فاشیست=احمق گری دیوانه گری
نازیسم=اصلاح شده ی فاشیست کمرنگ شدن نژادپرستی و عمل به قوانین ناسیونالیسمی(که البته من ازهیچکدام خوشم نمیاد)
هیتلر نژاد پرست نبود چنانکه تعدا زیادی از گارد های اس اس متعلق به غیر المانی ها بود وچندتای انان برای مسلمانها و عراقی ها
[hanzar ss]
محمد امین الحسینی، مفتی اعظم فلسطین در حال دیدن و سلام دادن به لشکر حنضر
اکثر مردم دنیا بر اثر تبلیغات متفقین، آدولف هیتلر را یک نژاد پرست می دانند و می خوانند. اما این تعداد، از واقعیت و حقیقت خبر ندارند و کنترل افکارشان را بدست متفقین داده اند.
گوشه ای از اسنادی که نشان می دهد که هیتلر نژاد پرست نبود، تشکیل " لشکر کوهستانی مسلمانان SS حنضر " بود که این موضوع تهمت نژاد پرستی هیتلر را رد می کند.
قبل از آنکه سر اصل مطلب برویم، این نکته را یاد آور بشیم که لشکر SS گارد شخصی و محافظ هیتلر بود. این لشکر متشکل از افراد ویژه ای بود که به هیتلر وفادار بودند، این افراد را با وسواس خاصی برای خدمت به پیشوا، از دیگر سربازان جدا می کردند.
لشکر حنضر در نتیجه سفر " محمد امین الحسینی " از فلسطین به برلین در سال 1941 و مزاکره با پیشوا آدولف هیتلر بود که در آن توافق شده بود مسلمانانی که مایل به عضویت در لشکر SS هیتلر هستند، تشکیل شود، که با موافقت پیشوا مواجه شد. این لشکر به سرعت تشکیل و با سلاح ها و یونیفورم های آلمانی مجهز شد. این لشکر بعدها در سال 1944 برای مبارزه علیه پارتیزانها بکار گرفته شد.
[amin & Hitler] [amin & hitler]
ملاقات محمد امین الحسینی با پیشوا آدولف هیتلر در برلین، سال 1941
آنگونه که متفقین و یهودیان، هیتلر را به دنیا معرفی می کنند، نه نژاد پرست بود نه بی رحم و نه بیگانه با نژادهای دیگر، وی بین ادیان شرقی، رهبران مذهبی چون «کنفسیوس، بودا و اسلام» را چون فراهم آورندگان «تغذیه روحی» توصیف می کرد. در این زمینه، ارتباط هیتلر با محمد امین الحسینی، مفتی بیت المقدس ( که در ۱۹۴۱ به مرتبه اسیلوم ، رده افتخاری یک ارشد اس اس ، و یک «نسبت نامه نژادی قابل احترام» رسید ) بیشتر نشانه احترام دانسته شده تا سودجویی سیاسی.
[amin]
محمد امین الحسینی در حال فرستادن سلام نازی به مسلمانان عضو وافن اساس.
البته ناگفته نماند ک که مثل همیشه دروغهایی در این باره نیز انتشار یافته، برای مثال گفته میشود:
برگزاری مزاکرات پیشوا با مفتی بیت المقدس در اصل برای سوزاندن و کشتن یهودیان اروپا بوده. و جنگ بوسنی و هرزگوین از تبعات این ملاقات ها بوده است.
دیدار محمد امین با هاینریش هیملر، فرمانده کل SS
لشکر حنضر بعد از جنگ منحل اعلام شد، اما برخی از مسلمانان باقی مانده از این لشکر، به هیتلر وفادار مانده و به فعالیت خود ادامه دادند.
