امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستانی ازمردانگی وسخاوت کوروش کبیر

ماساژت ها با نیزه آهنی حمله می کردن وجیغ می کشیدند وبه زنان تجاوز می کردند وخانه ها را آتش می زدند وغذا ها رو به تاراج می بردند ودرمقابل کوروش که روی مردمش غیرت داشت ونمی گذاشت احدی در کشورش ناراحت شود وحقوقش از بین رود وبا وجود پیری(70 سالگی)مثل جوانی برومند اسب زین کرد و به یاری ایران آریایی شتافت ودر راه کشورش فدا شد به راستی که کوروش در تاریخ جاودانه است ومن کوروش را شیرازه ی تاریخ می دانم.اما نحوه کشته شدنش غم انگیز است او درمیدان نبرد نمرد بلکه در چاهی افتاد ولگریانش اورا پیدا نکردند ورفتند وبعد اون زنه اومد و کوروش را دستگیر کرد وسرش را برید وکوروش قبل مرگ گفت:

اکنون که به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید. کام من این است که این احساس در اعمال و رفتار پارسیان مشهود باشد. زیرا من هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت یارم بوده‌ همیشه نیروی من افزون گشته است. آنچنانکه هم امروز نیز احساس نمیکنم که از هنگام جوانی ناتوان تر شده ام.
من دوستان را به خاطر نیکوییهای خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار دیده‌ام.
زادگاه من قطعه کوچکی از آسیا بود. من آن‌را اکنون با افتخار و بلندپایه باز میگذارم. در این هنگام که به دنیای دیگر میگذرم، میهنم را خوشبخت میبینم و از اینرو میل دارم که آیندگان نیز مرا مردی خوشبخت بدانند.
ای پارسیان! من شما را از کودکی چنان تربیت کرده‌ام که پیران را آزرم (شرم)دارید و کوشش کنید تا جوانتران نیز از شما آزرم بدارند.
هرکس باید برای خویشتن، دوستان یکدل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به‌دست نتوان آورد.
به‌نام خدا و نیاکان درگذشته، ای پارسیان اگر میخواهید مرا شاد کنید نسبت به هم آزرم بدارید.
اگرپیکر بیجان مرا یافتید هنگامی که دیگر در این دنیا نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک بازدهید. چه بهتر از اینکه انسان به خاک که اینهمه چیزهای نغز و زیبا میپرورد آمیخته شود.
من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت میبخشد آمیخته شوم.
اکنون احساس میکنم جان از پیکرم میگسلد...
به آخرین اندرز من گوش فرا دارید اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید. به دوستان خود نیکی ورزید.
وبعد اون زن سر کوروش کبیر را قطع کرد و...SadSadSadSadSad

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

داستانی ازمردانگی وسخاوت کوروش کبیر
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط FARID.SHOMPET ، .ali.


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: داستانی ازمردانگی وسخاوت کوروش کبیر - ☭Nicola☭ - 28-02-2012، 20:48


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان