03-05-2013، 14:27
نه کفشهآﮮ پآشنِه بلنَد
هَمیشِـﮧ کتآنـﮯ مـﮯ پوشم
روی چَمن هآ غَلت میزَنم عشوه ریختَن رآ خوب یادَم نَداده اند
وَقتـﮯ اَز کنارم رَد میشوﮮ بوﮮ اُدکُلنم مَستت نمیکند
لآک نآخن هآیم اَز هزآر مترﮮ داد نمیزَند
گآهـﮯ اَز فَرط غُصّه بلنَد دآد میزَنم خدآیَم رآ بآ تَمآم دُنیآ عَوض نمیکُنم
وبعضـﮯ آدم هآﮮ اَطرافم رآ هَم بآ تمآم دنیآ عوض نمیکنم
شبهآ پآیه پَرسـﮧ زدن در خیآبآטּ و مهمآنـﮯ نیستَم
بَلد نیستَم تآ صبح پآﮮ گوشـﮯ پِچ پِچ کنم وَ بگویَم دوستَت دآرَم وقتـﮯ حتـﮯ
به تعدآد حروف دوستَت دآرَم هَم ، دوستَت ندآرم
وَلـﮯ اَگر بگویم دوستَت دآرم ،دوست دآشتنم حَد ومَرزﮮ ندآرَد
مَـنِ خآلصآنـﮧ <همین>