23-12-2012، 14:33
خود را محکوم می کنم به تنهایی ها...
به بریدن ها...
باز می گردم با قلبی مصادره شده...
و اشک هایی تاریخ مصرف گذشته ...
و احساسی که رودست خورده !...
وقتی که ریشه اعتمادم از تو سست می شود ...
می گذرم
صدایم را زیر زبانم گاز می گیرم
و بغضم را پشت قلبم چاقو می زنم.
سایه ات پشت سایه ام تکرار می شود
و از سایه ام رد می شود
سایه هایتان....
به بریدن ها...
باز می گردم با قلبی مصادره شده...
و اشک هایی تاریخ مصرف گذشته ...
و احساسی که رودست خورده !...
وقتی که ریشه اعتمادم از تو سست می شود ...
می گذرم
صدایم را زیر زبانم گاز می گیرم
و بغضم را پشت قلبم چاقو می زنم.
سایه ات پشت سایه ام تکرار می شود
و از سایه ام رد می شود
سایه هایتان....