23-03-2013، 11:24
مقدمه
خطّ
تاریخ پیدایی خط، به درستی معلوم نیست. این اندازه روشن است که نخستین نوشتارهای انسان، بسیار ساده و ابتدایی بوده است؛ به این معنی که با طرزی به دور از ظرافت تصویر چیزها را میکشیدند و به این ترتیب مقصود خود را به دیگران میفهماندند. به این نوع خط « خط تصویری » میگویند.
خط تصویری به تدریج تکامل پیدا کرد و پس از گذشتن از مرحله علامتنویسی (معنی نگاری) به مرحلهی الفبایی قدم گذاشت.
الفبا برای اولین بار در میان فنیقیها، که در سرزمین فنیقی (لبنان کنونی و حوالی آن) سکونت داشتند، رواج پیدا کرد و از آنجا به سایر جاها پراکنده شد. ایرانیان در دوره پادشاهی مادها، علامتهای میخی بابلی را اقتباس کردند و مانند فنیقیها، از آن الفبایی مستقل ترتیب دادند.
خط میخی: الفبایی را که ایرانیان در عهد باستان به کار میبردند، خط میخی نام نهادهاند. این نام گذاری از آن جهت بوده است که برای نوشتن آن از میله آهنی کوچک یا چوبی شبیه به میخ استفاده میکردند و خطهایی که با آن بر لوحههای گلی نقش میکردند شبیه به میخ بود.
این خط که میتوان آن را خط « هجایی » نامید، دارای سی و شش حرف (هجا) بود و از چپ به راست نوشته میشد.
خط اوستایی: تاریخ اختراع خط اوستایی را اواخر دوره ساسانی دانستهاند. از این خط برای نوشتن متون دینی مربوط به آیین زردشتی، به ویژه کتاب اوستا استفاده شده است. این خط از راست به چپ نوشته می شد و چهل و چهار حرف داشت.
تصویر
خط پهلوی: خطی را که ایرانیان در عصر اشکانی و ساسانی به کار میبرند و تا چند قرن بعد از اسلام هم به کار میرفته است، خط « پهلوی» مینامند. کلمهی «پهلوی» اصلاً از واژهی «پژتو» گرفته شده که اسم قوم اشکانی بوده است.
خط پهلوی که قسمت عمده ادبیات پارسی میانه بدان نوشته شده دارای اصلی آرامی (یکی از خطوط سامی) است. این خط بیست و دو حرف (هجا) داشته و به مانند اوستایی از راست به چپ نوشته میشده است.
تصویر
زبان
زبان ایرانیان پیش از اسلام – که مادر و ریشه زبان روز ایران است – پارسی (فارسی) نامیده میشود. این زبان از شاخه زبانهای هندو اروپایی است و به سه دورهی جداگانه تقسیم میشود :
فارسی باستان: که در دورهی هخامنشی رایج بوده و فرمانها و نامههای شاهان به آن زبان نوشته میشده است.
فارسی میانه (پهلوی) :زبانهای ایرانی میانه به دو گروه عمده شرقی و غربی و هر کدام از این دو گروه خود به دو شاخهی شمالی و جنوبی تقسیم میشوند: شاخه شمالی از گروه غربی را «پهلوانیک » (پارتی) و شاخه جنوبی از گروه غربی را « پارسی میانه » میگویند. از شاخه شمالی یا پهلوانیک آثار زیادی در دست نیست اما از شاخهی جنوبی (پارسی میانه) نگارشتهها و نوشتههای بسیار موجود است.
فارسی نو: پس از ورود اسلام به ایران زبان فارسی با استفاده از خط (الفبا) عربی به مرحله نوینی گام نهاد که در اصطلاح بدان فارسی نو (دری) گفته میشود.
تصویر
پیوستگیهای فرهنگی و ادبی دوره ساسانی با عصر اسلامی :
نوشتههای پارسی میانه که از روزگار ساسانیان به دست ما رسیده است. تنها بخشی از ادبیاتی است که در آن زمان وجود داشته است. آثار فراوان دیگری به پارسی میانه وجود داشته که مصنّفان اسلامی از آنها نام بردهاند. برخی از آنها را هم به زبان عربی ترجمه کرده بودند.
