04-12-2021، 14:32
ملا محمدمحسن فیض کاشانی (۱۰۹۱-۱۰۰۷ ق)، فقیه، محدث، مفسر نامی شیعه در قرن یازدهم هجری است. فیض از محضر عالمان بزرگ عصر خویش نظیر محمدتقی مجلسی، شیخ بهایی و ملاصدرا بهرهمند بود و خود دانشمندان برجستهای همچون علامه مجلسی و سید نعمت الله جزایری را پرورش داد. «تفسیر صافی» و «الوافی» از آثار ماندگار او به شمار میآیند.
ولادت و نسب
محمد مشهور به ملا محسن در چهاردهم ماه صفر سال ۱۰۰۷ ق. در یکی از معروفترین خاندان علم، عرفان و ادب، که سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن میرسد در کاشان به دنیا آمد.
پدرش رضی الدین شاه مرتضی (۹۵۰ ـ ۱۰۰۹ ق) فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله کاشانی (متوفی ۹۸۸ ق) و ضیاء الدین محمد رازی (متوفی ۱۰۹۱ ق) بوده است. مادر او زهرا خاتون (متوفی ۱۰۷۱ ق) بانویی عالم و شاعر، دختر ضیاء العرفا رازی (از عالمان بزرگ شهر ری) بوده است. جد فیض تاج الدین شاه محمود فرزند ملا علی کاشانی، عالم و عارف، شاعر و از ناموران زمان خویش در کاشان بوده و در آن جا مدفون است.[۱]
تحصیلات و استادان
ملا محسن چهارمین فرزند شاه مرتضی در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس دایی و عمویش[۲] تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برداران خود باهوشتر بود مقدمات علوم دینی و بخش هایی از آن را تا سن بلوغ در کاشان نزد عمو و دایی اش نورالدین محمد مشهور به حکیم و آخوند نورا (متوفی ۱۰۴۷ ق) فراگرفت.
بیست ساله بود که با برادر بزرگش عبدالغفور برای ادامه تحصیل به اصفهان که در آن روزگار پایتخت کشور و مرکز تجمع علمای بزرگ و اساتید ماهر در رشتههای مختلف علوم اسلامی بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب که در هیچ یک از شهرهای ایران و دیگر ممالک اسلامی یافت نمیشد بیشترین بهرهها و استفاده های علمی را برد.[۳]
مشهورترین استادان اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملا محمدتقی مجلسی (متوفی ۱۰۷۰ ق)، شیخ بهایی (متوفی ۱۰۳۱ ق) در علوم فقه و حدیث و تفسیر، و میرداماد (متوفی ۱۰۴۰ ق)، میرفندرسکی (متوفی ۱۰۵۰ ق) و ملاصدرا (متوفی ۱۰۵۰ ق) در فلسفه، عرفان و کلام بودهاند.
پس از آن ملا محسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی (متوفی ۱۰۲۸ ق) به شیراز، از اصفهان به آن جا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت و به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد و استفادههای شایان برد.
در این سال ها که فیض از تقلید مستغنی و برای حج، مستطیع شده بود، عازم بیت الله الحرام گردید و در آن جا به ملاقات شیخ محمد فرزند حسن بن زین الدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰ ق) رفت و از آن بزرگوار نیز پس از استفادههای علمی، اجازه روایت و نقل حدیث دریافت کرد.[۴]
او پس از مراجعت از مکه به شهرهای دیگر ایران مسافرت کرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد تا زمانی که ملاصدرا از شیراز به قم مهاجرت کرد و در کهک قم اقامت گزید. در این موقعیت که ملاصدرا دوره ریاضت و علم باطنی را شروع کرده بود، ملامحسن و ملا عبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایی او بودند و در مصاحبت های شبانه روزی با استاد استفاده کامل معنوی میبردند.
