24-12-2012، 15:11
لیوان که رسید،
جان سپرده بود،
قرصی که دیروز روی میز در جست و جوی آب بود
ونیمکتی که در کوچه تا صبح می گریست،
نمی دانست
دیوارهای بی پنجره عاشق نمی شوند...re">
جان سپرده بود،
قرصی که دیروز روی میز در جست و جوی آب بود
ونیمکتی که در کوچه تا صبح می گریست،
نمی دانست
دیوارهای بی پنجره عاشق نمی شوند...re">