اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ

#1
تــو ایــטּ تــآپــیــڪ هـَـمـــﮧِ ےِ نـِـوشــتـــﮧِ هــآےِ בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ شـَـפֿصــیҐ رآ مــیــذآرَҐ



(ﺁﺭﻩ ﻋـَﺰﯾـﺰَﻡ ...

ﻣــﺎ ﺻُــﺒﺢ ﺗﺎ ﺷـﺐ ﺗﻮ نت ﭘﻼﺳـﯿﻢ ...

ﻭَﻟـﯽ ﻣﺜﻞ ﺷـﻤﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﻫَﻤـﻪ بلاسـﯿﻢ..

ﺧـﻴـﻠـﻴـﺎ ﺩِﻟــﺸـﻮﻥ ﻣـﻴــﺨـﻮﺍﺩ ما رو ﺧَـﺮﺍﺏ ﻛـﻨـﻦ . . .

ﺍﻣﺎ ﻧـﻤﻴـﺪﻭﻧَـﻥ ما ﺍَﺯ ﺧـﺮﺍﺑـﻪ ﻫﺎ ﺑُِـﺮﺝ ﻣﻴﺴﺎﺯیم.v.k

בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ  شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ



خَستــ ــه ام....!

امــــا تَحمـُـ ــل مـی کُنــم...

خُــ ــدایـــا روزِگـ ــارت با

من و زندگیــــ ام بـَـ ـد تـــا کـــرد...!





من عاشقانه دوستش دارم

و او عاقلانه طردم ميكند

منطق او حتي از حماقت من هم

احمقانه تر است



בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ  شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ



هَــمیشـِه بـاس یِکـی باشـِه مَعـنیِـه سِـه نُقـطِـه ـی ِ

آخَـرِـه جُملِـه هاتُـو بِـفَهمـِه ... [!!]






ﺗَﻨﻬآﯾﯽ ﯾَعﻨﯽ ...

ﻋاﺷِقِﺸﯽ ...

ﻭَﻟﯽ ﺣَﻖ ﻧَﺪآﺭﯼ ﺑِﻬِﺶ ﻧَﺰﺩﯾﮏ ﺑِﺸﯽ!

ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﺩﯾﮕﻪِ ﺗَﻨﻬآ ﻧﯿﺴﺖ




בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ  شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ




گـآهـی سُـکـوت عـَـلـآمـَـت رِضـآیـَـت نـیـسـت

شـآیـَـد کـَـسـی دآرَد خـَـفـهِ مـیـشـَـوَد

پـُـشـت سـَـنـگـیـنـیِ یـِـک بـُـغـض





باشـב هَر چـﮧ تو بگویـے!...

کَمــــــے زماטּ مــــے خواهَم...

هَر وَقت توانسِتم نَفس کِشیـבَטּ را فَراموش کُنـم ...

تو را هَم اَز یاב خواهَم بُرב...!!!




בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ  شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ




نمی دانم چرا تنم میلرزد

وقتی صحبت از تو میشود،

نه از ترس حضورت نیست

از آرزوی به تو رسیدن است

از شایدها و بایدها و ازاینکه نمیدانم

داشتنت رو عاشقانه اشک بریزم

یادوریت را...




نبوבنتـ چـﮧ فصلـے از سالـ استـ

کـﮧ همـ روزها و همـ شبـ ها اینقבر طولانـے شבهـ انב ؟

ایـטּ בلتنگـے،ایـטּ بغضـ בیگـر امـآنـمـ رآ بریـבهـ استـ...

בلـمـ معجـزهـ اے میخوآهـב مثلـآ

الـآטּ زنگـ بزنـے و بگـویے בر رآ بآز کـטּ پشتـ בرمـ




בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ  شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ



شبـ کهـ مے رسد به خودمـ وعدهـ مے دهمـ کهـ فردآ صبحـ حتماً بهـ تو خوآهمـ گفتـ

صبحـ کهـ فرآ مے رسد نمے توآنمـ بگویمـ!

رسیدنـ شبـ رآ بهآنهـ مے کنمـ! و بآز شبـ مے رسد و صبحے دیگر...

و منـ هیچـ وقتـ نمے توآنمـ حقیقتـ رآ بگویمـ.

