30-12-2022، 16:10
بسم الله الرحمن الرحیم
توحید
دلایل وجود خداوند
این مساله از بدیهیات و یقینیات هستش که اصلا نیاز به اثبات نداره ولیکن ما متعجب هستیم از افرادی که منکر خداوند متعال هستند
ما دعوت میکنیم از تمام افرادی که منکر خداوند هستند و معتقدند خدایی وجود نداره، برای ما اثبات کنند که خدایی وجود نداره و به سوالات ما پاسخ دهند
دلایل عقلی برای اثبات وجود خداوند
1. برهان نظم
جهان طبیعت در بردارنده پدیدههای منظم است؛
هر نظمی نیازمند تدبیر و چارهاندیشی فاعلی نظم آفرین است؛
جهان آفرینش، ناظم و آفرینندهای دارد که آنرا نظم میبخشد.
هنگامى كه به اين جهان پهناور نگاه مىكنيم، در ابتدا عالم را به صورت موجوداتى پراكنده مىبينيم، زمين و آسمان و خورشيد و ماه و ستارگان و انواع گياهان و حيوانات، اما هر چه بيشتر دقت كنيم مىبينيم، اجزاء و ذرات اين عالم چنان به هم مربوط و پيوسته است كه، مجموعاً يك واحد منسجم را تشكيل مىدهد، و يك سلسله قوانين معين، بر سراسر اين جهان حكومت مىكند.
هر قدر پيشرفت علم و دانش بشرى بيشتر مىشود، وحدت و انسجام اجزاى اين جهان آشكارتر مىگردد، تا آنجا كه گاهى آزمايش روى يك نمونه كوچك (مانند افتادن يك سيب از درخت) سبب مىشود قانون بزرگى كه بر تمام عالم هستى حكومت مىكند كشف گردد «قانون جاذبه»
اين وحدت نظام هستى، و قوانين حاكم بر آن، و انسجام و يكپارچگى در ميان اجزاى آن، نشان مىدهد كه خالق آن يكتا و يگانه است.
2. برهان صرف الوجود
خداوند وجود مطلق است، و هيچ قيد، شرط و حدّى براى او نيست؛
چنين وجودى مسلماً نامحدود خواهد بود؛ چرا كه اگر محدوديتى پيدا كند، بايد آلوده به عدم گردد، و ذات مقدسى كه هستى از آن مىجوشد، هرگز مقتضى عدم و نيستى نخواهد بود و چيزى در خارج نيست كه عدم را بر او تحميل كند، بنابراين، محدود به هيچ حدّى نمىباشد.
از سوى ديگر، دو هستى نامحدود در عالم تصور نمىشود؛ زيرا اگر دو موجود پيدا شود، حتماً هر يك از آنها فاقد كمالات ديگرى است، يعنى كمالات او را ندارد، و بنابراين هر دو محدود مىشوند، و اين خود دليل روشنى است بر يگانگى ذات خداوند متعال
3. برهان علیت
جهان معلول است.
هر معلولی نیازمند علتی است و تسلسل در علتها محال است.
پس جهان نیازمند علتی است که معلول نباشد که آن خداوند متعال است (علت العلل یا علت اولی).
4. برهان تمانع
هرگز تدبیر دو (یا چند) خدا، و بهطور کلی مدبِّر، به طور منسجم و استوار بر نظامی هماهنگ اجرا نمیشود و ناگزیر باید دست کم یکی از آنان را عاجز دانست، چرا که فرض حاکمیتِ بیش از یک تدبیر بر عالم خلقت مستلزم فساد در آن است. بنابراین، فقط یک خدا مدیر و مدبّر عالم است.
5. برهان امکان و وجوب
هر موجودی که فرض شود، یا ممکن الوجود است یا واجب الوجود.
وجود هر ممکن الوجودی از غیرش است؛ زیرا ممکن الوجود برای وجود یافتن، نیازمند علتی غیر از خودش است.
آن علت یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود. اگر آن علت، واجب الوجود باشد، مطلوب (اثبات واجب الوجود) ثابت است؛ اگر ممکن الوجود باشد، برای موجود شدن نیازمند به علتی غیر از خود است. درباره علت دوم نیز دو گزینه واجب الوجود و ممکن الوجود بودن تکرار میشود.
بنابراین سلسله ممکن الوجودها باید به واجب الوجود منتهی شود یا به دور یا تسلسل منتهی میشود.
دور و تسلسل هر دو محالند.
بنابراین سلسله ممکن الوجودها باید به واجب الوجود منتهی شود.
6. برهان حرکت
جهان دارای حرکت است. هر مُتحرِّکی نیازمند مُحرِّکی(حرکتدهنده) است (اصل علیت). تسلسل در علتها محال است. پس سلسله حرکات باید منتهی شوند به حرکتدهندهای که خود ثابت بوده و دارای حرکت نیست (مُحرِّک نامُتحرِّک اول). از نظر برخی برهان حرکت، توانایی اثبات خدا و صفات او را ندارد و با آن تنها میتوان ماوراء طبیعت (مُحَرِّک نامُتَحَرِّک مجرد) را اثبات کرد.
7. برهان حدوث
تمام موجودهایی که در عالم مشاهده میشود، حادث هستند. بر اساس اصل علیت و باطل بودن دور و تسلسل، هر موجودی که زمانی نبوده و بعد به وجود آمده است، نیاز به خالقی دارد که خودش حادث نیست. بنابراین، خدا به عنوان موجودی که همیشه بوده است و بقیه موجودها را در زمان بوجود آورده است، ثابت میشود.
8. برهان صدیقین
اصل وجود، عدم را نمیپذیرد؛
آنچه قابلیت عدم ندارد و عدم نمیپذیرد، واجب الوجود است؛
اصل هستی، واجب الوجود است.
با توجه به این که اصل هستی، مسئلهای بدیهی است و هر کسی آنرا قبول دارد، وجود واجب الوجود بالذات که همان خدای ادیان است، نیز امری بدیهی است و نیازی به اثبات ندارد و با کوچکترین توجهی میتوان به آن رسید.
9. دعوت عمومى انبياء به خداوند يگانه
اگر دو واجب الوجود در عالم بود، هر دو بايد منبع فيض باشند؛ زيرا يك وجود بى نهايت كامل، ممكن نيست در نور افشانى بخل ورزد؛ چرا كه عدم فيض براى وجود كامل، نقص است، و حكيم بودن او ايجاب مىكند: همگان را مشمول فيض خود قرار دهد.
اين فيض دو شاخه دارد: فيض تكوينى (در عالم خلقت)، و فيض تشريعى (در عالم هدايت) بنابراين، اگر خدايان متعددى وجود داشت، بايد فرستادگانى از نزد همه آنها بيايند، و فيض تشريعى آنها را به همگان برسانند.
حضرت على عليه السلام در وصيت نامهاش براى فرزند گراميش امام مجتبى عليه السلام مىفرمايد: «وَ اعْلَمْ يا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَا تَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطانِهِ، وَ لَعَرَفْتَ أَفْعالَهُ وَ صِفاتِهِ، وَ لَكِنَّهُ إِلهٌ واحِدٌ كَما وَصَفَ نَفْسَه»
«بدان فرزندم! اگر پروردگارت همتائى داشت، فرستادگان او به سراغ تو مىآمدند و آثار ملك و سلطان او را مشاهده مىكردى، و به افعال و صفاتش آشنا مىشدى، ولى او معبودى يكتا است، همان گونه كه خودش توصيف كرده است».
اما دليل بر عدم وجود هر گونه تركيب و اجزاء در ذات پاك او روشن است؛ زيرا اگر براى او اجزاء خارجيه باشد، طبعاً نيازمند به آنها است، و نياز براى واجب الوجود غير معقول است.
و اگر «اجزاء عقليه» (تركيب از ماهيت و وجود يا از جنس و فصل) منظور باشد، آن نيز محال است؛ زيرا تركيب از «ماهيت» و «وجود» فرع بر محدود بودن است، در حالى كه مىدانيم: وجود او نامحدود است و تركيب از «جنس» و «فصل» فرع برداشتن ماهيت است، چيزى كه ماهيت ندارد، جنس و فصل هم ندارد.
دلایل قرآنی
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
بگو: او خدای یکتاست؛
آیه 1 سوره اخلاص
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
خدای یکتا که جز او هیچ معبودی نیست، زنده و قائم به ذات [و مدّبر و برپا دارنده و نگه دارنده همه مخلوقات] است، هیچ گاه خواب سبک و سنگین او را فرا نمی گیرد، آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست. کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه را پیش روی مردم است [که نزد ایشان حاضر و مشهود است] و آنچه را پشت سر آنان است [که نسبت به آنان دور و پنهان است] می داند. و آنان به چیزی از دانش او احاطه ندارند مگر به آنچه او بخواهد. تخت [حکومت، قدرت و سلطنت] ش آسمان ها و زمین را فرا گرفته و نگهداری آنان بر او گران و مشقت آور نیست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است.