از مهمترین این نوشتهها میتوان کتاب «خدای نامه» را نام برد که در اواخر عهد ساسانی پدید آمد و در نخستین سدههای اسلامی چند بار به عربی ترجمه شد.
از روی ترجمههای خدای نامه «سیرَالملوک» ها و «شاهنامه» های متعددی پرداخته شد که یکی از آنها شاهنامهی منثور "ابومنصور عبدالرزاق توسی" است. در کتابهای اخلاقی و آموزش فارسی مانند قابوس نامه، بحرالفواید، نصیحته الملوک و اخلاق ناصری از اندرز نامهها و پند نامهها و پندهای عصر ساسانی کم و بیش استفاده شده است.
در زمینه ادبیات داستانی، علاوه بر روایات پهلوانی و تاریخی، وجود کتابهایی مانند هزار افسانه یا داستانهای مربوط به خسرو و شیرین و هفت پیکر که به دورههای پیش از اسلام باز میگردد، گذشتهی ادبی پرباری را نشان میدهند.
زبان و ادبیات در ایران بعد از اسلام
در گذشته، دورههای تاریخ ادبیات را بر مبنای سلسلهها تقسیم بندی میکردند مانند: شعر دورهی غزنوی یا ادبیات دورهی مغول. اما امروزه سیر ادبیات فارسی را بر منبای شاخصها و سنتهای ادبی و با توجه به افراد شاخص و سنتگذار تقسیمبندی میکنند. منظور از شاخصها و سنت گذاران، افرادی هستند. که مهمترین ویژگیهای ادبی یک مقطع را میتوان در آثار آنها پیدا کرد.
تقسیم دورههای ادبی بر این مبنا، لزوماً با تقسیمات سیاسی، تاریخی و جغرافیایی همخوانی و هماهنگی ندارد. گاهی شاعری که از نظر زمانی در دورهای زندگی میکند از لحاظ ادبی و فکری در دوره پس یا پیش از خود قرار میگیرد.
تقسیم بندی دوره های ادبی
1-از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری
2-قرن چهارم، عصر سامانی و آل بویه
3-قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان
4-وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
5-قرن نهم دوره تیموری (782 ـ 907 هجری
6-از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148
7-از میانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاری و زندی و قاجاری و مشروطیت
خطّ
تاریخ پیدایی خط، به درستی معلوم نیست. این اندازه روشن است که نخستین نوشتارهای انسان، بسیار ساده و ابتدایی بوده است؛ به این معنی که با طرزی به دور از ظرافت تصویر چیزها را میکشیدند و به این ترتیب مقصود خود را به دیگران میفهماندند. به این نوع خط « خط تصویری » میگویند.
خط تصویری به تدریج تکامل پیدا کرد و پس از گذشتن از مرحله علامتنویسی (معنی نگاری) به مرحلهی الفبایی قدم گذاشت.
الفبا برای اولین بار در میان فنیقیها، که در سرزمین فنیقی (لبنان کنونی و حوالی آن) سکونت داشتند، رواج پیدا کرد و از آنجا به سایر جاها پراکنده شد. ایرانیان در دوره پادشاهی مادها، علامتهای میخی بابلی را اقتباس کردند و مانند فنیقیها، از آن الفبایی مستقل ترتیب دادند.
خط میخی: الفبایی را که ایرانیان در عهد باستان به کار میبردند، خط میخی نام نهادهاند. این نام گذاری از آن جهت بوده است که برای نوشتن آن از میله آهنی کوچک یا چوبی شبیه به میخ استفاده میکردند و خطهایی که با آن بر لوحههای گلی نقش میکردند شبیه به میخ بود.
این خط که میتوان آن را خط « هجایی » نامید، دارای سی و شش حرف (هجا) بود و از چپ به راست نوشته میشد.
خط اوستایی: تاریخ اختراع خط اوستایی را اواخر دوره ساسانی دانستهاند. از این خط برای نوشتن متون دینی مربوط به آیین زردشتی، به ویژه کتاب اوستا استفاده شده است. این خط از راست به چپ نوشته می شد و چهل و چهار حرف داشت.
تصویر
خط پهلوی: خطی را که ایرانیان در عصر اشکانی و ساسانی به کار میبرند و تا چند قرن بعد از اسلام هم به کار میرفته است، خط « پهلوی» مینامند. کلمهی «پهلوی» اصلاً از واژهی «پژتو» گرفته شده که اسم قوم اشکانی بوده است.
