امتیاز موضوع:
  • 62 رأی - میانگین امتیازات: 4.39
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2)

پبش از تمام شدن سال می آیی
پیش از تمام شدن ماه
پیش از تمام شدن هفته
پیش از تمام شدن این روز
پیش از مرگ این لحظه...

پیش از این که به گریه بیفتم
سرانجام می آیی...

پیش از این که این شعر به پایان رسد
پیش از آن که مرگ از راه رسد...

تو پیش از عشق
تو پیش از مرگ

خدایا
زندگانی ای که بخشیدی چه شیرین است
چه شیرین قطره قطره های جانم را می مکد
و مرا از فرط دردش بی حس میکند
آنقدر سر که دیگر نای ناله کردن هم نیست

چه شیرین ته مانده های آرزوهایم را به آتش بازیش می کشاند
تا نگاه من محو شعله های این آتش بازی شود
و دستانم جستجو کنند خاکستر خاطره ها را

چه شیرین است وقتی دیگر تنها هیچ! مانده برای از دست دادن
وقتی رها می شوم از هر چه دلبستگی است
و آماده می شوم برای چشم بستن و به تو دل باختن
چه شیرین است وقتی چشم از همه برگرفته ام و تنها تو را نگاه میکنم

خدایا زندگانی ای که بخشدی چه شیرین است
که آخرین قطره های تحمل مرا در خود بلعید تا از خود نیز فارغ شوم
تازیانه هایش بر پیکره ی روحم جا مانده و من
سرمست از جستجوی تو تنها سکوت کرده ام....سکوت....

خدایا
شکرت برای هدیه های شیرینت
....


امروز روزی از تقویم ۸۹ بود
اما چه پر حادثه
سیاه پوش پدربزرگ بودم و لحظه لحظه یادش در دلم غوغا به پا میکرد
دلتنگی و غریبی لحظه ای امانم نمیداد
هر آن چشمانم خیس می شد با تصور روز رفتنش


اما من
میان این همه نامردی
باز هم ایستادم و رو به آسمان لبخند زدم


خدای من
درست در تنهاترین نقطه ی زمینم
دل به تو سپردم
هیچ نمیخواهم
فقط گاهی.... نگاهی...
همین....

گاهی
بهانه ای ساده قدرت پیدا میکنه و آدم رو پرت میکنه به خاطرات گذشته اش
خاطراتی که شاید در زمانش خیلی خاص به نظر نرسیدن
اما امروز میبینی چقدر برای هر لحظه شون دلتنگی
و جز افسوس برای گذشتنش و لبخندی برای مزه کردن شیرینیش چیزی نمونده واست

امروز
توی حال و هوای خودم بودم و داشتم از کریدور تاریکمون میگذشتم که
مرد لاغر و قد بلندی که از تمام صورتش فقط ریش پرفسوریشو میتونستم تشخیص بدم
منو پرت کرد به سال آخر دانشجوییم و استادی که حق استادی رو به همه ی دانشجوهاش و البته بیش از همه من تمام کرد و الان ۲ سالی میشه که از ایران رفته
استادی که من هر روز و روزی چند بار جای خالیشو میبینم....

شاید دلیل این اتفاق چشمای آستیگمات من بود
اما برای چند ثانیه تا به اون فرد رسیدم قلبم تند میزد
انگار خودش بود....خود خودش....
یاد دخترک افتادم
چه با نشاط بودم اون سال
همه منو با شلوغی هام میشناختن و آرزوشون بود هم کلینیکم باشن
اون روزا از ته دل میخندیدم
نه برای اینکه از ته دل شاد باشم
اما غرق رویا بودم
غرق عشق به کارم
غرق آرزوهای دور و دراز کاری

اون روزها همه ی زندگیم وقف بچه هایی بود که از ته دل کنارم میخندیدن
و من هر قدم که بهشون نزدیک تر میشدم بیشتر عاشق می شدم
اون روزا
نتیجه های رضایت بخش کارم همه ی امیدم برای زندگی بود
و روح من آروم بود سبک بود غم همه ی دنیا رو کنار زده بود و کنار اون بچه ها پرواز میکرد