آیه 255 سوره بقره
لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّه لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّه رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُون
«اگر در زمين و آسمان خدايانى جز خداوند يگانه بود، زمين و آسمان به فساد كشيده مىشد، و نظام جهان به هم مىخورد، پس منزه است خداوندى كه پروردگار عرش است، از آنچه آنها توصيف مىكنند»
آیه 22 سوره انبیا
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ
[آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند] یا آنکه وقتی درمانده ای او را بخواند اجابت می کند و آسیب و گرفتاریش را دفع می نماید، و شما را جانشینان [دیگران در روی] زمین قرار می دهد؟ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد؟!] اندکی متذکّر و هوشیار می شوند.
آیه 62 سوره نمل
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَٰهٍ ۚ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ
خدا هیچ فرزندی برای خود نگرفته است، و هیچ معبودی با او نیست؛ [اگر جز خدا معبودی بود] در این صورت هر معبودی [برای آنکه به تنهایی و مستقل تدبیر امور کند] آفریده های خود را با خود می برد [و از مدار تصرف دیگر معبودان خارج می کرد] و بر یکدیگر برتری می جستند. منزّه و پاک است خدا از آنچه [او را به آن] وصف می کنند.
آیه 91 سوره مومنون
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ
یا آنها بی هیچ آفریده شدهاند، یا خود خالق خویشند؟!
آیه 35 سوره طور
إِنَّ إِلَٰهَكُمْ لَوَاحِدٌ
که بیتردید معبود شما یگانه است
آیه 4 سوره صافات
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
خداوند، (با ایجادِ نظامِ واحدِ جهانِ هستی،) گواهی میدهد که معبودی جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهای بر این مطلب،) گواهی میدهند؛ در حالی که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد؛ معبودی جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است.
آیه 18 سوره آل عمران
و آیات فراوان دیگری که بر این مساله تاکید کرده اند و ما فقط به همین مقدار بسنده میکنیم.
دلایل روایی
امیرالمؤمنین علی علیه السلام: «لا اله الّا اللهُ لا شریکَ لَهُ لَیْسَ مَعَهُ اِلهٌ غَیْرُهُ»
جز خدای یگانه خدایی نباشد و هیچ شریکی برای او نیست (و) جز او معبودی نیست.
نهج البلاغه، خطبه 35
امیرالمؤمنین علی علیه السلام: «وصیَتی لَکُم لا تُشرِکٌوا باللهِ شَیئاً»
سفارش من به شما آن است که هرگز برای خدا شریکی قرار ندهید.
نهج البلاغه، نامه 23
امیرالمؤمنین علی علیه السلام: «وَ اعْلَمْ يا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَا تَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطانِهِ، وَ لَعَرَفْتَ أَفْعالَهُ وَ صِفاتِهِ، وَ لَكِنَّهُ إِلهٌ واحِدٌ كَما وَصَفَ نَفْسَه»
بدان فرزندم! اگر پروردگارت همتائى داشت، فرستادگان او به سراغ تو مىآمدند و آثار ملك و سلطان او را مشاهده مىكردى، و به افعال و صفاتش آشنا مىشدى، ولى او معبودى يكتا است، همان گونه كه خودش توصيف كرده است.
نهج البلاغه، نامه 31
امام صادق علیه السلام: «اَساسُ الدّینِ التوحیدُ … امّا التَوحیدُ فَأَنْ لا تَجوَزّ علی ربِّکَ ما جاز علیْکَ»
اساس دین، توحید است ... توحید آن است که سزاوار نشماری پروردگارت را به آنچه خود شایسته آن هستی (صفات مخلوقات را به او نسبت ندهی).
بحار الانوار، ج 5، ص 17
امام صادق علیه السلام: «دَلَّ صِحَّةُ الْاَمْرِ وَ التَّدْبِیرِ وَ ائْتِلافُ الْأمْرِ عَلى أَنَّ الْمُدَبِّرَ واحِدٌ»
«درستی اداره و تدبیر عالم و پیوستگی آن دلیل یگانگی مدبر آن است.»
توحید صدوق، ص ۲۵۰
امیرالمؤمنین علی علیه السلام: «هو واحدٌ لَیْسَ لَهُ فی الاَشْیاءِ شَبَه …»
خداوند یکتا است و برای او مثل و مانندی نیست.
«المحجة البیضاء، ج 1، ص 214»
امیرالمؤمنین علی علیه السلام: «لا توحید اِلّا بِالاِخلاصِ»
اعتقاد به توحید، بدون اخلاص حاصل نمی شود.
تحف العقول، ص 64
و روایات فراوانی دیگری که در مورد این بخش دلالت دارد