من از نسل زخمی عشقم،
بال هایم را شکسته اند
پرهایم زخمی و خونیست
داغ و درد دوری ات ویرانم کرده
چگونه زیر این باران غم بروم و خیس نشوم؟!
چگونه با قایق شکسته میان این دریای جدایی غرق نشوم!؟
چگونه تا لحظه رسیدن به تو ثانیه ها را تحمل کنم؟!
چگونه ار تب عشق تو بسوزم و تنهاتر از قناری نمیرم؟!
چگونه...؟!
بال هایم را شکسته اند
پرهایم زخمی و خونیست
داغ و درد دوری ات ویرانم کرده
چگونه زیر این باران غم بروم و خیس نشوم؟!
چگونه با قایق شکسته میان این دریای جدایی غرق نشوم!؟
چگونه تا لحظه رسیدن به تو ثانیه ها را تحمل کنم؟!
چگونه ار تب عشق تو بسوزم و تنهاتر از قناری نمیرم؟!
چگونه...؟!