30-04-2013، 12:14
جناب Azarbayjanliam به نکات خوبی اشاره کردید.
درباه اینکه چرا میان چیز های بسیاری که به رنگ زرد و قرمز موجود است به کنار در این مورد اشاره شده، این تنها یک انتخاب تاریخی بوده به نظرم. مثلا امروز به کیفیتی خاصی از رنگ سرخ ، عنابی می گویند و ما چیز های سرخ بسیار دیگری داریم اما در این مورد تنها عناب مورد توجه قرار گرفته.
لینکی را که گذاشته بودید دیدم. اما هیچ وقت در تاریخ - چه ایرانی و چه یونانی- از زبان دیگری در ناحیه آذربایجان خبرب نبوده. در سفرنامه ها و کتاب های تاریخی قرن های ابتدایی اسلام هم واقعا خبری از زبان ترکی در ناحیه آذربایجان نیست. مثلا نظامی آیا هیچ گاه اشاره به زبان ترکی شهر و دیار خود داشته؟ مطمئنا اگر وجود داشت در کتاب ها بازتاب پیدا می کرد.البته شاید بوده و بعد ها به دست فراموشی سپرده شده. یک احتمال دیگر را نیز می توان در نظر گرفت که این کتیبه ها مربوط به اقوامی بوده اند که گاهی از شمال دریای خزر به ایران حمله می کردند و گاه سال ها در آنها ساکن می شدندو آیا این زبان اورخون ترجمه و رمزگشایی هم شده؟ریشه آن چیست؟
در بانوان هم به درستی اشاره کردید که نشان جمع ان گرفته اما در کلماتی که آخر آنها "و" کشیده است در این حالت ، استثنا به وجود می آید و اوی کشیده به اُ کوتاه تبدیل و بر حرف قبلی قرار می گیرد و ان جمع به وان تبدیل می شود. در حقیقت وان یک شخصیت مستقل در این حالت می یابد.
من همان طور که در پست قبل هم اشاره کردم قائل به انتقال صرق واژه ها از زبانی به زبان دیگر نیستم. حتی بسیاری از واژه ها را که عده ای می گویند از فارسی وارد عربی شده قبول ندارم. اما معتقدم روزگاری سخنگویان این زبان ها با هم در یک ناحیه زندگی می کردند و دارای یک زبان بودند اما هنگامی که جدایی بینشان افتاد به مرور زمان بعضی از این واژه های مشترک با تغییراتی گاه اندک و گاه بسیار همچنان بینشان باقی ماندو این هیچ گاه به معنای انتقال صرف نمی باشد.
اما اینکه چرا بعضی زبان ها بیشتر شبیه هم اند به نظرم به سابقه جدایی آنها باز می گردد. یعنی هر چه دیرتر از هم جدا افتاده اند بیشتر در زبان ها آنها شباهت یافت می شود. اشاره من به ing انگلیسی هم روی همین حساب بود.
این مسئله زندگی همه انسان ها کنار یکدیگر در زمان ها ی گذشته، در قرآن نیز ذکر شده . واقعا نمی دانم با این اشارات در قرآن چرا عده ای همیشه تاکید بر انقال می کنند. این اشتراک حتی با زبان های مردمان بومی قاره آمریکا هم وجود دارد.مثلا به نام آلاسکا دقت کرده اید. آلا + سکا= سکای سرخ. چون یکی از معانی آل ، سرخ می باشد. خب این نمی تواند یک انتقال باشد بلکه به ریشه مشترک اشاره دارد.
درباره زبان پهلوی هم در حقیقت این زبان اصالت اکثر کلماتش را از سانسکریت گرفته. یعنی بیشتر برای اثبات اصالت آنها به ریشه شبیه سانسکریت آن اشاره می کنند. در حقیقت هیچ کسی نمی تواند ادعا کند که زبان پهلوی کاملا اصیل است. این زبان هم تالی زبان هایی مثل فارسی باستان بوده.
