وقتی که دیگر نبود،
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت،
من در انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد،
من او را دوست داشتم.
وقتی که او تمام کرد،
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد،
من آغاز شدم.
" و چه سخت است تنها متولد شدن،
مثل تنها زندگی کردن،
مثل تنها مردن! "
دکتر شریعتی
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت،
من در انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد،
من او را دوست داشتم.
وقتی که او تمام کرد،
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد،
من آغاز شدم.
" و چه سخت است تنها متولد شدن،
مثل تنها زندگی کردن،
مثل تنها مردن! "
دکتر شریعتی
آبی تر از آنم كه بيرنگ بميرم
از شيشه نبودم كه با سنگ بميرم
من آمده بودم كه تا مرز رسيدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بميرم
تقصير كسی نيست كه اينگونه غريبم
شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميرم...
از شيشه نبودم كه با سنگ بميرم
من آمده بودم كه تا مرز رسيدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بميرم
تقصير كسی نيست كه اينگونه غريبم
شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميرم...