عبور ِ همهمه ها پرده را تکان می داد
درختِ سایه به اصرارِ باد جان می داد
حیاط ِ خانه دلش را گرفته بود به دست
حیاط ِ خانه دلش را به آسمان می داد
پدر به خاطر ِِ رفتار ِ آب جاری بود
برادرم به خودش داشت امتحان می داد
صدای ِ سرفه ی من در میان ِ دالان ها
به گوش می آمد ، بوی زعفران می داد
که فصل ، فصل ِ بدی بود ؛ برف می بارید
خدا بهانه به دست ِ فرشتگان می داد
مرا به خواهش ِمرطوب ِ شمعدانی ها
تورا به بارش ِ خوش بخت ِ ناودان می داد
دوباره پلک ِ چپم می پرید و مهتابی
ستاره بازی ِ مهتاب را نشان می داد
به روی ِ شانه ی شب تاق باز خوابیدم
وبی خیالی ِ من کار دست تان می داد
درختِ سایه به اصرارِ باد جان می داد
حیاط ِ خانه دلش را گرفته بود به دست
حیاط ِ خانه دلش را به آسمان می داد
پدر به خاطر ِِ رفتار ِ آب جاری بود
برادرم به خودش داشت امتحان می داد
صدای ِ سرفه ی من در میان ِ دالان ها
به گوش می آمد ، بوی زعفران می داد
که فصل ، فصل ِ بدی بود ؛ برف می بارید
خدا بهانه به دست ِ فرشتگان می داد
مرا به خواهش ِمرطوب ِ شمعدانی ها
تورا به بارش ِ خوش بخت ِ ناودان می داد
دوباره پلک ِ چپم می پرید و مهتابی
ستاره بازی ِ مهتاب را نشان می داد
به روی ِ شانه ی شب تاق باز خوابیدم
وبی خیالی ِ من کار دست تان می داد