در این دوران (۱۰۴۰ ـ ۱۰۲۹ ق) ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملا محسن و ملا عبدالرزاق تزویج کرد و آن دو شاگرد و داماد را به «فیض» و «فیاض» لقب داد. در همین زمان از سوی حاکم شیراز از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز به همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیک به دو سال در آن جا ماند. بعد از این مدت او به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ و ترویج و تألیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و کاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه نمود.[۵]
شاگردان
ملا محسن فیض شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفادههای علمی و معنوی، از او به کسب اجازههای اجتهاد و نقل حدیث نیز مفتخر گردیده بودند. برخی از شاگردان ایشان عبارتند از:
ملا محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷ ـ ۱۱۱۱ ق) مؤلف بحارالانوار.
سید نعمت الله جزایری (متوفی ۱۱۱۲ ق).
قاضی سعید قمی (متوفای ۱۱۰۳ ق).[۶]
محمد مشهور به عَلَم الهدی (۱۰۲۹ ـ ۱۱۱۵ ق): فرزند فیض که از دوران کودکی تا پایان عمر نزد پدر حضور داشته و در تألیف و تصنیف کتاب و رسالهها با او همکاری میکرده است. علم الهدی از پدر چندین اجازه مختصر و طولانی دریافت نموده و خود او دارای آثار علمی مانند «معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه» میباشد.[۷]
احمد مشهور به معین الدین (۱۰۵۶ ـ ۱۱۰۷ ق): فرزند دیگر فیض که او نیز در فقه و حدیث متبحر و دارای تألیفانی بوده است.[۸]
محمد مؤمن فرزند عبدالغفور (برادر فیض): از فقیهان و مدرسان عصر خود که در یکی از شهرهای مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینی اشتغال داشته است.
شاه مرتضی دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نام های محمد هادی و نورالدین محمد که هر سه از فاضلان عصر خود و دارای کتاب و رسالههای متعدد بودهاند.[۹]
ضیاء الدین محمد: او فرزند حکیم نورالدین، دایی فیض (متوفی ۱۰۴۷ ق) است که عالمی حکیم و عارفی دانشمند و شاعر بوده است.[۱۰]
ملا شاه فضل الله و ملا علامی: خواهرزادگان فیض و فرزندان ملامحمد شریف. این دو در علوم عقلی و نقلی صاحب نظر بودند و شاه فضل الله حدود چهل تألیف در موضوعات فقه، تفسیر و کلام داشته است.
آثار و تألیفات
فیض کاشانی عمر خود را صرف تعلیم، تدریس و تألیف کرد. او پس از کسب معارف و استفاده علمی و معنوی از استادان بزرگ خود نوشتن کتاب و رساله را از هیجده سالگی آغاز نمود و در طی ۶۵ سال نزدیک به دویست جلد اثر نفیس در علوم و فنون مختلف تألیف کرد. فیض در فهرستهای متعددی که خود نگاشته تعداد تألیفات و تصنیفات را تا هشتاد جلد ذکر کرده و فرزندش علم الهدی تعداد آثار او را یکصد و سی جلد نام برده است. اما برابر فهرست تهیه شده از سوی ادیب و شاعر معاصر آقای مصطفی فیضی تعداد کتاب ها و رسالههای فیض قریب به یکصد و چهل مجلد بالغ میگردد[۱۱] که اکثر آن ها به زیور طبع آراسته شده است. در این جا به چند تألیف مهم فیض که در علوم مختلف نگاشته شده اشاره میکنیم:
تفسیر صافی: از کتب معتبر در تفسیر قرآن است. فیض این تفسیر را در سال ۱۰۷۵ ق با مطالعه اکثر تفاسیر قرآن (از سنی و شیعه) نوشته و در ضمن بیان آیات، روایات معتبر و مستند شیعه را گردآورده است.
تفسیر اصفی: این تفسیر تلخیص صافی است که در سال ۱۰۷۷ ق. نوشته شده است.
تفسیر مصفی: برگزیده مطالب تفسیری «تفسیر اصفی» میباشد.
