15-02-2013، 11:07
قدم های هنوز میلغزند
التهابیست میان ماندن و رفتن
زمزمه لب هایم ساز خداحافظیست
سوسوی نگاهم به دور دست هاست
در دهکده ی دل جای برای ماندن نیست
ویران شده ایست متروک و بی صدا
گاه گاهی صدای حق حق بارانی به پا میکند
اینجا در همسایگی خدا باید برای به اوج رسیدن پرید
التهابیست میان ماندن و رفتن
زمزمه لب هایم ساز خداحافظیست
سوسوی نگاهم به دور دست هاست
در دهکده ی دل جای برای ماندن نیست
ویران شده ایست متروک و بی صدا
گاه گاهی صدای حق حق بارانی به پا میکند
اینجا در همسایگی خدا باید برای به اوج رسیدن پرید