اون سال تو شلمچه قرعه کشی شده بود بین خادما برای کربلا اسم حجت در نیومده بود.... خداشاهده 4ساعت بی هوش جلوی فنس های شلمچه جلوی گمرک کربلا افتاده بود نمیتونست حرف بزنه .نمیتونست نفس بکشه .....بعد از 4 ساعت که به هوش اوردیمش گفتم حجت چته ؟ چرا غش کردی؟ چرا حرف نمیزنی؟
باگریه گفت حاج علی :آقا چرا نمیخواد هنوز منو قبول کنه؟؟؟؟؟

باگریه گفت حاج علی :آقا چرا نمیخواد هنوز منو قبول کنه؟؟؟؟؟