الوافی: محدث کاشانی برای نوشتن کتاب وافی چهار کتاب معتبر حدیث شیعه (کافی، تهذیب، استبصار، من لایحضره الفقیه) را در سال (۱۰۶۸ ق) تنقیح و با حذف احادیث مکرر، آن را یک جا در اجزای متعدد جمع کرده و پس از آن فرزندش علم الهدی با نوشتن و افزودن یک جزء که شامل معرفی رجال حدیث، کشف رموز و... بوده، آن را تکمیل کرده است.
الشافی: منتخبی از احادیث «الوافی» است که در سال (۱۰۸۲ ق) نگاشته شده است.
نوادر الاخبار فيما يتعلق باصول الدين: مجموعه احادیث نقل نشده در کتب معتبر را گردآورده است.
المحجة البیضاء: فیض در سال ۱۰۴۶ ق. کتاب «احیاء العلوم» غزالی را تنقیح و تصحیح کرد و با استفاده از احادیث و روایات معتبر شیعه آن را شرح و تکمیل نمود. سپس در سال ۱۰۹۰ ق. المحجة را تلخیص و به نام «الحقایق» ارائه کرد.
مفاتیح الشرایع: از کتب روایی فقهی و استدلالی فیض است که در سال ۱۰۴۲ ق. نگاشته شده. این کتاب دربردارنده همه ابواب فقه است. فیض با عنایت شدید به کتاب و سنت معصومین علیهم السلام و گریز از به کارگیری دلایل عقلی و اجتهاد به رأی، راه نوی فرا روی پژوهشگران در علم فقه قرار داده است. این کتاب از آغاز تألیف مورد توجه مجتهدان و محدثان بوده و تاکنون چهارده شرح و چندین حاشیه بر آن کتاب نگاشته شده که از جمله آنها شرح محمدباقر وحید بهبهانی (بزرگ مجتهد قرن دوازدهم) شایان ذکر است.[۱۲]
از کتب کلامی و عرفانی حکیم و عارف کاشانی، کتاب «اصول المعارف» در چند جلد (تألیف سال ۱۰۴۶ ق)، «اصول العقائد» (۱۰۳۶ ق)، رسالههای «علم الیقین»، «حق الیقین»، «عین الیقین»، «الحق المبین» و «الجبر والاختیار» و «كلمات مكنونه» و... میباشند.
در موضوع اخلاق و ادب، کتب و رسالههای متعددی به زبان فارسی و عربی نگاشته است. از آنها «ضیاء القلب» (تألیف در سال ۱۰۵۷ ق) «الفت نامه» و «زاد السالک» (بین سال های ۱۰۴۰ ـ ۱۰۳۰ ق)، «شرح الصدر» (۱۰۶۵ ق)، «أذکار مهمه»، «راه صواب»، «گلزار قدس»، «آب زلال»، «دهر آشوب»، «شوق الجمال»، «شوق المهدی»، «شوق العشق» و دیوان قصائد، غزلیات و مثنویات میباشند.
شخصیت فیض
از مطالعه و سیر در کتاب ها و رسالههای اخلاقی، عرفانی و شرح حال هایی که به قلم خود فیض یا شاگردان و دیگر علما نوشتهاند، این گونه دریافت میشود که فیض به دلیل کثرت تألیفات و تصنیفات و تنوع آنها، عالم و دانشمندی پرکار و جامع در علوم و فنون بوده و سال های متمادی به امر تعلیم و تعلم و افاضه اشتغال داشته است.[۱۳]
او دارای منشی عالی و نظراتی بلند و از عناوین و القاب گریزان بوده و از به دست آوردن شهرت و قدرت با وجود امکانات خودداری میکرده است. وی گوشهگیری و انزوا را برای کسب علم باطنی و دانش و تفکر مفید، بر همه چیز ترجیح داده است.[۱۴] از رفتن به مهمانی و مجالست با اصحاب و انصار دیوان (حکومت) فاصله میگرفته و در جستجوی اهل کمال و کاوش های علمی مسافرت های زیاد کرده است.