اینم پاسخ نازی های نازی سنتر وقتی گفتم هیتلر نزاد پرست بوده(من که زیاد قانع نشدم)
در کتاب ظهور نازیسم و استیلای هیتلر که مظفر مالک آن را تالیف کرده آورده شده :<<دانشجوی هموطنی برای گذراندن دوره دانشگاه از ایران به پاریس رفته بود.ولی در دانشگاه با داشتن موی سیاه و چهره گندمگون به عنوان یک فرد خارجی و شرقی مورد استهزاء برخی از دانشجویان فرانسوی قرار می گرفت و به علاوه به دلیل ضعف در فرانسه مورد بی مهری استادان قرار می گرفت و به کلی کسل و مایوس شده بود روزی در پارک با چهره ای ناراحت نشسته بود و به فکر ترک تحصیل اجباری و برگشت به کشور بود که فردی میانسال و با لهجه خارجی دلیل افسردگی وی را پرسید. او خود را آلمانی و استاد دانشگاه توبینگن معرفی می کند و می گوید برای شرکت در کنفرانس به فرانسه آمده و در آخر از وی می پرسد آیا مایل هستی که برای ادامه تحصیل به آلمان بیایی ؟دانشجوی ایرانی پیشنهاد را جدی نمی گیرد و با آن موافقت می کند و نشانی محل اقامت و مشخصات خود را به استاد آلمانی می دهد.
دو سه هفته بعد جوان مزبور نامه ای مبنی بر پذیرش و بورسیه تحصیلی از دانشگاه توبینگن همراه یک بیلط قطار دریافت می کند و با آن راهی آلمان می شودو به گرمی از طرف اساتید و دانشجویان با وی برخورد می شود و پس ازگذشت دوران و تحت رفتار های مناسب از طرف آلمانی ها و همچنین محسور تبلیغات نازیسم جوان هموطن ما یکی از دوستداران آلمان و رژیم نازی می شود.وی چهار سال بعد و یک سال و نیم قبل از شروع جنگ جهانی دوم با کسب عنوان مهندسی شیمی (نفت)به وطن بازمی گردد و با اعتقاد کامل به آینده درخشان آلمان بدون آن که با حزب ناسیونال سوسیالیست (نازی)ارتباطی داشته باشد ،کلاس های مجانی برای تدریس زبان آلمانی و آماده سازی داوطلان برای تحصیل در آلمان دایر می نماید و جهت تامین هزینه های تحصیلی با کمک یکی از دوستان و هم فکرانش دستگاه تعاونی کوچکی با انتشار مجله وزین و مفیدی با نام شهاب یه راه می اندازد.وقتی در اوایل جنگ آلمان با انگلستان وارد جنگ می شود او از صمیم قلب امیدوار بود با پیروزی آلمان وضع وطنش تغییر کند ولی پس از شکست های پی در پی آلمان و سقط هیتلر امیدش به یاس می شود.در یکی از روز های ماه می یکی از دوستان خبر می داد که حادثه ی بدی روی اده و مادر آن جوان نیاز به کمک دوستانش دارد نویسنده خود را به منزل وی رسانده و در اتاق محقری جسد بی جان او را روی زمین و در کنارش یرگ کاغذی با نوشته کوتاهی به شرح زیر دید:
<<چون با مغبولیت آلمان آرزوهای من عملی نشد و وطنم زیر پای اشغالگران باقی ماند،زندگی من معنایی ندارد و به زندگی خود پایان می دهم.>>
طرز فکر و روحیه و خودکشی آن جوان خیلی تکان دهنده است چون خودکشی وی با خوردن سیانور به تقلید پیشوای خود بوده است.مساله ای که باید به ان توجه کرد این است که نازی ها نژاد پرست بودند اما نه به معنای نفرت از نژاد های دیگر در واقع نازی ها تنها خواستار حفاظت از نژاد آریا برای بقای نژاد و کشورشان بودند و با سایر نژاد ها با احترام رفتار می کردند. نژاد پرستی آلمانی ها تنها به معنی دوست داشتن نژاد خودشان و احساس اعتماد به نفس و افتخار به کشورشان بود در حالیکه در فرانسه مردم دم از دمکراسی می زدند ،رنگین پوستان را مورد تمسخر قرار می دادند(این الان هم هست چون با ما هم زیاد از این برخورد ها می شه)