گاهی دلم می گیرد...
از آدمهایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت می دهند
دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمی کند و نوری که تاریکی می دهد
از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند
دلم میگیرد از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد
و نگاهی که به توست و هیچ وقت تو را نمی بیند
از دوستی که برایت دو بال برای پریدن هدیه می آورد
و پرواز را با منفور ترین کلمات معنی می کند
از خودم هم دلم می گیرد
نمی دانم چرا نمی دانم! ! ! . . .
از آدمهایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت می دهند
دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمی کند و نوری که تاریکی می دهد
از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند
دلم میگیرد از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد
و نگاهی که به توست و هیچ وقت تو را نمی بیند
از دوستی که برایت دو بال برای پریدن هدیه می آورد
و پرواز را با منفور ترین کلمات معنی می کند
از خودم هم دلم می گیرد
نمی دانم چرا نمی دانم! ! ! . . .