فیض در بیان آراء و نظریات خود صریح بوده و از ریاء و تظاهر و تملق پرهیز میکرده و نارضایتی خود را از هرگونه بیبندباری، تظاهرات صوفیانه، تقدس خشک، عالم نماهای دنیاپرست ابراز مینموده است.
در راه اعتلای کلمه حق و عقاید راستین شیعه هیچ ترسی و هراسی به خود راه نداده و آرزوی او این بوده است که مسلمانان همه سرزمین ها بدور از تفرقه و پراکندگی همزیستی داشته باشند. این حکیم فرزانه خود را مقلد حدیث و قرآن و تابع اهل بیت علیهم السلام معرفی کرده و میگوید: من هر چه خواندهام از یاد من برفت الا حدیث دوست که تکرار میکنم.[۱۵]
در سرودن اشعار مختلف به زبان فارسی و عربی توانا و این فن را فرع بر علوم و دانستنیهای دیگر خود شمرده و به تبعیت از اساتید خود ملاصدرا، میرداماد و شیخ بهایی که نیکو شعر میسرودند، رباعیات، غزلیات، قصاید و مثنویهایی دارد که در چند کتاب و رساله گردآوری شده است.[۱۶]
آراء و اندیشههای فیض
در لابهلای نوشتهها و گفتههای فیض نظرات و آراء ویژهای در مسائل فقهی، فلسفی و کلامی به چشم میخورد که گویای شخصیت واقعی اوست و نیز از این آثار به سیر تطور افکار و اندیشههای او و زمانش پی میبریم. برخی فیض را در زمره اخباریان میدانند.
ایشان در تمامی ابواب فقه چنانچه از کتاب فقهی روایی او «مفاتیح الشرایع» استفاده میشود نظراتی خاص دارد.[۱۷] یکی از فتاوا و نظریات مهم فیض که در موضوع غنا شهرت دارد بدین شرح است: «فیض به استناد روایاتی معتبر غنا (آواز خوانی) را در مجالس عروسی جایز و همچنین در رساله «مشواق» خود غنا و خواندن اشعار دینی و اخلاقی را به صورت خوش برای ترویح روح مؤمنان جایز دانسته است. اما در همه آثار او با بیانی روشن مردم را از هر گونه استفاده باطل از غنا و لهو و لعب برحذر داشته و گفته است: در عصر حکومت اسلامی اموی و عباسیان که با ائمه اطهار علیهم السلام هم عصر بودهاند، غنا به گونه مبتذل در درباریان رواج داشت به طوری که زنان مغنیه در مجالس خلفا و وزرا در میان رجال به لهو و لعب مشغول بودند و بدون شک این نوع غنا نمیتوانسته است مورد قبول پیشوایان بر حق امامیه باشد».[۱۸]
عدم شرط خشک بودن محل مسح در وضو؛ کفایت هر غسلی از وضو، و وجوب عینی نماز جمعه، از دیگر آرای خاص فیض کاشانی است.
وفات
ملا محسن فیض کاشانی در سال ۱۰۹۱ قمری در ۸۴ سالگی در کاشان بدرود حیات گفت و در قبرستانی که در زمان حیاتش زمین آن را خریداری و وقف نموده بود، به خاک سپرده شد.
بهرِ دانش عاشقان را حاجت استاد نیست
هر ڪه ورزد عشق بیاستاد دانشور شود
یارب چمن حُسن تو،خرّم زچه آبست
ڪاندر نظرم، هر چه به جز توست سرابست
پروا نڪند زآتش جـانسـوز جهنم
آن سینه، ڪه بر آتش عشق تو ڪبابست
از سر ڪویش ڪجا من می توانم پاڪشید
این سر سودا پرستم ترک او ڪی می ڪند
بهرِ دانش عاشقان را حاجت استاد نیست
هر ڪه ورزد عشق بیاستاد دانشور شود
#فیض_ڪاشانی