خط پهلوی که قسمت عمده ادبیات پارسی میانه بدان نوشته شده دارای اصلی آرامی (یکی از خطوط سامی) است. این خط بیست و دو حرف (هجا) داشته و به مانند اوستایی از راست به چپ نوشته میشده است.
تصویر
زبان
زبان ایرانیان پیش از اسلام – که مادر و ریشه زبان روز ایران است – پارسی (فارسی) نامیده میشود. این زبان از شاخه زبانهای هندو اروپایی است و به سه دورهی جداگانه تقسیم میشود :
فارسی باستان: که در دورهی هخامنشی رایج بوده و فرمانها و نامههای شاهان به آن زبان نوشته میشده است.
فارسی میانه (پهلوی) :زبانهای ایرانی میانه به دو گروه عمده شرقی و غربی و هر کدام از این دو گروه خود به دو شاخهی شمالی و جنوبی تقسیم میشوند: شاخه شمالی از گروه غربی را «پهلوانیک » (پارتی) و شاخه جنوبی از گروه غربی را « پارسی میانه » میگویند. از شاخه شمالی یا پهلوانیک آثار زیادی در دست نیست اما از شاخهی جنوبی (پارسی میانه) نگارشتهها و نوشتههای بسیار موجود است.
فارسی نو: پس از ورود اسلام به ایران زبان فارسی با استفاده از خط (الفبا) عربی به مرحله نوینی گام نهاد که در اصطلاح بدان فارسی نو (دری) گفته میشود.
تصویر
پیوستگیهای فرهنگی و ادبی دوره ساسانی با عصر اسلامی :
نوشتههای پارسی میانه که از روزگار ساسانیان به دست ما رسیده است. تنها بخشی از ادبیاتی است که در آن زمان وجود داشته است. آثار فراوان دیگری به پارسی میانه وجود داشته که مصنّفان اسلامی از آنها نام بردهاند. برخی از آنها را هم به زبان عربی ترجمه کرده بودند.
از مهمترین این نوشتهها میتوان کتاب «خدای نامه» را نام برد که در اواخر عهد ساسانی پدید آمد و در نخستین سدههای اسلامی چند بار به عربی ترجمه شد.
از روی ترجمههای خدای نامه «سیرَالملوک» ها و «شاهنامه» های متعددی پرداخته شد که یکی از آنها شاهنامهی منثور "ابومنصور عبدالرزاق توسی" است. در کتابهای اخلاقی و آموزش فارسی مانند قابوس نامه، بحرالفواید، نصیحته الملوک و اخلاق ناصری از اندرز نامهها و پند نامهها و پندهای عصر ساسانی کم و بیش استفاده شده است.
در زمینه ادبیات داستانی، علاوه بر روایات پهلوانی و تاریخی، وجود کتابهایی مانند هزار افسانه یا داستانهای مربوط به خسرو و شیرین و هفت پیکر که به دورههای پیش از اسلام باز میگردد، گذشتهی ادبی پرباری را نشان میدهند.
زبان و ادبیات در ایران بعد از اسلام
در گذشته، دورههای تاریخ ادبیات را بر مبنای سلسلهها تقسیم بندی میکردند مانند: شعر دورهی غزنوی یا ادبیات دورهی مغول. اما امروزه سیر ادبیات فارسی را بر منبای شاخصها و سنتهای ادبی و با توجه به افراد شاخص و سنتگذار تقسیمبندی میکنند. منظور از شاخصها و سنت گذاران، افرادی هستند. که مهمترین ویژگیهای ادبی یک مقطع را میتوان در آثار آنها پیدا کرد.
تقسیم دورههای ادبی بر این مبنا، لزوماً با تقسیمات سیاسی، تاریخی و جغرافیایی همخوانی و هماهنگی ندارد. گاهی شاعری که از نظر زمانی در دورهای زندگی میکند از لحاظ ادبی و فکری در دوره پس یا پیش از خود قرار میگیرد.
تقسیم بندی دوره های ادبی
1-از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری
2-قرن چهارم، عصر سامانی و آل بویه
3-قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان
4-وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
5-قرن نهم دوره تیموری (782 ـ 907 هجری
6-از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148
7-از میانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاری و زندی و قاجاری و مشروطیت