بگذآر میانـ شبـ و روز بآقیـ بمآند کهـ چقدر

دوســــــــــــــتت دارمـــــــــــــــ






خבآیآ...!!!

جآے سورهـ اے به نآمـ " عشق " در قرآنتـ خالے ستـ

کهـ اینگونهـ آغاز شود :.و قسمـ بهـ روزے کهـ قلبتـ رآ مے شکنند

و جز خدایتـ

مرهمے نخواهے یافتـ....




בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ  شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ



دیگه فرقی نداره

فاصله ات با من صد متره ، یا صد قرن !

وقتی نمی بینمت ،

... چشمام باشن ، یا نباشن !

وقتی نیستی دیگه ،

برام هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !





چــــاره ای کـــن . . .

" تـــــــــــــو را کـم داشــتن کـم نـیســــت "





یـه روز خوب میاد کــه برگــه ترحیمیم برسه به دستت

اونوقت توام بگی : آخی … اینــم مــُـرد ؟؟!



בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ  شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ



اِنـگـآر خـُدآ جِـلُـوی آرزوهـآیـَم

آیــِـــــنِــــه گـرفته اَسـتــــ

هَـر چه مـی خوآهَـم ،

بَـر عَـکـس مـی شَـوَد...







عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد!

زیبا بود...اما شوخی بود!

حالا...تو بی تقصیری!

خدای تو هم بی تقصیر است!

من تاوان اشتباه خود را پس میدهم...

تمام این تنهایی،

تاوان "جدی گرفتن آن شوخی" بود







سخت است ببازیتمام احساس پاکت را

و هنوز نفهمیده باشی اصلأ دوستت داشت یا نه.






گریه ی آخر شب هایم ...

انگار کافی نبوده ...!!!

این روز ها ،

اوّل صبح ها هم ،

گریه می کنم .....

آاای آدم ها ،

این ها که می نویسم ،

یعنی ،

چقدر زیاد دلم می خواهد ...

کسی باشد ...

بپرسد ... :

" خوبی ... ؟؟!!!"



בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ  شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ




یطرفه بودن همه چیز را خراب میکند....

از خیابانش بگیر تا احساسش....





دلم حضور مردانه میخواهد نه اینکه مرد باشد

نه..."مردانه"باشد!!

حرفش.قولش.فکرش.قلبش...

آنقدرمردکه بتوان تا بی نهایت دنیا به او اعتماد کرد...

تکیه کرد...

همین.





آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .

شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد

حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،

چه قدر دوســتت دارد !

و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !



.




.




.
هَـ ـر چـ ـے ڪـ ـﮧِ هَـ سـ تَـҐ

هَـ ـر چـ ـے ڪـ ـﮧِ مـ ـے گَـ Ґ

هَـ ـر ڪـ آرـے ڪـ ـﮧِ مـ ـے ڪُـ نَـҐ

بـ ـﮧِ פֿُـ و בَҐ مَـ ر بـ وطـ ـﮧِ

پاسخ
 سپاس شده توسط BlAcK dAy ، ツClas$i☪ J☯ ツ ، # αпGεʟ ، First Star ، ƒяσzєη ℓσνє ، Mᴏʙɪɴᴀ ، KᏙ¥றᏙƝ ، Roxanna ، Ati-74 ، இFATEMEHஇ ، meliya ، Dead Silence ، spent † ، ღSηow Princessღ ، GαяBagє Gιяℓ ، ~Mahnaz~ ، rezaak ، هاناجون ، ☆รคђคг★ ، -Edgar ، گریس ، قرقی ، Brooklyn Baby ، ❤R@TA❤ ، @mahsa078@ ، ɓŁŪ£ ɢĩŔŁツßレuε gïrレツ≧✯◡✯≦ ، ɱɪɾʌʛє ، !...rana ، Elena79 ، NeginNg ، ✘ 2gнєтєя4єνєя ✘
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
בَفــتـَـرچـــﮧِ یــآבבآشــتـِـ شـَـפֿصــےِ مـِـلـیـتـآ ஐற£ℒἶ†дஐ - ஐற£ℒἶ†дஐ - 21-04-2014، 14:14


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان