15-11-2012، 12:01
دای عزیز،
بابا بزرگم میگه که وقتی اون پسر کوچیکی بوده تو هم وجود داشتی، مگه تو چند سال قبل از اون بودی؟
با عشق
دنیس
لازم نیست که نگران من باشی. من همیشه دو طرف خیابان رو نگاه میکنم.
دین
خدای عزیز،
چرا به جای این که بذاری مردم بمیرن و مجبور باشی که آدمای تازة دیگهای بسازی همین آدمایی رو که وجود دارن نگه نمیداری؟
جین
خدای عزیز،
شاید هابیل و قابیل آنقدر همدیگهرو نمیکشتند اگه هر کدوم یه اطاق خواب جداگانه داشتند. برای من و برادرم که مؤثر بوده.
لاری
خدای عزیز، چرا تو این همه معجزه زمانهای قدیم انجام دادی و حالا هیچی انجام نمیدی
سیمور
آقای خدای عزیز،
دلم میخواست آدما رو یه جوری میساختی که آنقدر آسون تیکه پاره نشن. من تا حالا سه جای بخیه و یه دونه جای زخم دارم.
جانت
انتهاي آسمان كجاست؟ دلم ميخواهد به هفت آسمان سفر كنم و انتهاي آسمان را ببينم.
(پروانه صمديكيا كلاس پنجم)
خدايا چرا آدمارو ميميروني و ميبري پيش خودت. خدايا تو چند سالته. اگه تو بميري ميري پيش كي؟
(آزاده. كلاس سوم)
خدايا چرا شيطان را نكشتي؟
(حسين رهنما)
خدايا از تو تشکر مي کنم که وقتي سقف خانمان ريخت من زيرش نبودم. از تو تشکر مي کنم که روپوش امسالم مثل پارسال صورتي نيست. سپاس مي گويم که من به آمپول پني سيلين حساسيت دارم و دکتر هر وقت مي خواهد براي من آمپول بنويسد مادرم مي گويد که حساسيت دارم و دکتر جاي آمپول قرص مي نويسد.
خدايا تو خودت ميداني چند سالت است؟
(درسا. ر)
خدايا تو به من برادر دادي من برادر دوست ندارم.
(شکيبا. ر)
خدايا من سه ساله که دارم فکر ميکنم تو زن هستي يا مرد!
(تينا. الف)
خدايا گراهام بل تلفن را ساخته است، پس تو ميتواني يک تلفن از او بگيري و با ما آدمها حرف بزني.
(کيميا. ب)
خدايا چرا ما را مي خواهي به آن دنيا ببري؟ همين دنيا خوب است.
(الهه. س)
خدايا پدر و مادرم به من فحش ميدهند و دعوا ميکنند پس آنها را ميبري جهنم؟
(ستايش. خ)
خدای عزیز!
تو همانطور که زنها و مردها را ساختی، مدادها و خودکارها را هم ساختی؟
من فکر میکنم مدادها و خودکارها بهتر با هم کنار میآیند و دوست میشوند.
چارلز (12ساله)
خدای عزیز!
از اینکه به مردم فقیر و بیچاره در تمام دنیا کمک میکنی و نیز از اینکه کمک میکنی تا آنان آموزش ببینند، از تو متشکرم.
باید کار سختی باشد. آیا بچههایت در این مورد به تو کمک میکنند یا اینکه آنان مشغول درس و مشق خودشان هستند؟
چِری (12ساله)
خدای عزیز!
در بهشت هم مدرسه داری یا اینکه فرشتهها و خدمتکاران بهشت، زرنگ و باهوش به دنیا میآیند؟
دوریس (11ساله)
خدای عزیز!
اسم «زمین» را از کجا آوردی؟ تا حالا به اینکه آن را عوض کنی، فکر کردهای؟
دوست دارم اسمش «دنیای تام» بشود.
تام (11ساله)
خدای عزیز!
تو ریاضی را اختراع کردی تا حیوانات کشتی نوح را بشماری؟
هنوز هم به آن احتیاج داریم؟
جین (11ساله)
خدای عزیز!
آیا خسته هم میشوی؟ من میشوم. آنوقت ناراحت
میشوی؟ به همین خاطر، رعد و برق و باران راه میاندازی؟
پائولا (11ساله)
- خدای عزیز ، آیا تو خدای حیوونا هم هستی یا خدای اونا یکی دیگه س؟....... از نانسی
- خدای عزیز من به اون عروسی رفتم و اونا وسط کلیسا همدیگه رو ماچ کردن ، اشکالی نداره؟.... از نیل
- خدای عزیز ، من دعاهای کتاب مقدس رو از همه بیشتر دوست دارم آیا تو اونارو چند بار نوشتی تا قشنگ بشن یا از همون اول اونا رو درست نوشتی؟ من همیشه مجبور میشم یه چیزی رو چند دفعه بنویسم تا خوب بشه.... از لوئیس
- خدای عزیز ، آیا در زمان نوشتن انجیل ، مردم واقعا" انقدر رسمی حرف میزدند؟.... از جنیفر
- خدای عزیز ، آیا تو چیزی درباره ی اشیاء پیش از اینکه اختراع بشن می دونی؟.....از چالز
خدای عزیز!
فکر میکنی این روزها به اندازهی کافی، عشق وجود دارد؟
من احساس میکنم مقداری کمبود هست.
کن (9سال)
خداي عزيز!
اگر يکشنبه، مرا توي کليسا تماشا کني، کفشهاي جديدم رو بهت نشون ميدم.
ميگي
خداي عزيز!
شرط ميبندم خيلي برايت سخت است که همه آدمهاي روي زمين رو دوست داشته باشي. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولي من هرگز نميتوانم همچين کاري کنم.
نان
خداي عزيز!
آيا تو واقعاً نامرئي هستي يا اين فقط يک کلک است؟
لوسي
خداي عزيز!
اين حقيقت داره اگر بابام از همان حرفهاي زشتي را که توي بازي بولينگ ميزند، تو خانه هم استفاده کند، به بهشت نميرود؟
آنيتا
خداي عزيز!
آيا تو وافعاً ميخواستي زرافه اينطوري باشه يا اينکه اين يک اتفاق بود؟
نورما
خداي عزيز!
چه کسي دور کشورها خط ميکشد؟
جان
خداي عزيز!
بخاطر برادر کوچولويم از تو متشکرم، اما چيزي که من به خاطرش دعا کرده بودم، يک توله سگ بود.
جويس
خداي عزيز!
وقتي تمام تعطيلات باران باريد، پدرم خيلي عصباني شد. او چيزهايي دربارهات گفت که از آدمها انتظار نميرود بگويند. به هر حال، اميدوارم به او صدمهاي نزني.
دوست تو (اما نميخواهم اسمم رو بگم)
خداي عزيز!
لطفاً برام يه اسب کوچولو بفرست. من فبلاً هيچ چيز او تو نخواسته بودم. ميتواني دربارهاش پرس و جو کني.
بروس
خداي عزيز!
برادر من يک موش صحرايي است. تو بايد به اون دم هم ميداديها! ها!
دني
خداي عزيز!
من ميخواهم وقتي بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با اينهمه مو در تمام بدنش.
تام
خداي عزيز!
فکر ميکنم منگنه يکي از بهترين اختراعاتت باشد.
روث
خداي عزيز!
من هميشه در فکر تو هستم حتي وقتي که دعا نميکنم.
اليوت
خداي عزيز!
از همه کساني که براي تو کار ميکنند، من نوح و داود را بيشتر دوست دارم.
راب
خداي عزيز!
برادرم يه چيزايي درباره به دنيا آمدن بچهها گفت، اما اونها درست به نظر نميرسند. مگر نه؟
مارشا
خداي عزيز!
من دوست دارم شبيه آن مردي که در انجيل بود، 900 سال زندگي کنم.
با عشق کريس
خداي عزيز!
آدمهاي بد به نوح خنديدند ...« تو احمقي چون روي زمين خشک کشتي ميسازي » اما اون زرنگ بود. چون تو رو فراموش نکرد. من هم اگر جاي اون بودم همين کارو ميکردم.
ادي
خداي عزيز!
لازم نيست نگران من باشي. من هميشه دو طرف خيابان را نگاه ميکنم.
دين
خداي عزيز!
فکر نميکنم هيچ کس ميتوانست خدايي بهتر از تو باشد. ميخوام اينو بدوني که اين حرفو بخاطر اينکه الان تو خدايي، نميزنم.
چارلز
خدای عزیز!
من فکر می کنم تو خیلی مهربان و سخاوتمندی . می شه کاری کنی که من بتونم تو جیبی بیش تری داشته باشم؟
مایک ( 11 ساله )
خدای عزیز!
می توانی کاری کنی که من در یکی از سریال های تلویزیونی بازی کنم؟
بتی ( 8 ساله )
از همه ی خوردنی های عالی که می توانیم بکاریم ، ممنونم. دو غذای مورد علاقه ی من هندوانه و بستنی است. خیلی عالی می شه اگر می توانستیم بستنی را هم بکاریم. اگر قصد داری تغییر هایی را به وجود بیاوری ، این کار می تواند فکر خوبی باشد.
مل ( 10 ساله )
"هزاران نفر برای باریدن باران دعا میکنند غافل از آنکه خداوند با کودکی است که چکمههایش سوراخ است."
بابا بزرگم میگه که وقتی اون پسر کوچیکی بوده تو هم وجود داشتی، مگه تو چند سال قبل از اون بودی؟
با عشق
دنیس
لازم نیست که نگران من باشی. من همیشه دو طرف خیابان رو نگاه میکنم.
دین
خدای عزیز،
چرا به جای این که بذاری مردم بمیرن و مجبور باشی که آدمای تازة دیگهای بسازی همین آدمایی رو که وجود دارن نگه نمیداری؟
جین
خدای عزیز،
شاید هابیل و قابیل آنقدر همدیگهرو نمیکشتند اگه هر کدوم یه اطاق خواب جداگانه داشتند. برای من و برادرم که مؤثر بوده.
لاری
خدای عزیز، چرا تو این همه معجزه زمانهای قدیم انجام دادی و حالا هیچی انجام نمیدی
سیمور
آقای خدای عزیز،
دلم میخواست آدما رو یه جوری میساختی که آنقدر آسون تیکه پاره نشن. من تا حالا سه جای بخیه و یه دونه جای زخم دارم.
جانت
انتهاي آسمان كجاست؟ دلم ميخواهد به هفت آسمان سفر كنم و انتهاي آسمان را ببينم.
(پروانه صمديكيا كلاس پنجم)
خدايا چرا آدمارو ميميروني و ميبري پيش خودت. خدايا تو چند سالته. اگه تو بميري ميري پيش كي؟
(آزاده. كلاس سوم)
خدايا چرا شيطان را نكشتي؟
(حسين رهنما)
خدايا از تو تشکر مي کنم که وقتي سقف خانمان ريخت من زيرش نبودم. از تو تشکر مي کنم که روپوش امسالم مثل پارسال صورتي نيست. سپاس مي گويم که من به آمپول پني سيلين حساسيت دارم و دکتر هر وقت مي خواهد براي من آمپول بنويسد مادرم مي گويد که حساسيت دارم و دکتر جاي آمپول قرص مي نويسد.
خدايا تو خودت ميداني چند سالت است؟
(درسا. ر)
خدايا تو به من برادر دادي من برادر دوست ندارم.
(شکيبا. ر)
خدايا من سه ساله که دارم فکر ميکنم تو زن هستي يا مرد!
(تينا. الف)
خدايا گراهام بل تلفن را ساخته است، پس تو ميتواني يک تلفن از او بگيري و با ما آدمها حرف بزني.
(کيميا. ب)
خدايا چرا ما را مي خواهي به آن دنيا ببري؟ همين دنيا خوب است.
(الهه. س)
خدايا پدر و مادرم به من فحش ميدهند و دعوا ميکنند پس آنها را ميبري جهنم؟
(ستايش. خ)
خدای عزیز!
تو همانطور که زنها و مردها را ساختی، مدادها و خودکارها را هم ساختی؟
من فکر میکنم مدادها و خودکارها بهتر با هم کنار میآیند و دوست میشوند.
چارلز (12ساله)
خدای عزیز!
از اینکه به مردم فقیر و بیچاره در تمام دنیا کمک میکنی و نیز از اینکه کمک میکنی تا آنان آموزش ببینند، از تو متشکرم.
باید کار سختی باشد. آیا بچههایت در این مورد به تو کمک میکنند یا اینکه آنان مشغول درس و مشق خودشان هستند؟
چِری (12ساله)
خدای عزیز!
در بهشت هم مدرسه داری یا اینکه فرشتهها و خدمتکاران بهشت، زرنگ و باهوش به دنیا میآیند؟
دوریس (11ساله)
خدای عزیز!
اسم «زمین» را از کجا آوردی؟ تا حالا به اینکه آن را عوض کنی، فکر کردهای؟
دوست دارم اسمش «دنیای تام» بشود.
تام (11ساله)
خدای عزیز!
تو ریاضی را اختراع کردی تا حیوانات کشتی نوح را بشماری؟
هنوز هم به آن احتیاج داریم؟
جین (11ساله)
خدای عزیز!
آیا خسته هم میشوی؟ من میشوم. آنوقت ناراحت
میشوی؟ به همین خاطر، رعد و برق و باران راه میاندازی؟
پائولا (11ساله)
- خدای عزیز ، آیا تو خدای حیوونا هم هستی یا خدای اونا یکی دیگه س؟....... از نانسی
- خدای عزیز من به اون عروسی رفتم و اونا وسط کلیسا همدیگه رو ماچ کردن ، اشکالی نداره؟.... از نیل
- خدای عزیز ، من دعاهای کتاب مقدس رو از همه بیشتر دوست دارم آیا تو اونارو چند بار نوشتی تا قشنگ بشن یا از همون اول اونا رو درست نوشتی؟ من همیشه مجبور میشم یه چیزی رو چند دفعه بنویسم تا خوب بشه.... از لوئیس
- خدای عزیز ، آیا در زمان نوشتن انجیل ، مردم واقعا" انقدر رسمی حرف میزدند؟.... از جنیفر
- خدای عزیز ، آیا تو چیزی درباره ی اشیاء پیش از اینکه اختراع بشن می دونی؟.....از چالز
خدای عزیز!
فکر میکنی این روزها به اندازهی کافی، عشق وجود دارد؟
من احساس میکنم مقداری کمبود هست.
کن (9سال)
خداي عزيز!
اگر يکشنبه، مرا توي کليسا تماشا کني، کفشهاي جديدم رو بهت نشون ميدم.
ميگي
خداي عزيز!
شرط ميبندم خيلي برايت سخت است که همه آدمهاي روي زمين رو دوست داشته باشي. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولي من هرگز نميتوانم همچين کاري کنم.
نان
خداي عزيز!
آيا تو واقعاً نامرئي هستي يا اين فقط يک کلک است؟
لوسي
خداي عزيز!
اين حقيقت داره اگر بابام از همان حرفهاي زشتي را که توي بازي بولينگ ميزند، تو خانه هم استفاده کند، به بهشت نميرود؟
آنيتا
خداي عزيز!
آيا تو وافعاً ميخواستي زرافه اينطوري باشه يا اينکه اين يک اتفاق بود؟
نورما
خداي عزيز!
چه کسي دور کشورها خط ميکشد؟
جان
خداي عزيز!
بخاطر برادر کوچولويم از تو متشکرم، اما چيزي که من به خاطرش دعا کرده بودم، يک توله سگ بود.
جويس
خداي عزيز!
وقتي تمام تعطيلات باران باريد، پدرم خيلي عصباني شد. او چيزهايي دربارهات گفت که از آدمها انتظار نميرود بگويند. به هر حال، اميدوارم به او صدمهاي نزني.
دوست تو (اما نميخواهم اسمم رو بگم)
خداي عزيز!
لطفاً برام يه اسب کوچولو بفرست. من فبلاً هيچ چيز او تو نخواسته بودم. ميتواني دربارهاش پرس و جو کني.
بروس
خداي عزيز!
برادر من يک موش صحرايي است. تو بايد به اون دم هم ميداديها! ها!
دني
خداي عزيز!
من ميخواهم وقتي بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با اينهمه مو در تمام بدنش.
تام
خداي عزيز!
فکر ميکنم منگنه يکي از بهترين اختراعاتت باشد.
روث
خداي عزيز!
من هميشه در فکر تو هستم حتي وقتي که دعا نميکنم.
اليوت
خداي عزيز!
از همه کساني که براي تو کار ميکنند، من نوح و داود را بيشتر دوست دارم.
راب
خداي عزيز!
برادرم يه چيزايي درباره به دنيا آمدن بچهها گفت، اما اونها درست به نظر نميرسند. مگر نه؟
مارشا
خداي عزيز!
من دوست دارم شبيه آن مردي که در انجيل بود، 900 سال زندگي کنم.
با عشق کريس
خداي عزيز!
آدمهاي بد به نوح خنديدند ...« تو احمقي چون روي زمين خشک کشتي ميسازي » اما اون زرنگ بود. چون تو رو فراموش نکرد. من هم اگر جاي اون بودم همين کارو ميکردم.
ادي
خداي عزيز!
لازم نيست نگران من باشي. من هميشه دو طرف خيابان را نگاه ميکنم.
دين
خداي عزيز!
فکر نميکنم هيچ کس ميتوانست خدايي بهتر از تو باشد. ميخوام اينو بدوني که اين حرفو بخاطر اينکه الان تو خدايي، نميزنم.
چارلز
خدای عزیز!
من فکر می کنم تو خیلی مهربان و سخاوتمندی . می شه کاری کنی که من بتونم تو جیبی بیش تری داشته باشم؟
مایک ( 11 ساله )
خدای عزیز!
می توانی کاری کنی که من در یکی از سریال های تلویزیونی بازی کنم؟
بتی ( 8 ساله )
از همه ی خوردنی های عالی که می توانیم بکاریم ، ممنونم. دو غذای مورد علاقه ی من هندوانه و بستنی است. خیلی عالی می شه اگر می توانستیم بستنی را هم بکاریم. اگر قصد داری تغییر هایی را به وجود بیاوری ، این کار می تواند فکر خوبی باشد.
مل ( 10 ساله )
"هزاران نفر برای باریدن باران دعا میکنند غافل از آنکه خداوند با کودکی است که چکمههایش سوراخ است."