دلم دریای آتیشه ، دارم می سوزم از این تب
تو آغوش یكی دیگه ، چرا تو فكرتم هر شب
تو هم شاید شبیه من ، گرفتاری و بی تابی
تو آغوش یكی دیگه ، به یاد من نمی خوابی
نگاهش می كنم انگار ، همه دنیامو گم كردم
نمی دونه كه تو چشماش ، به دنبال تو می گردم
میاد دستامو می گیره ، بهم میگه چقدر سردی
منم می خندمو میگم ، عزیزم اشتباه كردی
این همه حسود بودم و نمی دانستم؟!؟
به نسیمی که از کنارت موذیانه می گذرد
به چشم های آشنا و پر آزار که بی حیا نگاهت میکنند
به آفتابی که فقط تلاش گرم کردن تو را دارد
به همه شان حسادت میکنم
من آنقدر عاشقم که به طبیعت بدبینم
طبیعت پر از نفس های آدمهاست
که مرا وادار میکند حسادت کنم
به تو و رویای نداشته ام.......
تو آغوش یكی دیگه ، چرا تو فكرتم هر شب
تو هم شاید شبیه من ، گرفتاری و بی تابی
تو آغوش یكی دیگه ، به یاد من نمی خوابی
نگاهش می كنم انگار ، همه دنیامو گم كردم
نمی دونه كه تو چشماش ، به دنبال تو می گردم
میاد دستامو می گیره ، بهم میگه چقدر سردی
منم می خندمو میگم ، عزیزم اشتباه كردی
این همه حسود بودم و نمی دانستم؟!؟
به نسیمی که از کنارت موذیانه می گذرد
به چشم های آشنا و پر آزار که بی حیا نگاهت میکنند
به آفتابی که فقط تلاش گرم کردن تو را دارد
به همه شان حسادت میکنم
من آنقدر عاشقم که به طبیعت بدبینم
طبیعت پر از نفس های آدمهاست
که مرا وادار میکند حسادت کنم
به تو و رویای نداشته ام.......