11-05-2013، 9:20
امــروز یادمــ افتــاد … دفتــر خاطراتـی ڪـﮧ
خیلی وقتــ استــ
چیزی در آن ننوشتـﮧ امــ
بــا خوممــ میگویمــ :
” فڪرش را بڪـن یڪــ روز میمیری او میمانـــد و ایـن دفتــر ”
دلمــ میســوزد برای تــو …
ڪــه میشڪنــی روزی ڪـه مـن نیستمــ
تــو ایـن دفتــر را میخوانــی
خــردمیشوی وقتــی میفهمــی
چقــدر دوستتــ داشتمــ … !
خیلی وقتــ استــ
چیزی در آن ننوشتـﮧ امــ
بــا خوممــ میگویمــ :
” فڪرش را بڪـن یڪــ روز میمیری او میمانـــد و ایـن دفتــر ”
دلمــ میســوزد برای تــو …
ڪــه میشڪنــی روزی ڪـه مـن نیستمــ
تــو ایـن دفتــر را میخوانــی
خــردمیشوی وقتــی میفهمــی
چقــدر دوستتــ داشتمــ … !