تحت اشغال:
- «ایران تحت اشغال حكام عرب بود.» (همان كتاب، برگ ۱٧، مقدمه).


تأثیر ترجمه در شعر فارسی


شاعران ما بسیاری از شعرها و عبارت های عربی و فرنگی را به شعر فارسی در آورده‌اند مانند:
- گفت پیغمبر كه احمق هر كه هست / او عدوی ما و غول و رهزن است (مولوی)
- كه ترجمه حدیث «العاقل صدیقی و الاحمق عدوی» است.
- آسمان بار امانت نتوانست كشید / قرعه كار به نام من دیوانه زدند (حافظ)
 كه ترجمه این آیه است: «انا عرضنا الامانه ی علی السموات و الارض و الجبال». و ده ها شعر دیگر مانند:
- گفت پیغمبر كه چون كوبی دری / عاقبت ز آن در برون آید سری  (مولوی)
- گفت پیغمبر به آواز بلند / با توكل زانوی اشتر ببند (مولوی)
علاوه بر این بسیاری از تعبیر ها و تشبیه های شاعرانه ی فارسی از عربی ترجمه شده‌اند. مانند دختر رز، داس مه نو، خنده ی جام و ده ها مانند آن.
در این زمینه به مقاله ی نگارنده تحت عنوان «تقلید و ابداع در تشبیهات و استعارات حافظ» كه جزء «مجموعه مقالات درباره ی حافظ» به وسیله ی دانشگاه شیراز چاپ شده است، نگاه كنید.
در زمان ما نیز بسیاری از شاعران مانند دكتر حمیدی، دكتر خانلری، نادرپور، پروین اعتصامی، بهار و حسن هنرمندی شعرهای اروپایی را به شعر فارسی در آورده و یا تحت تأثیر آن شعرها، شعر سروده‌‌اند. مانند عقاب خانلری و زورق مست هنرمندی كه ترجمه ای است از شعر رمبو.
اینك چند نمونه ی دیگر از تأثیر ترجمه در شعر فارسی:
- جرعه بر خاك همی ریزیم از جام شراب / جرعه بر خاك همی ریزند مردان ادیب
- با جوانمردی بسیار بود چون نبود / خاك را از قدح مرد جوانمرد نصیب (منوچهری، برگ ٦، چاپ  ۱۳۱۸)
- اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاك / از آن گناه كه نفعی رسد به غیر چه باك (حافظ)
متأثر از:
شربنا و اهرقنا علی الارض فضله / و للارض من كاس الكرام نصیب
و این عبارت در بسیاری از شعرهای فارسی تأثیر كرده است.
ما خلقنا السموات و الارض و ما میانهما لاعمیان:
- جهان را نه بر بیهده كرده‌اند / ترا نز پی بازی آورده‌اند
- خرامیدن لاجوردی سپهر / همان گرد گردیدن ماه و مهر
- مپندار كز بهر بازیگریست / سراپرده‌ای این چنین سرسریست
النصح عندالملاء تقریع:
- هر نصیحت كه بر ملا باشد / آن نصیحت به جز فضیحت نیست
تدارك فی آخر العمر مافاتك فی اوله:
- به طهارت گذران منزل پیری و مكن / خلعت شیب چو تشریف شباب آلود (حافظ)
كفران النعمه مزیلها:
- شكر نعمت نعمتت افزون كند / كفر نعمت از كفت بیرون كند (مولوی)
مثل المومنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتكی منه عضو تداعی له سائرا‌بی بالسهر و الحمی. (حدیث نبوی): حال مومنان در دوستی و ابراز رحمت با یكدیگر مانند پیكر انسان است، كه چون عضوی از آن به درد آید، باقی اعضای آن پیكر با بی‌خوابی و تب، با آن عضو همدردی می‌كند:
- بنی آدم اعضای یك پیکرند / كه در آفرینش ز یك گوهرند
  چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار  (سعدی)
