داستان های مصور جونگ مینی

[♥ Sky Princess♥]

من در حال انجام کارهام بودم که جونگ مین شاد و شنگول از راه رسید:



جونگ مین: سلام نازنین! چطوری؟!
نازنین: سلام... خوبم.. تو چرا اینقدر شادی امروز؟!



جونگ مین: به همون دلیلی که تو خوشحالی!
نازنین: ولی من اصلا خوشحال نیستم امروز....
و بعد از گفتن این جمله رفتم
جونگ مین بعد از رفتن من شروع کرد با خودش حرف زدن:



جونگ مین: دختره بی مزه! چرا وانمود می کنه یادش نیست که امروز تولد منه؟!



جونگ مین: نکنه واقعا یادش نیست؟!!!!!



جونگ مین: انگار واقعا یادش نیست! اتّوکه؟! یادش نیست تولد من رو!



جونگ مین: اصلا من برم مثل سوپر من تو افق محو شم سنگسن ترم... خدافظ! من رفتم!

---

---

جونگ مین: شیش... هفت... هزار و هفتصد و چهل و پنج تا! با این چند تا گونی هویج می شه خرید؟!

---

جونگ مين:جندل خالق اين ديگه چيه


فك كنم هويچ نرسيدس چه با حالم هستش

---

بعد از کلی زحمت براش یه غذا درست کردم
مرضیه:جونگی جونم بچش ببین چطوره
ج:باشه بیارش ببینم
بعد از خورن اولین لقمه{قیافه ی جونگی}

توی دلش یاابرفرض خودت به معده ام رحم کن
مرضیه:جونگی جونگی چته چرا سرخ شدی؟؟؟؟؟خوب نیود؟؟؟؟
ج:چرا خوب بود ولی یه کم.........
مرضیه:یه کم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ج:یه کم تند بود
مرضیه:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



واما عاقبت جونگ مین
چند ماهی میشه که با اقا هیونگ شام فست فود میل میکنن چون لعیا هم هیونگو از خونه بیرون کرده

---

هیونگ: جونگی اونجا رو ببین دیدی گفتم لعیا و مرضیه بلاخره میان برنامه مارو ببینن
جونگی: حق با تو بود...خیلی خوشحالم این گورخر رو برای مرضیه بردم...این الاغ رو هم بده به لعیا
هیونگ: باشه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

مرضیه و لعیا: الاغ و گورخرررررررررر؟؟:av2::av2: