25-10-2021، 5:59
لوس، کم حرف، مامانی
خیلی ازون موقع ها بدم میاد :>
وقتی مامانم میخواس بره بیرون ب پاش میچسبیدم و گریه میکردم ولی تش میرفت و انقد گریه میکردم ک خوابم میبرد -_-
هر موقع بیدار میشدم بی دلیل گریه میکردم :|
تا هفت سالگی شبا تو اتاق مامان بابام میخوابیدم مامانم بغلم میکرد میبرد رو تخت خودم دوباره نصف شب بیدار میشدم میرفتم رو تخت اونا :>
وقتی خاله هام یا عمه هام بام حرف میزدن یا سوال میپرسیدن فقط یه لبخند میزدم :| همیشه از مامانم میپرسیدن این حرف میزنه :/
ولی وقتی با پسر خالم و دختر داییم بودم کلا یه ادم دیگه میشدم و کل خونه مامان بزرگمو ب گند میکشیدیم ._.
خیلی ازون موقع ها بدم میاد :>
وقتی مامانم میخواس بره بیرون ب پاش میچسبیدم و گریه میکردم ولی تش میرفت و انقد گریه میکردم ک خوابم میبرد -_-
هر موقع بیدار میشدم بی دلیل گریه میکردم :|
تا هفت سالگی شبا تو اتاق مامان بابام میخوابیدم مامانم بغلم میکرد میبرد رو تخت خودم دوباره نصف شب بیدار میشدم میرفتم رو تخت اونا :>
وقتی خاله هام یا عمه هام بام حرف میزدن یا سوال میپرسیدن فقط یه لبخند میزدم :| همیشه از مامانم میپرسیدن این حرف میزنه :/
ولی وقتی با پسر خالم و دختر داییم بودم کلا یه ادم دیگه میشدم و کل خونه مامان بزرگمو ب گند میکشیدیم ._.