17-04-2013، 13:03
كاش مي دانستم....
كاش مي دانستم چيست؟
آنچه ازچشم تو تا عمق وجودم جاريست...
كاش بودي ودراين تنهايي
كمي ازعشق به هم مي گفتيم
كمي ازتنهايي...
اندكي ازدل خود...
پاره هايي ازدل.
كاش مي دانستم چيست؟
اين صدايي كه گذشت ازگوشم
وگذشت ازوسط جاده شب!
زكجاجاري بود؟
اين صداي تونبود؟
كه مراازته دل
به صميمانه ترين عشق
به خود مي خواندي؟
كاش من بودم وتو
زيرتنهايي ماه
درسكوت محسوس
درشب تاروسياه
ازميان مي رفتيم
نردبان شب را
تا خدا مي رفتيم
تا خدا حكم كند
درميان من وتو
كه چرابنده مغموم مرا ازردي؟
اوكه محكوم به عشق تو نبود!
توكه محكوم به عشقش بودي پس چرا ازردي؟؟
بنده زار مرا
بنده بيزارمرا؟
اما،
همه اش ازاثربي خوابيست...
حكم بين منو تومعلوم است
تا ابددرغم تنهايي خود مي ميريم!
درسكوت مبهم
روزه تازه يك جورعه سخن ازته دل مي گيريم...
تا ابددردل خودمي گويم...
كاش مي دانستم چيست؟
آنچه ازچشم تو تاعمق وجودم جاريست...
كاش مي دانستم چيست؟
آنچه ازچشم تو تا عمق وجودم جاريست...
كاش بودي ودراين تنهايي
كمي ازعشق به هم مي گفتيم
كمي ازتنهايي...
اندكي ازدل خود...
پاره هايي ازدل.
كاش مي دانستم چيست؟
اين صدايي كه گذشت ازگوشم
وگذشت ازوسط جاده شب!
زكجاجاري بود؟
اين صداي تونبود؟
كه مراازته دل
به صميمانه ترين عشق
به خود مي خواندي؟
كاش من بودم وتو
زيرتنهايي ماه
درسكوت محسوس
درشب تاروسياه
ازميان مي رفتيم
نردبان شب را
تا خدا مي رفتيم
تا خدا حكم كند
درميان من وتو
كه چرابنده مغموم مرا ازردي؟
اوكه محكوم به عشق تو نبود!
توكه محكوم به عشقش بودي پس چرا ازردي؟؟
بنده زار مرا
بنده بيزارمرا؟
اما،
همه اش ازاثربي خوابيست...
حكم بين منو تومعلوم است
تا ابددرغم تنهايي خود مي ميريم!
درسكوت مبهم
روزه تازه يك جورعه سخن ازته دل مي گيريم...
تا ابددردل خودمي گويم...
كاش مي دانستم چيست؟
آنچه ازچشم تو تاعمق وجودم جاريست...