از بررسی این یادداشت ها در می‌یابیم كه وجود ده ها هزار اصطلاح ترجمه ای در فارسی نشان می‌دهد كه آینده زبان ما در دست ترجمه گران است. زیرا این تعبیر ها بر اثر نیاز روزافزونی كه ما به غرب و علوم و فنون آن داریم بیش تر و بیش تر خواهد شد. باری تأثیر ترجمه در زبان فارسی امروز تا به حدی است كه زبان ترجمه عملن به صورت زبان سنجیده و معیار (زبان استاندارد) در آمده است و رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها هر روز این زبان را بیش تر ترویج می‌كنند.
حال كه چنین است چرا ما زبان خود را به زیر دست نیمه مترجمان و اندك مایگان رها سازیم؟ چرا صدها ترجمه گر زبر دست تربیت نكنیم كه زبانی به تر از آن چه فعلن هست، به مردم عرضه نمایند؟ چرا كسانی را كه بتوانند اخبار و کتاب ها و مقالات علمی را با زبانی پاكیزه برای ملت ایران ترجمه كنند به كار نگماریم؟ برای این كار مهم باید با استعدادترین جوانان را برای فرا گرفتن رشته ی ترجمه كه در این كشور به شكل صحیح و پیش رفته‌ای تدریس نمی‌شود، به دیار دیگر بفرستیم.
و علاوه بر این، این رشته را در مدارس عالی خود توسعه دهیم و برای كلاس های ترجمه خود استادان متخصص خارجی استخدام كنیم. زیرا ما در ایران یا استادان متخصص ترجمه نداریم و یا اگر داشته باشیم، اندك‌اند. معلمان كلاس های ترجمه ما بیش تر معلم زبان خارجه‌اند نه معلم ترجمه. و ما نباید معلم این دو رشته را یكی فرض كنیم. و چون سرنوشت زبان فارسی به دست ترجمه گران است. باید خبرگان و كارآمدان این گروه را با حقوق كافی در رادیو و تلویزیون و روزنامه‌های پر انتشار، به كار گماریم؛ زیرا زبان این مؤسسات غول‌آسا، بیش از هر زبانی در گفته و نوشته مردم اثر می‌گذارد.
باید تأكید كنم كه ترجمه، برای زبان ما و برای زبان كشورهای جهان سوم نقشی بنیادی و حیاتی دارد و این نكته‌ای است كه سازمان علمی و فرهنگی ملل متحدد نیز آن را گوشزد كرده است. اگر ما درد زبان داریم و اگر به سرنوشت زبان فارسی كه با ملیت ما همزاد است علاقه‌مندیم، باید حداقل، هزار مترجم خوب برای رشته‌های مختلف علمی و فنی و ادبی و هنری و خبری تربیت كنیم. آن گاه می‌توانیم بگوییم كه كاری برای زبان ملی خود كرده‌ایم. در غیر این صورت‌، هجوم زیاده از حد واژه های بیگانه و رواج ترجمه‌های نارسا و ناقص و نامطلوب به زبان ما آسیب فراوان خواهد رسانید و آن را به راهی دیگر سوق خواهد داد. تا جایی كه درك زبان امروز برای نسل بعد ممكن نخواهد بود. به ویژه اگر ترجمه نارسا و بد با واژه‌سازی ناساز و غیر علمی همراه باشد.
نتیجه ی دیگری كه از این مقاله به دست می‌آید، این است كه ترجمه ی تحت اللفظی ممكن نیست و هر ترجمه ای كم و بیش رنگی از آزادی دارد؛ زیرا به گفته ی زبان شناسان، موزاییك دو زبان کاملن بر هم منطبق نیست و ترجمه اگر صبغه‌ای از آزادی نداشته باشد، ترجمه‌ای موفق نیست و در این رساله هم دیدیم كه یك كلمه گاهی با یك گروه ترجمه می‌شود و گاهی با یك جمله و دیدیم كه یك پیشاوند گاهی با یك اسم ترجمه می‌ شود و گاهی با كلمه ی دیگری كه پس از آن می‌آید.
و مترجم ایمن و دقیق كسی نیست كه تحت اللفظی ترجمه كند، زیرا این كار عملی نیست، بلكه كسی است كه واژه ها و گروه ها و جمله‌ها را با دقتی هر چند بیش تر به فارسی بر گرداند، اگر چه برای این كار لازم آید كه پساوندی را تبدیل به پیشاوند یا جزء پیشین كند، یا بر عكس، و اگر چه باشد یك كلمه را با دو یا چند كلمه و یا یک  جمله ترجمه  کند.

