22-01-2013، 20:04
گفـــتی :
برای رسـيدن به تــو همـيشه می مانم ، تا ابــد ...
پرسيدم : واقــعا ؟
خــنديدی و گفتی : انگار نمی دانی چــقدر دوستـت دارم !
روزی که رفــتی
نوشــته بودی : چون دوستـت دارم ، مـی روم ...
خب من
حيران مانده ام !
کدام را بــاور کنم ؟
مــاندنت ، حـرفهايت ، يا دوست داشتنت را ...
به نظر می آيد
تنها حقيقت قابل بــاور
رفتـــن تو بود ...
که آن را هـم ، هنوز بــاور نکــرده ام ..................
برای رسـيدن به تــو همـيشه می مانم ، تا ابــد ...
پرسيدم : واقــعا ؟
خــنديدی و گفتی : انگار نمی دانی چــقدر دوستـت دارم !
روزی که رفــتی
نوشــته بودی : چون دوستـت دارم ، مـی روم ...
خب من
حيران مانده ام !
کدام را بــاور کنم ؟
مــاندنت ، حـرفهايت ، يا دوست داشتنت را ...
به نظر می آيد
تنها حقيقت قابل بــاور
رفتـــن تو بود ...
که آن را هـم ، هنوز بــاور نکــرده ام ..................