روی همین اصل معتقدم اگر شباهتی میان لغاتی باستانی وجود دارد باید روی حساب ریشه مشترک گذاشت اما اگر انتقال در زمان های معاصر یا مثلا هنگام برخورد فرهنگی بوده باشد، این را واقعا می توان انتقال نامید ، مثل واژه پاتوق، . شباهت های میان تک واژ ها و پسوند و پیش وند ها اکثرا از ریشه های مشترک ناشی شده تا انتقال. حتی همین اشاره شما به پیشوند "قا" هم می تواند با کا+نار، نام کنار را ایجاد کرده باشد. در حقیقت به وسیله پیشوندی مشترک. نار در عربی هم به معنای سرخی و آتش است. آیا می توان گفت از ایران یا ترکستان انتقال یافته؟ به نظرم خیر چون گاهی میان واژ های مصری و فارسی و عربی نیز اشتراک هست. در حالی که قدمت و دوری مصر بیش از این است که بخواهیم معتقد به انتقال باشیم. اینها همه به وسیله ریشه های مشترک ایجاد شده.
در رابطه با تغییر یک زبان در دوران مختلف هم نظریه وجود دارد که می گوید یک زبان هر چه بیشتر با سایر فرهنگ ها مبادله داشته باشد بیشتر در معرض تغییر قرار دارد. مثلا انگلیسی امروز به گونه ای تغییر کرده که اکثر مردم عامه آنها قادر به فهم درست متون دویست یا سیصد سال پیشان نیستند و و همین امر اتفاقا انگلیسی زبانان را نگران کرده که جهانی شدن انگلیسی به این زبان ضربه زده و ممکن است در آینده به کل آن را به زبانی دیگر تبدیل کند. اصیل ماندن ترکی هم به نظر به دلیل قدمت کم آن در مبادلات جدی فرهنگی است. از یک سو تعداد زیاد سخنگویان و گستره جغرافیایی نیز به تغییر یک زبان می انجامد.
درباه اینکه چرا میان چیز های بسیاری که به رنگ زرد و قرمز موجود است به کنار در این مورد اشاره شده، این تنها یک انتخاب تاریخی بوده به نظرم. مثلا امروز به کیفیتی خاصی از رنگ سرخ ، عنابی می گویند و ما چیز های سرخ بسیار دیگری داریم اما در این مورد تنها عناب مورد توجه قرار گرفته.
لینکی را که گذاشته بودید دیدم. اما هیچ وقت در تاریخ - چه ایرانی و چه یونانی- از زبان دیگری در ناحیه آذربایجان خبرب نبوده. در سفرنامه ها و کتاب های تاریخی قرن های ابتدایی اسلام هم واقعا خبری از زبان ترکی در ناحیه آذربایجان نیست. مثلا نظامی آیا هیچ گاه اشاره به زبان ترکی شهر و دیار خود داشته؟ مطمئنا اگر وجود داشت در کتاب ها بازتاب پیدا می کرد.البته شاید بوده و بعد ها به دست فراموشی سپرده شده. یک احتمال دیگر را نیز می توان در نظر گرفت که این کتیبه ها مربوط به اقوامی بوده اند که گاهی از شمال دریای خزر به ایران حمله می کردند و گاه سال ها در آنها ساکن می شدندو آیا این زبان اورخون ترجمه و رمزگشایی هم شده؟ریشه آن چیست؟
در بانوان هم به درستی اشاره کردید که نشان جمع ان گرفته اما در کلماتی که آخر آنها "و" کشیده است در این حالت ، استثنا به وجود می آید و اوی کشیده به اُ کوتاه تبدیل و بر حرف قبلی قرار می گیرد و ان جمع به وان تبدیل می شود. در حقیقت وان یک شخصیت مستقل در این حالت می یابد.
