20-04-2013، 12:43
این روزها دیگر هر صدایی که می آید منتظرم تا تو باشی.
آتشی در سینه دارم که جز با دیدن رویت آرام نمیشود.
آه ...چه طولانی شد این عطش ! چقدر جانگداز است این فراق!
چگونه تو در میان ما باشی و دیدار رویت ممکن نباشد؟ آیا جز این است که ما خود حجاب خودیم؟
مولا ! مددی کن. تو را به این جمعه های پر از آه قسم . ...بیا.
آتشی در سینه دارم که جز با دیدن رویت آرام نمیشود.
آه ...چه طولانی شد این عطش ! چقدر جانگداز است این فراق!
چگونه تو در میان ما باشی و دیدار رویت ممکن نباشد؟ آیا جز این است که ما خود حجاب خودیم؟
مولا ! مددی کن. تو را به این جمعه های پر از آه قسم . ...بیا.