04-12-2012، 15:56
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم
.............
دیگر نگاهم چشم به راه آمدنت نیست آشنای من
دیگر تاب این غمنامه را ندارم
که من ناله کنم و تو باز هم و باز هم نیایی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم
.............
دیگر نگاهم چشم به راه آمدنت نیست آشنای من
دیگر تاب این غمنامه را ندارم
که من ناله کنم و تو باز هم و باز هم نیایی