من همان طور که در پست قبل هم اشاره کردم قائل به انتقال صرق واژه ها از زبانی به زبان دیگر نیستم. حتی بسیاری از واژه ها را که عده ای می گویند از فارسی وارد عربی شده قبول ندارم. اما معتقدم روزگاری سخنگویان این زبان ها با هم در یک ناحیه زندگی می کردند و دارای یک زبان بودند اما هنگامی که جدایی بینشان افتاد به مرور زمان بعضی از این واژه های مشترک با تغییراتی گاه اندک و گاه بسیار همچنان بینشان باقی ماندو این هیچ گاه به معنای انتقال صرف نمی باشد.
اما اینکه چرا بعضی زبان ها بیشتر شبیه هم اند به نظرم به سابقه جدایی آنها باز می گردد. یعنی هر چه دیرتر از هم جدا افتاده اند بیشتر در زبان ها آنها شباهت یافت می شود. اشاره من به ing انگلیسی هم روی همین حساب بود.
این مسئله زندگی همه انسان ها کنار یکدیگر در زمان ها ی گذشته، در قرآن نیز ذکر شده . واقعا نمی دانم با این اشارات در قرآن چرا عده ای همیشه تاکید بر انقال می کنند. این اشتراک حتی با زبان های مردمان بومی قاره آمریکا هم وجود دارد.مثلا به نام آلاسکا دقت کرده اید. آلا + سکا= سکای سرخ. چون یکی از معانی آل ، سرخ می باشد. خب این نمی تواند یک انتقال باشد بلکه به ریشه مشترک اشاره دارد.
درباره زبان پهلوی هم در حقیقت این زبان اصالت اکثر کلماتش را از سانسکریت گرفته. یعنی بیشتر برای اثبات اصالت آنها به ریشه شبیه سانسکریت آن اشاره می کنند. در حقیقت هیچ کسی نمی تواند ادعا کند که زبان پهلوی کاملا اصیل است. این زبان هم تالی زبان هایی مثل فارسی باستان بوده.
روی همین اصل معتقدم اگر شباهتی میان لغاتی باستانی وجود دارد باید روی حساب ریشه مشترک گذاشت اما اگر انتقال در زمان های معاصر یا مثلا هنگام برخورد فرهنگی بوده باشد، این را واقعا می توان انتقال نامید ، مثل واژه پاتوق، . شباهت های میان تک واژ ها و پسوند و پیش وند ها اکثرا از ریشه های مشترک ناشی شده تا انتقال. حتی همین اشاره شما به پیشوند "قا" هم می تواند با کا+نار، نام کنار را ایجاد کرده باشد. در حقیقت به وسیله پیشوندی مشترک. نار در عربی هم به معنای سرخی و آتش است. آیا می توان گفت از ایران یا ترکستان انتقال یافته؟ به نظرم خیر چون گاهی میان واژ های مصری و فارسی و عربی نیز اشتراک هست. در حالی که قدمت و دوری مصر بیش از این است که بخواهیم معتقد به انتقال باشیم. اینها همه به وسیله ریشه های مشترک ایجاد شده.
در رابطه با تغییر یک زبان در دوران مختلف هم نظریه وجود دارد که می گوید یک زبان هر چه بیشتر با سایر فرهنگ ها مبادله داشته باشد بیشتر در معرض تغییر قرار دارد. مثلا انگلیسی امروز به گونه ای تغییر کرده که اکثر مردم عامه آنها قادر به فهم درست متون دویست یا سیصد سال پیشان نیستند و و همین امر اتفاقا انگلیسی زبانان را نگران کرده که جهانی شدن انگلیسی به این زبان ضربه زده و ممکن است در آینده به کل آن را به زبانی دیگر تبدیل کند. اصیل ماندن ترکی هم به نظر به دلیل قدمت کم آن در مبادلات جدی فرهنگی است. از یک سو تعداد زیاد سخنگویان و گستره جغرافیایی نیز به تغییر یک زبان می انجامد.