و استاد من
کسی بود که بالاترین سهم رو در این احساس من داشت
عشق ورزیدن به کارم رو تحسین میکرد
و من بیشتر جسارت پیش رفتن پیدا میکردم از تائیدش

۲ سال و نیم گذشته
به حرف زیاد نیست اما برای من به اندازه ی یک عمر گذشته
هر روزش اتفاقی افتاده سخت تر از روز قبلش
و من موندم و طی کردن این امتحانا

هنوز سخت نیست برگشتن به اون روزا
اما انگار دیگه این امید هم برای شاد بودن کافی نیست
وقتی بهانه ی روزهات بهانه ی شادی هات دیگه خودت تنها نیستی


نگاهم میره سمت آسمون
بازم خدا رو شکر میکنم
چی از این دنیا می خوام؟؟؟ هیچی....هیچی....
همین که روزا میگذرن و اتفاق بدتری نمی افته خوبه
همین که از عزیزام خبر دارم و میدونم همگی مشغول زندگیشونن خوبه
همین که میدونم هر جا هست سلامته و از پس زندگیش تنهایی برمیاد خوبه
همین که خدا هست خوبه


استاد عزیزم
نه از اینجا خبر داری و نه از من بی معرفت
اما برای هر کلامی که یادم دادی مدیونتم
امیدوارم روزی شاهد برگشتت باشم و قدم های پر افتخارت رو ببینم
امیدوارم شاگرد خوبی برات باشم

امیدوارم بدونی یادت همیشه در دل همه ی شاگردات حفظ میشه
سلامت و موفق باشی هر جا که هستی
 سپاس شده توسط melodi+ ، i think just about you


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
شعر عاشقانه - ghonche - 28-05-2012، 14:43
عشق گمشده - ghonche - 28-05-2012، 14:51
RE: شعر عاشقانه - alianzali - 28-05-2012، 15:08
عشق گمشده - ghonche - 28-05-2012، 15:42
دروغ - ghonche - 28-05-2012، 16:01
قدم - ghonche - 28-05-2012، 16:19
RE: قدم - m تنها - 28-05-2012، 16:25
RE: عشق گمشده - ROMINA98 - 28-05-2012، 16:55
دوره گرد - darya1 - 28-05-2012، 22:17
RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) - best~boy - 04-12-2012، 12:35
درس عشق - destiny - 22-02-2013، 15:20
Alone I sit - parnia tajik - 15-03-2013، 15:34
RE: Alone I sit - parnia tajik - 15-03-2013، 16:56
یه روز دیگه - *devil black* - 17-03-2013، 13:42
ارام باش - istanbul - 12-04-2013، 17:00
RE: ارام باش - ÐeaÐ GiЯl - 12-04-2013، 18:37
RE: ارام باش - poyan lover you - 12-04-2013، 19:11
.... - *Nafas* - 15-04-2013، 16:52
... - pink devil - 15-04-2013، 18:16
از سر دلتنگی! - Esmi - 21-04-2013، 21:08
تو نگرانم نشو... - vida1994 - 24-04-2013، 17:06
بی وفایی چشم ها - melina * - 25-04-2013، 13:18
تنها عشق.......... - HeDyE~×~ - 29-04-2013، 16:27
به سلامتی تو... - ashkyakhee - 01-05-2013، 17:07
RE: به سلامتی تو... - *Nafas* - 01-05-2013، 17:36
RE: به سلامتی تو... - *Nafas* - 01-05-2013، 17:46
RE: من دخترم...... - m.hossein - 01-05-2013، 18:04
RE: Alone I sit - *Nafas* - 01-05-2013، 18:15
RE: به سلامتی تو... - *Nafas* - 01-05-2013، 18:16
RE: من دخترم...... - *Nafas* - 01-05-2013، 18:36
RE: من دخترم...... - *Nafas* - 01-05-2013، 18:41


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 17 مهمان