- - -
پی‌نوشت ها:
۱- عاریه یا قرض یا وام را در اصطلاح زبان شناسی در فرانسه Emprunt و در انگلیسی Borrowing می‌گویند.
۲- مراد از "واژگان" مجموعه ی واژه های یک زبان است.
۳- برای دیدن این گونه واژه‌ها و تعبیر های ترجمه‌ای، به کتاب های تفسیر فارسی از قرآن و به فرهنگ نامه‌های عربی به فارسی نگاه كنید: به کتاب هایی مانند: ترجمه ی تفسیر طبری، كشف الاسرار، تفسیر ابوالفتوح، تفسیر قرآن مجید (تصحیح دكتر متینی)، مقدمه ی الادب زمخشری، المرقاه ی الدیب نطنزی، تاج المصادر بیهقی، ترجمان القرآن و غیره.
۴- برای دیدن این گونه واژه ها و تعبیر ها به مقاله ی «ترجمه از زبانی به زبان دیگر» نوشته آقای محمد طباطبایی در مجله ی وحید، سال سوم، شماره ششم نگاه كنید.
۵- در عربی مفعول مطلق سه گونه است: نوعی، عددی و تأكیدی.
٦- برای دیدن مثال های بیش تر به تاریخ بیهقی برگ‌های ۴۴ و ۳۸ و ۴۲ و ۲۰٧، مصحح دكتر فیاض و دكتر غنی نگاه كنید.
۷- در زبان انگلیسی هم اصطلاحی است به نام «The Cognate Object» كه "مفعول هم ریشه" معنی می‌دهد و با مفعول مطلق منطبق است مانند: او زندگانی كرد، زندگی درازی  He lived long life
۸- از این گونه مطابقت‌ها در کتاب های تفسیر فراوان است. به مقاله ی نگارنده زیر عنوان «نشانه جمع و قید» در مجله ی وحید، سال دوم، شماره اول نگاه كنید.
۹- مانند: برای همیشه، برای مدت یك سال.
۱۰- .G. Lazard, la langue de plus Anciens Monuments de la prose
پاریس، ۱۹٦۳، برگ ۱۹۷ و برای دیدن شواهد بیش تر درباره مطابقت صفت و موصوف به كتاب لازار بندهای ۱۵۵ و ۱۵٦ نگاه كنید.
۱۱- تاریخ ادبیات در ایران، ج ۱، برگ ۱۴۴، تألیف دكتر صفا.
۱۲- به واژه‌های نو فرهنگستان نگاه كنید.
۱۳- از آن جمله است:
مجموعه اصطلاح ها علمی، چاپ دانشگاه تهران.
فرهنگ حقوقی، تألیف جعفر لنگرودی.
فرهنگ بازرگانی، تألیف ن. راست.
فرهنگ فنی نفت به انگلیسی، فرانسه، آلمانی و فارسی از جلال‌الدین توانا.
فرهنگ اصطلاح ها كشاورزی از ابوالحسن گنیلی.
فرهنگ حقوق از دكتر حسین‌قلی كاتبی.
۱۴- در این مقاله «ا» (الف) نشانه ی انگلیسی و «فر» علامت فرانسه است.
۱۵- این اصطلاح هنگامی به كار می‌رود كه كسی كتابی را که نوشته است به كسی پیشكش می‌كند.
۱٦- رضایت غلط مشهور است. به این سبب اخیرن ادیبان به جای عدم رضایت «نارضایی» به كار می‌برند.
۱۷- Intensifier
۱۸-  به دستور عبدالعظیم قریب نگاه كنید.
۱۹-  (انگ.) Exchange of view (فر.) Echange de vue
۲۰- پرده ی آهنی (انگ.)  Iron curtain (فر.) Rideau de fer

از: سوره مهر
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی 4 - Meteorite - 08-08-2014، 23:41

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Eye-blink کتاب زبان بدن (چگونه افکار دیگران را بخوانیم)
  اموزش زبان کره ای :)
  معرفی کتبی برای آموزش زبان عربی
  برای حفظ موجودیت زبان فارسی چه کرده ایم؟
  برگزاری نشست «پاسداشت زبان و ادبیات فارسی در منطقه اکو»
  نکاتی راجب زبان و ادبیات ترکیی
  سخت ترین زبان دنیا چیست؟!
  چرا نمیتوان کلمات بیگانه را -یکسره- از زبان حذف کرد!؟
Rainbow جملات ناب انگلیسی با ترجمه ღღ
  تاثیر فضای مجازی بر ادبیات و زبان فارسی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان