12-03-2013، 17:08
روزگار
برای بازی روزگار خود را اماده کرده بودم
اما نمیدانستم روزگار دست مرا خواهد خواند
روزگار چه بازیگریست دلم را به امید برد خوش کرده بودم اما هیچگاه فکر نمیکردم بازنده مطلق این بازی من باشم
از این بازی تنها غم واندوه.تنهایی و غربت.سیاهی و اشک نصیبم گشت و حال به امید بازی اخر زندگی یعنی مرگ روزها را میگذرانم...
برای بازی روزگار خود را اماده کرده بودم
اما نمیدانستم روزگار دست مرا خواهد خواند
روزگار چه بازیگریست دلم را به امید برد خوش کرده بودم اما هیچگاه فکر نمیکردم بازنده مطلق این بازی من باشم
از این بازی تنها غم واندوه.تنهایی و غربت.سیاهی و اشک نصیبم گشت و حال به امید بازی اخر زندگی یعنی مرگ روزها را میگذرانم...